در بخش اول این گزارش درباره تلاش های آمریکا در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی برای تداوم سلطه خود بر آمریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت خود اشاره و کودتای خونین سال ۱۹۴۳ علیه «سالوادور آلنده» رئیس جمهور شیلی تنها سه سال پس از به قدرت رسیدن وی مؤیدی بر صدق این استدلال بیان گردید. اما زمانی که مقامات ایالات متحده با گسترش موج زمامداری چپ گرایان در این حوزه مواجه شدند، دیگر قادر نبود با تمسک به طرح هایی مانند «عملیات کندور» به مهار آنان بپردازد. لذا واشنگتن کودتای خاموشی را با عنوان «نتیجه حاصل از آراء انتخابات» آغاز کرد که به موجب آن کشورهای ضد امپریالیسم با مسائل عدیده اقتصادی و رفاهی مواجه شده تا از این طریق مردم آن ها تحت تأثیر تبلیغات شبکه های وابسته به واشنگتن در آراء خود به طرفداران لیبرالیسم رأی دهند.
گام های اولیه اجرای نقشه بازگرداندن راستگرایان لیبرالیست در آمریکای لاتین با بزرگنمایی نتایج انتخابات در ۲۲ نوامبر (اول آذر ماه) کلید خورد. بدین ترتیب، «مائوریسیو ماسری» شهردار «بوینس آیرس» در رقابتی تنگاتنگ حریف خود «دانیل سیولی» کاندیدای حزب حاکم و فرماندار بوینس آیرس را شکست داد و با کنار گذاشتن «کریستینا فرناندز» به عنوان رئیس جمهور آرژانتین انتخاب و سرانجام در ۱۰ دسامبر سال گذشته میلادی (۱۹ آذر ماه) پُست ریاست جمهوری را تحویل گرفت. اگرچه ماسری به دلیل حضور اکثریت چپگرایان در پارلمان و نفوذ چند ساله آنان در ارکان دولت با دشواری هایی مواجه است، اما وی در وعده های انتخاباتی خود مدعی شد که کشور را به سوی اقتصاد شکوفا و هنجارهای دموکراتیک (آمریکایی) پیش برده و با کاهش سطح روابط آرژانتین با چین، ونزوئلا، روسیه و ایران، به گسترش روابط با ایالات متحده و اروپا روی خواهد آورد. اعلام تجدید نظر در امضای قرارداد ساخت تأسیسات هسته ای با چین توسط ماسری در راستای تمایل شدید وی برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به آمریکا و فاصله گرفتن از شرق ارزیابی می شود.
قطار تحقق تلاش های آمریکا در ایستگاه بعد برزیل را نیز دست خوش تنش کرد. پایگاه خبری «تله سور» در نهم دی ماه سال جاری اعلام کرد که «ادواردو کانها» سخنگوی مجلس نمایندگان بزریل با طرح این ادعا که «دیلما روسف» رئیس جمهوری این کشور یک قدم دیگر به پذیرش جرم خود نزدیکتر شده است، اعلام کرد که نمایندگان تا اواخر ماه مارس سال ۲۰۱۶ (اوایل فروردین ماه سال آتی) درباره طرح استیضاح وی رأی گیری خواهند کرد. برخی کارشناسان در همان زمان متوجه چرایی ایراد اتهامات به روسف شده، توسل به ترفندهای حسابرسی در دولت های قبلی را عامل اتهامات دولتی دانسته و طرح استیضاح وی را نوعی کودتا علیه خانم دیلما روسف توصیف کردند. اتهامات اثبات نشده ای که به طور همزمان علیه «لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا» رئیس جمهور سابق برزیل و روسف که از سرشناس ترین اعضاء حزب حاکم کارگر برزیل هستند، از هم اکنون تاثیر خود را بر آینده این حزب گذاشته است. توطئه مذکور در این سطح نیز متوقف نشد؛ به نحوی که در تبلیغات علیه روسف اعلام شد پولهای کثیفی که در بده بستانهای شرکت «پتروبراس» به دست آمده خرج رقابتهای انتخاباتی او در سال ۲۰۱۰ میلادی شده است.
ونزوئلا هم درست با همین نقشه (کوتای آرام «نتیجه حاصل از آراء انتخابات») در مدار حرکت به سوی لیبرالیسم آمریکایی قرار داده شد به نحوی که جنبش «چاویزمو» که دنباله رو خط فکری هوگو چاوز رئیس جمهوری فقید ونزوئلا محسوب می شود، برای اولین بار در ۱۶ سال گذشته اکثریت را در پارلمان این کشور به مخالفان واگذار کرد.
«نیکلاس مادورو» رئیس جمهور ونزوئلا در ۲۲ آذر ماه سال جاری با اشاره به نتیجه انتخابات پارلمانی ۶ دسامبر ۲۰۱۵ (۱۵ آذر ماه) در این کشور که به نفع حزب اپوزیسیون به اتمام رسید درباره ابعاد وسیع بحرانی که درآینده بین دولت سوسیالیست و پارلمان راست گرا به وجود خواهد آمد، هشدار داده و گفته بود: ما با بحران وسیعی مواجهه هستیم که قرار است به نبرد قدرت بین دو قطب میهن پرست و ضد میهن تبدیل شود. این یک بحران ضد انقلابی است که به تنش های شدیدی منجر خواهد شد.
