جاهطلبیهای «رجب طیب اردوغان» تمامی ندارد. او در تلاش است سیطره خود را هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی، گسترش دهد و برای نیل به این هدف از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند.
هر چند رئیسجمهور ترکیه میکوشد، با دادِ سخن دادن درباره ضرورت حمایت از دموکراسی، برقراری عدالت، مبارزه با تروریسم و همینطور مقابله با نظامهای دیکتاتوری، به بلندپروازیهای داخلی و بینالمللی خود وجهه قانونی دهد و بر آنها سرپوش گذارد، اما سخنان روزهای اخیر او در تمجید هیتلر ماهیت واقعی دیدگاه و تفکر وی را افشا کرد.
جمعه گذشته، اردوغان هنگام بازگشت از عربستان، در جمع خبرنگاران در پاسخ به سئوالی درباره امکانپذیر بودن حفظ انسجام و یکپارچگی داخلی در صورت استقرار نظام ریاستی، گفت: «نمونههایی در جهان وجود داشته است. اگر به آلمان دوران هیتلر نگاه کنید، میتوانید آن را ببینید. نمونههای بعدی آن هم در کشورهای مختلف وجود دارد».
بسیاری از تحلیلگران و ناظران بینالمللی، این اظهارات اردوغان را با تلاش او برای تغییر در قانون اساسی ترکیه و تبدیل نقش تشریفاتی رئیسجمهور به مدیر اجرایی مرتبط میدانند.
نظام حکومتی ترکیه پارلمانی است و رئیس جمهور در این کشور نقشی تشریفاتی دارد. به همین دلیل، رجب طیب اردوغان طی سالهای اخیر اعلام کرده، قصد دارد با تغییر قانون اساسی ترکیه، نظام حکومت این کشور را از سیستم پارلمانی به سیستم ریاستی تغییر دهد.
بهانه او برای تغییر این سیستم حکومتی، ناکارآمدی آن است. اردوغان پیشتر نظام پارلمانی ترکیه را به خودرویی تشبیه کرده بود که موتور، شاسی و همه قطعات آن در حدی تخریب شده است که امکان بازسازی آنها وجود ندارد. رئیسجمهور ترکیه همچنین مدعی شده، نظام پارلمانی فعلی مانع از اصلاحات ساختاری لازم برای بازشدن راه گسترش و توسعه کشور میشود.
اما منتقدان و مخالفان او نظر دیگری دارند. آنها میگویند، در صورت گذر نظام ترکیه از سیستم پارلمانی فعلی به نظام ریاستی، اردوغان به قدرتی خودکامه تبدیل میشود و به همین دلیل با بلندپروازیهای او مخالفت میکنند.
هنگامی که جاهطلبیهای داخلی رئیسجمهور ترکیه در کنار دخالتهای متعدد آنکارا در امور داخلی عراق و سوریه و همین طور تلاش این کشور برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی قرار میگیرد (که همه آنها نشانی از روحیه عثمانیگری ترکها دارد)، موضوع نگرانکننده میشود و این سئوال به وجود میآید که اردوغان با تلاش برای جنگافروزی بزرگتر در منطقه به دنبال چیست؟
ناگفته پیداست، ترکیه با استفاده از پتانسیلهای قومی، زبانی و مذهبی در عراق و سوریه، سعی دارد گروههای مخالف و تروریستی را در برابر دولت مرکزی هر دو کشور قرار دهد. هدف اصلی وی از این اقدام، تضعیف دولت مرکزی و تلاش برای به قدرت رساندن احزاب سنی در این کشورها با تحریک و حمایت از گروههای تروریستی است.
اما نکته قابل تامل در این میان، تلاش اردوغان برای نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی است. او که بعد از حمله کماندوهای اسرائیلی به کشتی حامل کمکهای بشردوستانه برای غزه، در سال 2010 و کشته شدن 9 فعال ترکیهای، روابط دیپلماتیک کشورش (و نه روابط نظامی، تجاری و امنیتی) با تلآویو را قطع کرده بود و عادیسازی روابط با اسرائیل را به برآورده شدن سه شرط خود منوط ساخته بود، اکنون موضع نرمتری در قبال این رژیم در پیش گرفته است.
رئیسجمهور ترکیه که در زمان حادثه کشتی مرمره، نخست وزیر این کشور بود، به شدت به این ماجرا واکنش نشان داد و تاکید کرد که اسرائیل باید به سه شرط او عمل کند؛ عذرخواهی رسمی، پرداخت غرامت و رفع حصر غزه. هر چند شرط نخست با عذرخواهی «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل انجام شده بود اما آنکارا و تلآویو بر سر دو شرط دیگر به اختلاف خورده بودند.
