۵ دلیل افول بازگشت ناپذیر آمریکا

نامزد‌های جمهوری‌خواه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ، اغلب هشدار می‌دهند آمریکا در حال افول است و تنها آن‌ها می‌توانند جلوی این روند را بگیرند. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور پیشین هم می‌گوید که افول ملی در دوره ریاست جمهوری او متوقف شده بود و اگر دوباره انتخاب شود، این توقف بار دیگر، تکرار خواهد شد، اما پنج نشانه غیرقابل انکار وجود دارد که نشان می‌دهد افول آمریکا در چند دهه و به وسیله دولت‌های جمهوری‌خواه و دموکرات رو به افزایش بوده است. هیچ رئیس‌جمهوری یا حزبی نمی‌تواند این مشکلات درهم تنیده، ریشه‌دار و ساختاریافته از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را حل کند. مقامات فقط می‌توانند شرایط را مدیریت کنند و پیامد‌های این وضعیت را کاهش دهند.

اولین دلیل، بدهی غیرقابل کنترل ایالات‌متحده است. ساعت بدهی آمریکا (Debt Clock) سقوط آمریکا را اجتناب‌ناپذیر نشان می‌دهد که مانند بمبی ساعتی از داده‌ها و شواهد مالی به ویژه در پنج مورد زیر ناشی می‌شود:

۱- کل بدهی‌های بدون بودجه دولت ایالات‌متحده: مجموع پرداخت‌های وعده داده‌شده وجوه دریافت‌کنندگان تأمین اجتماعی، بیمه پزشکی سالمندان، حقوق بازنشستگی کارمندان فدرال، مزایای کهنه سربازان و بدهی‌های فدرال، ۲۱۲ تریلیون دلار بوده و به سرعت در حال افزایش است. این رقم در سال ۲۰۱۹ فقط ۱۲۲ تریلیون دلار بود و طبق پیش‌بینی ساعت بدهی تا سال ۲۰۲۸ به ۹/۲۸۸ تریلیون دلار خواهد رسید، حتی نمی‌توان این میزان پول را که بیش از یک‌چهارم کوادریلیون دلار است، تصور کرد. باید این را در نظر بگیریم که اگر دولت مجبور به کاهش پرداخت‌ها، حقوق بازنشستگی یا خدمات شود تا اوضاع را کنترل کند یا اینکه بدهی خود را پرداخت نکند، عواقب بسیار سنگینی به دنبال خواهد داشت.

دومین بمب، بدهی ۳۴‌تریلیون دلاری ایالات‌متحده است که از ۶/۵ تریلیون دلار در سال ۲۰۰۰ بیش از شش برابر شده است. از این ۳۴‌تریلیون دلار، ۷۳۱‌میلیارد دلار از طریق پرداخت بهره انباشته شده- رتبه چهارم بالاترین اقلام بودجه سالانه ایالات‌متحده- است. سومین مورد بالاترین رتبه هم به مسائل دفاعی با ۸۵۱‌میلیارد دلار مربوط می‌شود که از بیمه تأمین اجتماعی با ۳۹/۱ تریلیون دلار و بیمه پزشکی سالمندان و بیمه بهداشت مستمندان با ۷۲/۱ تریلیون دلار هم بیشتر است.

دولت فدرال، مانند یک کاربر غیرمسئول کارت اعتباری، دائماً پول بیشتری را برای پرداخت سود در سررسید آن‌ها قرض می‌کند و به دلیل افزایش‌های اخیر و قابل توجه نرخ بهره، بدهی‌های تازه تأمین مالی شده بسیار بیشتر خواهد بود. در نهایت، بدهی ملی ۳۴‌تریلیون دلاری به عنوان‌درصدی از اقتصاد ۸/۲۷ تریلیون دلاری کشور، مستلزم نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی ۳۰/۱۲۲ درصد است که تا سال ۲۰۲۸ به ۱۵۰ درصد می‌رسد. این نسبت از ۵۶‌درصد در سال ۲۰۰۰ و ۳۶‌درصد در سال ۱۹۸۰ به رقم کنونی رسیده و این در حالی است که نمی‌توان از هیچ‌کدام از طرفین انتظار داشت بحث یا راه حل معناداری در مواجهه با این سه «بمب» ارائه دهند.

