چهارراه دیپلماسی شلوغ است؛ هرچند چهره همیشه ناراضی «بنیامین نتانیاهو » نخستوزیر رژیم صهیونیستی که خود را برای انجام عملیات زمینی به «رفح» مصمم نشان می دهد، چشمانداز صلح را به سراب شبیه میکند.
او میگوید که هدفش نابودی چهار گردان حماس است که در تراکم جمعیت ۱.۴ میلیون نفری پناهجویان مستقر در گذرگاه مرزی غزه-مصر، از تیررس حمله صهیونیستها در امان ماندهاند.
با این حال، جامعه جهانی نظر متفاوتی دارد و میگوید که منظور نتانیاهو، تحت فشار گذاشتن قاهره برای باز کردن محور مرزی و در نهایت تکمیل پروژه کوچ اجباری ساکنان غزه به صحرای سینا است.
اما «سنگ بزرگ علامت نزدن است» چراکه نتانیاهو خوب میداند «کوچاندن مردم غزه» خط قرمز بازیگران دولتی و غیردولتی منطقه است تا آنجا که قاهره هشدار داده که در صورت ورود ارتش اسرائیل به رفح و یا در صورتی که آوارگان فلسطینی به اجبار به سوی شبهجزیره سینا رانده شوند، ممکن است پیمان صلح کمپ دیوید با اسرائیل را تعلیق کند.
شواهد زیادی داریم که باور ما را به توخالی بودن طبل تهدیدهای نتانیاهو پررنگ میکند؛ البته با این شرط که او نخواهد نقش آن «دیوانهای» را ایفا کند که با انداختن این سنگ بزرگ به چاه خاورمیانه، امواج منطقهای جنگ غزه را به یک سونامی بزرگ تبدیل میکند.
همه دنبال امتیازند
حیات سیاسی کابینه افراطی رژیم صهیونیستی به تار مویی بند است و آن تار مو «آزادی اسرائیلیهایی» است که در جریان عملیات ۷ اکتبر، از سوی حماس و سایر گروههای مقاومت به اسارت گرفته شدند. در طول چهار ماهی که از جنگ غزه میگذرد، این ماجرا روی خط اعصاب ساکنان سرزمینهای اشغالی کش آمده و از ظرف حوصلهشان سر رفته است. عملیات همهجانبه ارتش اسرائیل تا رسیدن به هدف ادعایی «نابودی حماس» فاصله زیادی دارد و زمان علیه نتانیاهو است. او باید کاری انجام دهد. اما دقیقاً چه کاری؟
اگر لایه ضخیم «تهدید» را کنار بزنیم، پشت آن نقاب همیشه شاکی و عبوس، به چهره مردی میرسیم که زیر بار «تردید» شکسته است. نتانیاهو سردرگم این است که «سنگ را به چاه بیندازد» یا نه!
دو روز پیش، «فایننشال تایمز» به نقل از منابع آگاه نوشته بود که بهرغم حملات هوایی و با وجود صحبتهای کلی در مورد تهاجم قریبالوقوع به رفح، هنوز برنامهای برای آغاز عملیات زمینی ارتش اسرائیل به این منطقه وجود ندارد.
البته، بخشی از این گیج زدنها ناشی از ناتوانی نتانیاهو به هضم جملهای است که «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا سه روز پیش در جریان یک سخنرانی از پیشاعلامنشده گفت مبنی بر اینکه «واکنش اسرائیل به حمله هفتم اکتبر اغراق آمیز و زیاده از حد بوده است».
سیستم پردازش اطلاعات نتانیاهو تا روز یکشنبه که بایدن با او تماس گرفت و برخی حقایق را یادآوری کرد، روی این جمله هنگ کرده بود که «نمیدانم منظورش چه بود، تا جایی که میدانم، موضع آمریکا کاملا مشابه موضع اسرائیل است.»
رسانهها ازجمله پانعربهای منطقه این طور القا میکنند که منشور اخلاقی بایدن است که در نهایت چشم کاخ سفید را به روی واقعیت جنگ غزه باز کرده است. اما دستکم من از مکالمه ۴۵ دقیقهای رئیس جمهور آمریکا که بخشی از آن به رسانهها راه پیدا کرده است، چنین چیزی را استنباط نکردم.
از رنگ و لعاب رسانه که بگذریم، در تماس تلفنی روز گذشته، حرف اصلی بایدن این بود: نابودی حماس هدف مشترک ماست؛ اما مبادا بدون طرح موثق و قابلدفاعی که دهان جامعه بینالملل را در باب «رعایت امنیت انسانی مردم غزه» ببنند، اقدام نسنجیدهای انجام دهی. فعلاً پیشنهاد میکنم که تا موعد مناسب، روی مذاکره آزادی گروگانها تمرکز کنیم که هدف در دسترستری است.