تمامی نمونه های فوق به وضوح نشان می دهد که ثقل دسیسه آمریکاییِ کودتای آرام در کشورهای حوزه آمریکای لاتین، در پوشش نتایج انتخابات در این کشورها نهفته و در حال انجام می باشد.
*اهداف کودتای آمریکا فراتر از مرزهای جغرافیایی آمریکای لاتین
هدف طرح آمریکاییِ فوق تنها از یک سو به اهتمام واشنگتن برای احیاء سلطه پیشین خود بر کشورهای آمریکای لاتین اشاره دارد؛ اما از سوی دیگر به دنبال راهبرد مهمتری است که همان تلاش برای تأثیرگذاری بر نفوذ ایران در این کشورها و لذا مخدوش کردن روابط کشورهای این حوزه با تهران را مورد پیگیری قرار داده است.
از جمله اهداف دیگر آمریکا برای احیاء دوباره «حیاط خلوت» پیشین خود، می توان به نشانه هایی دال بر اعمال محدودیت علیه توسعه روابط روسیه و چین با چپ گرایان در آمریکای لاتین اشاره کرد. ردیابی این نشانه ها کار پیچیده ای نیست تا جاییکه می توان آن ها را در سخنان اپوزیسیون راست گرایان طرف دار لیرالیسم آمریکایی به وضوح مشاهده کرد. تمرکز بر مشترکات سخنان تمامی این افراد، خود گویای هماهنگی میان آن ها برای اجرای این طرح آمریکایی خواهد بود.
جریانات راست گرای ونزوئلا و آرژانتین علاوه بر مخالفت با نزدیکی به روسیه و چین مخالفت صریح خود با گرمی روابط با ایران را نیز صراحتاً ابراز داشته اند.
«مائوریسیو ماسری» رئیس جمهور جدید آرژانتین در کارزار انتخاباتی رسماً اعلام کرده بود که تفاهم نامه امضا شده میان «کریستینا فرناندز» و ایران در سال ۲۰۱۳ را مورد تجدید نظر قرار می دهد و گمانه زنی ها نشان می دهد که پیروزی او ممکن است بر موضوع اتهامات واهی پیرامون پرونده بمب گذاری مرکز یهودیان در «بوینوس ایرس» موسوم به «آمیا» نیز تاثیر بگذارد؛ چرا که علیرغم مخالفت خانم فرناندز با مرتبط کردن این موضوع با ایران صهیونیست ها تلاش زیادی را برای خلق این ارتباط به کار می برند.
ونزوئلا نیز با پارلمانی که اکنون راست گریان کنترل آن را به دست گرفته اند، خط مشی مشابهی را دنبال می کند. اگرچه در انتخابات اخیر «کاراکاس» مسائل مطرح شده عمدتاً بر مسائل اقتصادی و سیاست داخلی آن کشور متمرکز بودند، اما «انریکه کاپریلس» رهبر اپوزیسیون پیش تر اظهارنظرهایی را درباره ایران مطرح کرده بود که می توان به استناد آنها جهت گیری حزب پیروز شده در انتخابات را در خصوص ایران پیش بینی کرد. او در سپتامبر ۲۰۱۲ وعده داده بود که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری قراردادهای تسلیحاتی با روسیه را لغو کرده، قراردادهای نفتی را مورد بازنگری قرار خواهد دارد و همچنین در روابط ونزوئلا و ایران تجدید نظر خواهد کرد.
او در زمان چاوز گفته بود که سیاست خارجی دولت سوسیالیست، مبتنی بر ایده گسترش انقلاب بین المللی است. کاپریلس در آن زمان اگرچه اشاره مستقیمی به روسیه نداشت، اما گفته بود که ونزوئلا ۱۴ میلیارد دلار هزینه صرف خرید اسلحه از مسکو کرده و این سیاست اشتباهی است؛ کاراکاس نیازی به تسلیحات روسی ندارد. انریکه کاپریلس درباره روابط ایران و ونزوئلا هم با تمسخر گفته بود: روابط ایران و بلاروس چه نفعی برای ونزوئلا دارند؟
لازم است بدانیم، کاپریلس یک یهودی زاده است و همواره از سوی طرفداران چاوز به عنوان عامل رژیم صهیونیستی معرفی شده بود. راست گرایان از سال های پیش وعده حرکت به سوی بهبود و تقویت مناسبات با رژیم اشغالگر قدس را نیز داده بودند.
بر این اساس می توان نتیجه گرفت در صورتی که روند پیروزی راست گرایان متمایل به آمریکا در انتخابات دیگر کشورهای آمریکای لاتین نیز ادامه پیدا کند، وضعیت بازی را به نفع ایالات متحده تغییر خواهد داد. موفقیت احتمالیِ آمریکا در این مسیر علاوه بر تأثیرات مذکور موجب از بین رفتن نتایج حاصل از سرمایه گذاری ها و قراردهای منعقده کشورهایی مانند روسیه، چین و ایران در حوزه آمریکای لاتین خواهد شد؛ مسأله ای که از یک سو نیازمند تلاش رؤسای جمهور کشورهای آمریکای لاتین برای تنویر افکار عمومی و اهتمام لازم برای برون رفت از رکود اقتصادی جاری است و از سوی دیگر هشیاری متحدان شرقی دولت های مبارز امپریالیسم را می طلبد.