در 2 ژانویه 2016، چندین عضو مسلح شبه نظامی ساختمان مقر پناهگاه ملی حیات وحش مالهور سرویس حیات وحش و ماهی ایالات متحده آمریکا را در اعتراض به حبس قریبالوقوع دو نفر از از دامداران رنچر شهرستان هارنی، اورگن اشغال کردند.
شهرستان هارنی شهرستانی روستایی در شرق اورگان در آمریکا است که جمعیتی در حدود 7700 نفر دارد. در حدود 500 مزرعه تولیدکننده گاو و محصولات لبنی در این شهرستان هستند.
حفاظتگاه ملی حیات وحش مالهور در شمال غربی ایالت «اورگان»، برای سالها محل اختلاف بین گلهداران محلی و دولت بر سر استفاده از زمینهای عمومی برای چراگاه احشام بوده است.
این اختلاف و جنجال، شنبه شب هفته گذشته به اشغال ساختمان انجامید و شبهنظامیان مسلح، ساختمان در اورگان را اشغال کرده و جادههای منتهی به این ساختمان را بستند.
رهبر کنونی این گروه «آمون باندری» است که پدرش «کلیون باندی» در سال 2014، یک درگیری مسلحانه با مقامات ایالت اورگان بر سر استفاده از زمینهای عمومی برای چراگاه احشام به راه انداخته بود.
آمون باندی بعد از آنکه به همراه طرفدارانش به ساختمان مرکز حفاظتگاه ملی حیات وحش مالهور رفتند، یک نوار ویدئویی بر روی صفحه فیسبوک قرار داد و در آن اعلام کرد که آمادگی دارند که تا هر زمان که طول بکشد در این مرکز بمانند.
باندی و طرفدارانش میگویند که دولت فدرال اختیار قانونی ندارد که بخواهد مدعی شود که زمینها با مرزهای مشخص ایالتی به آنها متعلق است و بنابراین درباره مشروعیت پارکهای ملی و دیگر مناطق اینچنینی مشاجره میکنند.
وی تصریح کرده است که زمانی این اقامتگاه را ترک میکند که مردم محلی بتوانند به صورت آزادانه و به عنوان افرادی آزاد از این زمینها استفاده کنند.
اشغال مسلحانه یک منطقه مهم در آمریکا توسط شهروندان سفید پوست آمریکایی در حالی رخ داده است که دولت فدرال آمریکا در حال مبارزه برای تجدید نظر در قوانین مربوط به حمل سلاح در این کشور است چرا که حادثه فوق یکی از معلولهای استفاده آزادانه شهروندان آمریکایی از سلاح است.
با این حال آنچه که در این گزارش قرار است به آن پرداخته شود نه مجوز حمل سلاح و یا دعوای بین دولت فدرال با افراد شبه نظامیان مسلح بلکه ماهیت این جنبش اشغالگرانه و نحوه برخورد دولت با این شبه نظامیان و نحوه پوشش رسانههای آمریکایی از این رویداد است.
طی سالهای گذشته دولت آمریکا با چالشهای اجتماعی مختلفی روبرو بوده است که از جمله میتوان به جنبشهای اعتراضی سیاه پوستان و یا مسلمانان در این کشور اشاره کرد، اعتراضاتی که با واکنش دولتهای ایالتی و فدرال آمریکا مواجه شده است. با این حال علیرغم شباهتهای کم و بیش همه این جنبشها و اعتراضات، نوع برخورد و واکنش دولت با آنها کاملا متفاوت بوده است.
در طول چند ماه در سال 2013 دو نوجوان بدون سلاح و سیاه پوست آمریکایی، «مایکل بروآن» و «وندریک مایرس» به فاصله دو ماه در ایالت میسوری توسط افسران پلیس سفید پوست با شلیکهای مکرر به قتل رسیدند. حکم دادگاه آمریکا و تبرئه قاتل مایکل براون موجبات اعتراض مسالمت آمیز سیاه پوستان را فراهم کرد که خواستار حکمی عادلانه برای قاتل این حادثه بودند. دامنه اعتراضات سیاه پوستان فقط به فرگوسن محدود نماند و به دیگر ایالتها و شهرهای آمریکا نیز کشیده شد.
دولت محلی در واکنش به اعتراضات سیاه پوستان بلافاصله وارد کارزار شد و باعث شد که اعتراضات مسالمت آمیز شهروندان به درگیری و خشونت کشیده شود. در خلال اعتراضات که چندین هفته به طول انجامید نیروهای امنیتی و پلیس محلی در تمام شهر مستقر شدند به گونه ای که شهر فرگوسن را به یک منطقه شبه جنگی تبدیل کردند و حکومت نظامی در بعضی از شهرهای میسوری برقرار شد.