۵ دلیل افول بازگشت ناپذیر آمریکا

۲- موفقیت اندک دانش‌آموزان: اگر کشور ما بخواهد خود را از این تله بدهی وحشتناک نجات دهد، به نسل‌های متوالی دانش‌آموزان ممتاز که ماهر و خلاق هستند، نیاز خواهد داشت چراکه آن‌ها در نهایت، فناوری‌هایی را برای تولید محصولات پیشرفته و خدمات مرتبط ابداع و از آن استفاده می‌کنند و به رونق اقتصادی دامن می‌زنند که افزایش تولید ناخالص داخلی را به دنبال خواهد داشت، ولی متأسفانه «گزارش ملی» به چنین آینده خوش‌بینانه‌ای اشاره نمی‌کند. ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی برنامه وزارت آموزش و پرورش که از سال ۱۹۶۹ دانش‌آموزان را مورد بررسی قرار می‌دهد، نشان می‌دهد تنها ۲۹‌درصد از دانش‌آموزان کلاس چهارم و ۲۰‌درصد از دانش‌آموزان کلاس هشتم در ریاضیات مهارت دارند. تنها ۸‌درصد و ۷‌درصد به ترتیب در این سطوح وضعیت مطلوبی دارند. دستاورد کلی هم در زمینه خواندن و هم در زمینه ریاضیات در مقایسه با اعداد ناامیدکننده سال ۲۰۱۹ کاهش یافته است، بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که چه قبل و چه بعد از همه‌گیری کووید ۱۹، ساختار آموزشی ما در مبارزه با افول ملی در روند رو به شکستی قرار دارد.

۳- افزایش نابرابری درآمد و ثروت: پیشرفت تحصیلی نازل می‌تواند شکاف بین ثروتمندان و فقرا را افزایش دهد. علاوه بر این، طبقه متوسط را که زمانی پرجنب‌وجوش و افتخار آمریکای پس از جنگ بود، کوچک خواهد کرد. تحقیقات مؤسسه پیو با ترکیب ایده‌های «طبقه متوسط» و «درآمد متوسط» اخیراً به این نتیجه رسیده که این طیف حیاتی از ۶۱‌درصد خانوار‌ها در سال ۱۹۷۱ به ۵۰‌درصد در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است. همچنین کل درآمد کشور از ۶۲‌درصد در سال ۱۹۷۱ به تنها ۴۲‌درصد در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است که افت نامناسبی را نشان می‌دهد. یک علامت هشدار واضح‌تر، کاهش مالکیت خانه است که مدت‌ها معیاری برای وضعیت طبقه متوسط، ثبات مالی و ثروت‌آفرینی محسوب می‌شد. این دلیل دیگری است که شکاف بین فقیر و غنی می‌تواند همچنان افزایش یابد. دولت میلیارد‌ها دلار اضافی برای مبارزه با فقر هزینه می‌کند، اما به بدهی‌های خارج از کنترل و کاهش اجتناب‌ناپذیر ملی کمک می‌کند.

۴- از دست دادن هویت آمریکایی و میهن‌پرستی: مفهوم «دیگ ذوب» به معنای کشوری که در آن نژاد‌ها و ملیت‌های گوناگون باهم آمیخته‌اند، مدت‌هاست برای بسیاری از آمریکایی‌ها منسوخ شده است. طی یک روند سنتی، مهاجران با زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف جذب و به طور مشخص آمریکایی شدند. روند فعلی به سمت یک فرهنگ ناهمگون می‌رود. در همین حال، در میان جوانان غیرسفیدپوست، پذیرش هویت آمریکایی و حتی ادای احترام به پرچم، عملی «ملی‌گرایانه» تلقی می‌شود که برخاسته از آمریکای قدیمی متشکل از افراد سفیدپوست، عمدتاً مسیحی و ذاتاً نابرابر است. می‌توان گفت میهن‌پرستی به ویژه در میان افراد ۱۸ تا ۳۴ ساله با تنوع قومی کاهش یافته است. این موضوع ما را به جمعیتی که به سرعت در حال تغییر است، سوق می‌دهد. هیچ کشور مدرنی هرگز چنین تغییرات جمعیتی شگرفی را تجربه نکرده است و تنش‌های نژادی رو به افزایش می‌تواند شدت گیرد و زوال ملی را تسریع کند.

۵- باور عمومی به اینکه نظام سیاسی ما شکسته شده است: بیزاری آمریکایی‌ها از ساختار سیاسی کشور در نظرسنجی‌های متعدد مشهود است و نشان می‌دهد رأی‌دهندگان از احتمال انتخاب مجدد بایدن و ترامپ ناراضی هستند. این نقل‌قول از یک رأی‌دهنده درباره انتخابات است: «یک انتخاب منحصربه‌فرد وحشتناک». تیم ترامپ مطمئن است تنها رئیس‌جمهور سابق می‌تواند دموکراسی را حفظ و کشور را از مشکلات در مرز جنوبی نجات دهد و علاوه بر این مانع فساد بایدن شود. برعکس، دموکرات‌ها معتقدند بایدن دموکراسی و کشور را از دست ترامپ که فردی مستبد خواهد بود و قانون اساسی را نابود می‌کند، نجات خواهد داد، بنابراین نظام سیاسی حداقل آنقدر در هم شکسته است که دو نامزد معیوب و نامحبوب را که دوران اوج خود را سپری کرده‌اند، همچنان نگه داشته است. این اوصاف، آمریکا را در مسیری رو به زوال قرار می‌دهد. باید امیدوار باشیم که هر آنچه از استثنا در آمریکا باقی مانده است بر نیرو‌هایی که به زوال آن منجر می‌شوند، غلبه کنند تا شرایط تغییر کند.