موضوع عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی که اخیراً علنی شده، موضوع تازهای نیست. داستان به نشست مشهور بین فرانکلین روزولت رئیسجمهور اسبق آمریکا و عبدالعزیز آل سعود در سال 1945 بازمیگردد. در آن زمان آل سعود معامله را بر ضد عربیت خود بر مبنای "نفت برای آمریکا و امنیت برای رژیم صهیونیستی" امضا کردند. در آن نشست روزولت بهطور کامل در برابر پادشاه عربستان از انگیزه خود برای ایجاد رژیم صهیونیستی در منطقه و ضرورت پشتیبانی آل سعود از این رژیم صحبت کرد.
پاسخ سعودیها به پیشنهاد روزولت امروز برای اثبات به دلیل نیاز ندارد، نگاهی فراگیر به اوضاع منطقه و نقش ریاض در بحرانآفرینی از عراق گرفته تا لبنان و سوریه و یمن کافی است که پاسخ لازم به این سؤال به دست آید، علاوه بر اینکه روند دیپلماتیک که عربستان اتخاذ کرده در راستای تقابل با تمامی گروهها و جریانهای افکار عمومی عربی است که بر ضد سیاستهای صهیونیستی در منطقه به پا خاستهاند، فرقی نمیکند که این گروهها و عناصر جمال عبدالناصر باشد یا ایران و حزبالله لبنان یا سوریه.
دم خروسی که در جنگ 33روزه نمایان شد
جنوب لبنان سرزمینی است که بینی ارتش صهیونیستی در سالهای مربوط به اشغالگری این رژیم به خاک مالیده شد و اسرائیل مجبور به عقبنشینی از این منطقه شد. این منطقه از آن زمان هدف توطئههای آل سعود بوده است. براساس اسناد منتشر شده از طریق سایت ویکیلیکس یکی از شاهزادگان سعودی خطاب به سرکردگان صهیونیست در جریان جنگ 33روزه لبنان گفته است: «حزبالله باید از بین برود.» اطلاعات این سایت افشاگر برای افشای ماهیت بسیاری از تعامل کنندگان خارجی و داخلی با رژیم صهیونیستی بر ضد لبنان و ملت آن کافی است.
عربستان این گونه وانمود میکند که تروریستی خطاب کردن حزبالله لبنان در نتیجه نقش این حزب در خارج از سرزمین لبنان بهویژه در سوریه و یمن است، این در حالی است که حماسه حزبالله در جنگ ژوئیه نشان دهنده واقعیت مواضع ریاض در قبال حزبالله است. مقاومت در سال 2006 نقشی در خارج از مرزهای لبنان غیر از فلسطین اشغالی و پشتیبانی از مقاومت فلسطین نداشت. در آن زمان دیپلماسی عربستان سعودی بدعتی را ایجاد کرد و عناصر مقاومت را "ماجراجو" توصیف کرد. رسانههای تبلیغاتی رژیم آل سعود در حرکتی لجام گسیخته تحریک و هجمه بر ضد نمایندگان محور مقاومت را به حد اعلای خود رساندند، کار به جایی رسید که حتی فتوای تحریم دعا برای پیروزی عناصر مقاومت در این جنگ صادر شد.
تمام این مسائل علنی بود، اما در خفا تلاشهای آل سعود بین خط تلآویو ــ واشنگتن در جهت درخواست برای تکمیل کردن جنگ بر ضد لبنان و عدم متوقف کردن آن بود. در آن زمان مقاومت، در داخل مرزهای لبنان قرار داشت و در برابر دشمن تمامی امت مبارزه میکرد. آنها در جنوب لبنان شهدای زیادی را تقدیم دفاع از تمامی میهن عربی کردند، این در حالی بود که در همان زمان آل سعود در اردوگاه تقابل با حزبالله در کنار اسرائیل بود.
موضوع تازه در مناسبات اسرائیل با رژیم سعودی این است که این مناسبات دیگر علنی شده و اصرار آل سعود برای مخفی نگهداشتن آن از بین رفته است، این موضوعی است که در زمینههای اقتصادی و دیپلماتیک و آکادمیک خود را نشان میدهد.
هیئتهای دانشجویی سعودی در آمریکا از سفارت رژیم صهیونیستی بازدید میکنند، کالاهای اسرائیلی در بازارهای عربستان بهوفور یافت میشود و فاجعهبارتر از همه اینها دست دادن علنی مسئولان سعودی با صهیونیستها است که اوج آن در مصافحه موشه یعلون وزیر امنیت رژیم صهیونیستی با ترکی الفیصل شاهزاده سعودی در کنفرانس مونیخ بود.
رسانههای رژیم صهیونیستی این دست دادن را در فضایی دوستانه توصیف کردند که در پی آن هیئت عالیرتبه دیپلماتیک رژیم صهیونیستی به ریاض سفر و با مقامات سعودی دیدار کرد.
بنابراین نمیتوان ماهیت جنگ فراگیر رژیم آل سعود بر ضد مقاومت لبنان را جدای از همگرایی گسترده سعودی صهیونیستی درک کرد. ریاض که هرگز در مسیر پروژههای ضدصهیونیست قدمی برنداشته است، امروز با تمامی پتانسیل تبلیغاتی و سیاسی و دیپلماتیک خود در آشکار و نهان برای تحقق اهداف رژیم صهیونیستی در هدف قرار دادن مقاومت فعالیت میکند، از همین جا است که منافع سعودی صهیونیستی برای توصیف مقاومت با عنوان تروریسم تلاقی پیدا میکند.