پافشاری اردوغان بر اجرایی شدن هر سه شرط تا اندازهای بود که امیدی به عادیسازی روابط دو طرف در آینده نزدیک وجود نداشت. اما دو هفته قبل، خبری بر روی خروجی رسانهها قرار گرفت که از دیدار محرمانه نمایندگان ترکیه و اسرائیل در ژنو پرده بر میداشت. بعد از آن بود که مشخص شد اسرائیل با پرداخت 20 میلیون دلار به عنوان غرامت به خانواده قربانیان این حادثه موافقت کرده است و تنها چالش باقی مانده، شرط سوم اردوغان یعنی رفع حصر غزه است.
با توجه به موضعگیریهای پیشین اردوغان، رفع حصر غزه به موضوعی حیثیتی برای او تبدیل شده است زیرا همه جاروجنجالهای 5 سال گذشته در روابط ترکیه و اسرائیل، بر سر همین ماجرا بود. از طرفی، با توجه به معادلات جدید منطقهای و وضعیت نابسامان ترکیه در ناتو، اتحادیه اروپا و همین طور آشفتگی در روابط این کشور با دنیای عرب، اردوغان به شدت به رژیم صهیونیستی نیاز دارد؛ موضوعی که او خود نیز در سخنانی بر آن تاکید کرد و گفت: «ترکیه و رژیم صهیونیستی به یکدیگر نیاز دارند. اسرائیل به کشوری چون ترکیه در منطقه نیاز دارد. ما باید بپذیریم که ما نیز به اسرائیل نیاز داریم. این حقیقت منطقه است».
ظاهرا مجموع این دو عامل موجب شده، هر دو طرف کمی از موضع خود عقبنشینی کنند و به جای رفع حصر غزه، محدودیت بر غزه کاهش یابد؛ نکتهای که رجب طیب اردوغان نیز آن را تلویحا تایید کرد؛ آنجا که گفت:« اسرائیل توافق کرده است که اجازه انتقال کالا و مواد ساخت و ساز به غزه از ترکیه را بدهد اما آنکارا منتظر آن است که این توافق به صورت کتبی درآید».
کوتاه آمدن ترکیه از درخواست «رفع حصر» به «کاهش محدودیت» به وضوح نشانگر نیاز این کشور به چتر حمایتی لابی صهیونیستی است. در واقع، اساس روابط ترکیه با اسرائیل، با این منطق شکل گرفته است که اگر ترکها بخواهند در بنیانهای قدرت ترکیه بمانند، باید با اسرائیل رابطه داشته باشند.
اما قطعا نیل به این هدف، برای ترکیه بیهزینه نخواهد بود. به عنوان مثال، نتانیاهو از اردوغان خواسته حماس را از ترکیه اخراج کند. نخست وزیر رژیم صهیونیستی با ابراز نگرانی درباره فعالیتهای حماس در ترکیه، این موضوع را مانعی در راه عادی سازی روابط با آنکار عنوان کرده و با اشاره به فعالیتهای حماس در ترکیه گفته، رژیم صهیونیستی باید اطمینان یابد از خاک این کشور فعالیتی علیه اسرائیل صورت نمیگیرد.
علاوه بر مورد فوق، طبق برخی گزارشها، اسرائیل برای عادی سازی روابط خود با ترکیه، یک درخواست امنیتی دیگر نیز مطرح کرده است. ظاهرا صهیونیستها از ترکیه خواستهاند از نفوذ خود استفاده کند و حماس را در معادلات منطقهای بیطرف سازد و مانع هماهنگی فعالیتهای این سازمان با حزبالله لبنان شود. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی خواستار موافقت حماس با آتشبس بلندمدت با اسرائیل و همین طور واگذاری گذرگاه رفح به تشکیلات خودگردان شده است. اسرائیل در ازای برآورده شدن این درخواستها، اعلام کرده آماده است تا گذرگاه رفح را باز کند.
از برآیند اتفاقات فوق به فراست میتوان دریافت، اردوغان برای بهرهگیری از رابطه با رژیم، حاضر است یک خدمت امنیتی بزرگ برای اسرائیل انجام دهد تا به این ترتیب، بتواند در پوشش خدمت ظاهری به مردم غزه و فلسطینیها، صهیونیستها را از خود خرسند و راضی نگه دارد، تا بلکه بهزعم خود، بتواند به واسطه متحد جدیدش در خاورمیانه، معادلات منطقه را به نفع ترکیه تغییر دهد و به بلندپروازیهای بینالمللی خود جامه عمل بپوشاند.