در تصاویری که از شهر فرگوسن در آن زمان مخابره میشد مأموران پلیس در حالی که سوار بر خودروهای زرهی بودند، به اعتراضات پاسخ می دادند. این خودروهای زرهی در اصل برای مقاومت در مقابل مین و مواد منفجره طراحی شدهاند. در بعضی عکسهای دیگر هم مأموران پلیس در حالی دیده میشدند که پیراهنهای سبز و شلوارهای مخصوص استتار، چیزی شبیه یونیفورمهای تفنگداران دریایی آمریکا، برتن دارند و تفنگ های ویژه M4 مورد استفاده نیروهای ارتش حمل میکنند.
پاسخ پلیس به معترضان تنها به نیروهای پلیس محدود نماند و دولت ایالتی نیروهای گارد ملی خود را نیز در شهر مستقر کرد. نیروهای گارد ملی در ایالتهای آمریکا نقش ارتش این ایالت را ایفا میکنند و در مواقع بسیار ویژه مورد استفاده قرار میگیرند.
این مساله نشان میدهد که دولت آمریکا علیرغم ادعاهایی که در زمینه آزادی بیان و برابری و عدالت دارد در برابر تحرکات رنگین پوستان و اقلیتها کوچکترین اعتراضی را تحمل نمیکند و برای خاموش کردن آن به هر وسیله و یا نیرویی از جمله نیروهای گارد ملی متوسل میشود حال آنکه دربرابر مساله مهمی مانند اشغال مسلحانه اورگون که عوامل آن از سفیدپوستان هستند بسیار منفعل و مهربانانه رفتار میکند.
نقش رسانههای آمریکایی نیز در اعتراضات سیاه پوستان و یا اعتراضاتی شبیه به این بسیار ویژه و خاص است. در چنین مواقعی رسانههای آمریکایی برای صاف کردن جاده سرکوب معترضان، آنها را ارازل و اوباش و خرابکار معرفی میکنند و اخبار اعتراضات را به گونه ای پوشش میدهند که توجه افکار را از اصل اعتراضات منحرف کنند و اقدامات ستیزه جویانه و خشونت آمیز پلیس آمریکا و سرکوب و بازداشت معترضان سیاه پوست را توجیه کنند.
این مساله به قدری مشهود و آشکار است که روزنامه واشنگتن پست بعد از حمله یک فرد سفید پوست به یک کلیسای سیاه پوستان در چارلستون که به مرگ 9 سیاه پوست منجر شد، نوشت: اگر رنگینپوستان و سیاهپوستان تیراندازی کنند، آنها را «تروریست و اراذل و اوباش» خطاب میکنند اما اگر عامل تیراندازی سفیدپوست باشد وی را فردی بیمار روانی معرفی میکنند.
در وقایعی که پای سفیدپوستان در میان باشد، رسانههای آمریکایی به هیچ وجه از لفظ تروریسم یا حمله تروریستی استفاده نمیکنند اما اگر عامل تیراندازی یا اعتراضات، سیاه پوست یا از اقلیتهای دیگر مثل مسلمانان باشند آنها را تروریست و آن حادثه را یک حادثه تروریستی به افکار عمومی میخورانند.
در ماجرای اشغال منطقه حیات وحش ارگون، با این که تعداد معترضان یک هزارم اعتراضات سیاه پوستان هم نیست دولت ایالتی و دولت فدرال آمریکا فقط نظاره گر هستند و خبری از استقرار نیروهای امنیتی و یا نیروهای گارد ملی برای پایان دادن به این قائله نیست.
اگر اشغالگران اورگون سیاه پوست بودند و یا از دیگر اقلیتهای مهاجر آمریکا بودند آیا دولت و پلیس آمریکا اینگونه با آنها مدارا میکردند؟ چنین رفتاری بار دیگر این تئوری که در آمریکا «قدرت در سفیدپوست بودن است» را تقویت میکند زیرا رسانهها و عوامل قدرت در آمریکا، با جرایم و یا اعتراضاتی که توسط سیاه پوستان انجام میشود رویکرد بسیار متفاوتی دارند. اگر عوامل اشغال اورگون سیاه پوست و یا مسلمان بودند، رسانه ها و پلیس آمریکا با برچسبهایی نظیر تروریست و یا ارازل و اوباش تا کنون نسخه آنها را پیچیده بودند و قائله را به پایان رسانده بودند. اما اکنون اخبار مربوط با اشغال اورگون را هم پوشش نمیدهند یا آن را سانسور میکنند.