از سر خیرخواهی باشد یا از روی سیاست، به نظر میآید که بایدن به زبانی که برای نتانیاهو قابل فهم است، سعی کرده که قطبنمای منطق نخستوزیر اسرائیل را فعال کند و او را برای بازگشت به مسیر آتشبس تحت فشار قرار دهد.
در همان روز یکشنبه، «رویترز» به نقل از یک مقام ارشد دولت واشینگتن نوشت که «آمریکا پیشرفت واقعی در چارچوب توافق آزادی گروگانها میبیند» و خبرهای دیگر هم حاکی از آن است که «بیل برنز» رئیس آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) روز سهشنبه با هدف تلاش برای آغاز دور جدید مذاکرات آزادی اسرا به قاهره سفر میکند.
این طور استنباط میشود که سفر او به قاهره میتواند واسطههای مصری و قطری را برای ترغیب حماس به موافقت با آزادی اسرا، تحت فشار قرار دهد.
مصر هم به نوبه خود، با تهدید به خروج از پیمان کمپ دیوید و آمادهباش نظامی در مرز رفح، آمریکا را برای مجاب کردن تلآویو تحت فشار گذاشته حال آنکه، از سوی دیگر، در تکمیل نقش میانجی، به حماس هشدار داده چنانچه تا دو هفته دیگر با اسرائیل به توافقی نهایی برای آزادی اسرا نرسد، ارتش رژیم صهیونیستی عملیات زمینی در رفح را آغاز خواهد کرد.
در آن سو، حماس هم تهدید میکند که «هرگونه حمله به رفح میتواند مذاکره آزادی اسرا را نابود کند».
با این اوصاف، فشار همهجانبه است و از چند جبهه اعمال میشود: «مصر به آمریکا»، «مصر و قطر به حماس»، «اسرائیل به حماس»، «آمریکا به اسرائیل» و«حماس به میز مذاکره».
قمار با مشت پوچ
برایند این فشار همهجانبه این است که برخلاف آنچه در قاب رسانهها بازتاب داده میشود، تهدید «تهاجم زمینی به رفح» و به طور متقابل «به بنبست کشاندن مذاکره» ابزار چانهزنی برای گرفتن امتیاز حداکثری در روند تبادل اسرا است و نه طرح اصلی.
اما از نقطه تبادل اسرا، شخص نتانیاهو (نه به عنوان نماینده رژیم صهیونیستی) با سایر اعضایی که دور میز مذاکره هستند، تضاد منافع پیدا میکند.
به عنوان پلن A، اولویتهای سایرین به ترتیب، آزادی اسرا و حصول آتشبس قابل تمدید است. اما اولویتهای نتانیاهو به ترتیب، آزادی اسرا و پرهیز از آتشبس (یا به حداقل رساندن بازه زمانی آن) است چراکه این به معنای موکول کردن تحقق «وعده نابودی حماس» به وقتی دیگر و درنتیجه پایان حیات سیاسی نخستوزیر رژیم صهیونیستی است.
برای همین است که سرگردان در دالان تردید، نتانیاهو ظرفیت آن را دارد که با نادیده گرفتن هشدارها، روی میز مذاکره قمار کند و تهاجم زمینی به رفح را به عنوان «پلن B» در نظر بگیرد.
اینکه رژیم صهیونیستی بامداد روز دوشنبه دست به عملیات فریب زد تا با بمباران مواضعی در شمال رفح، بنا بر ادعای خود، حواس مقاومت را از عملیات آزادی دو اسیر اسرائیلی منحرف کند، گواهی بر درستی این فرضیه است.
نتانیاهو قبلاً هم گفته بود که «آزادی گروگانها در گرو حمله به رفح» است و اقدام شب گذشته میتواند بهانهای برای انجام این طرح مالیخولیایی باشد.
نامش را دلالی سیاست بگذاریم یا تلاش دیپلماتیک، همه آنهایی که مستقیم یا غیر مستقیم در روند مذاکره رژیم صهیونیستی- حماس دخیل هستند باید در بدهبستان امتیازها هوشمندانه و سریع رفتار کنند. قدرت بازدارندگی آنها است که نقش نتانیاهو را تثبیت میکند و او را به این تصمیم میرساند که «آیا واقعاً میخواهد سنگ را به چاه خاورمیانه بیندازد؟»