پایان عصر کیسینجر؛ دیپلماسی با چاشنی جنگ‌افروزی و کشتار

 هنری کیسینجر ، سیاستمدار آمریکایی که به‎ تازگی (هشتم آذرماه) در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت، از نظر برخی کارشناسان، فردی تاثیرگذار در صحنه سیاست خارجی آمریکا به حساب می‌آید. او در دوران ریاست‌جمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد، به‌عنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا فعالیت کرد.

اما برای برخی دیگر، هنری کیسینجر یک جنایتکار جنگی بود که اقدامات وی، ردی از خون را در سراسر جهان بر جای گذاشت. تخمین زده می‌شود که سیاست‌های کیسینجر به مرگ دست‌کم سه میلیون نفر، از آرژانتین گرفته تا شرقی‌ترین نقاط آسیا، منجر شده است.

همانطور که کریستوفر هیچنز، نویسنده و روزنامه‌نگار فقید انگلیسی زمانی نوشت، هر فرد شایسته‌ای باید در را به روی هنری کیسینجر بسته و او باید شرمنده و طرد شود.

ویتنام

کیسینجر در سال ۱۹۷۳ به خاطر مذاکره بر سر آتش‌بس در ویتنام جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. اما اگر او با طرح نیکسون برای مختل کردن مذاکرات صلح لیندون بی جانسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا همراهی نمی‌کرد؛ ممکن بود این جنگ چهار سال زودتر به پایان برساند. 

در سال ۱۹۶۹، نیکسون به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد و کیسینجر به سمت مشاور امنیت ملی ارتقا یافت. جنگ طولانی مدت جان میلیون‌ها نفر را گرفت.

کامبوج

گسترش جنگ از سوی کیسینجر زمینه را برای نسل‌کشی در کامبوج فراهم کرد. در این کشتار‌ها یک پنجم جمعیت این کشور، یعنی حدود دو میلیون نفر جان خود را از دست دادند. تا به امروز، مردم این کشور هنوز بر اثر بمب‌های منفجر نشده آمریکا کشته می‌شوند.

بنگلادش

در سال ۱۹۷۰، ملی‌گرا‌های بنگالی در جایی که آن زمان به‌عنوان پاکستان شرقی شناخته می‌شد، در انتخابات پیروز شدند. دولت نظامی در غرب پاکستان از ترس از دست دادن کنترل، سرکوبی مرگبار را آغاز کرد. 

کیسینجر و نیکسون با قاطعیت پشت این کشتار ایستاده و تصمیم گرفتند از این کشتار‌ها جلوگیری نکنند. کیسینجر با انگیزه مفید بودن پاکستان به‌عنوان وزنه تعادلی در برابر چین و هند متمایل به شوروی، چشم خود را به روی کشته شدن ۳۰۰ هزار تا سه میلیون نفر بست.

شیلی

نیکسون و کیسینجر با سالوادور آلنده، که در سال ۱۹۷۰ به طور دموکراتیک به‌عنوان رئیس‌جمهور شیلی انتخاب شد، مخالفت کردند. در طول سه سال بعد، آن‌ها میلیون‌ها دلار برای تحریک یک کودتا سرمایه‌گذاری کردند. 

ویلیام کولبی، رئیس وقت سازمان سیا در یک جلسه محرمانه در سال ۱۹۷۴ در کمیته فرعی اطلاعات نیرو‌های مسلح در مجلس نمایندگان گفت که دولت آمریکا ۱۱ میلیون دلار برای «بی‌ثبات کردن» دولت آلنده هزینه کرده است. این شامل ۱.۵ میلیون دلار بود که سیا به روزنامه سانتیاگو ال مرکوریو، که مخالف آلنده بود، تزریق کرد.

مردم شیلی

ماموران سیا همچنین با ارتش شیلی ارتباط برقرار کردند. در سال ۱۹۷۳ ژنرال آگوستو پینوشه در یک کودتای نظامی به قدرت رسید. در طول ۱۷ سال حکومت او، بیش از ۳ هزار نفر ناپدید یا کشته و ده‌ها هزار مخالف زندانی شدند.

قبرس

قبرس که محل زندگی جمعیت یونانی و ترکیه‌ای بود، در طول دهه ۱۹۶۰ شاهد خشونت‌های قومی بود. در سال ۱۹۷۴، پس از کودتا از سوی دولت نظامی تحت حمایت یونان، نیرو‌های ترکیه وارد این کشور شدند. 

کیسینجر به‌طور مؤثر بحران بین دو متحد ناتو را تشویق کرد و به رئیس‌جمهور تازه منصوب شده، یعنی جرالد فورد توصیه کرد که ترکیه را راضی کند. کودتای یونان و تهاجم ترکیه با هم هزاران تلفات را به دنبال داشت. 

تیمور شرقی

در سال ۱۹۷۵، کیسینجر در حمله سوهارتو، رئیس‌جمهور اندونزی به تیمور شرقی، مستعمره سابق پرتغال که به سمت استقلال حرکت می‌کرد، چراغ سبز نشان داد.

کیسینجر و فورد در جریان بازدید از جاکارتا به سوهارتو گفتند که دلایل او برای جنگ را درک کرده و به او توصیه کردند که این کار را به سرعت تمام کند. 

روز بعد، سوهارتو با ارتش مجهز به تسلیحات آمریکایی وارد تیمور شرقی شد و ۲۰۰ هزار نفر از مردم این منطقه را به قتل رساند.

رئیس‌جمهور اندونزی و کسینجر

آرژانتین

پس از اینکه جیمی کارتر» در سال ۱۹۷۶ جانشین فورد شد، کسیسنجر دیگر بر سر کار نبود، اما همچنان به حمایت از قتل ادامه داد و مهر تایید خود را به ارتش نئوفاشیست آرژانتینی داد که دولت «ایزابل پرون» را در همان سال سرنگون کرده بود.

دولت نظامی جنگی را علیه مخالفانش به راه انداخت و مخالفان را به‌عنوان «تروریست» معرفی کرد. 

کیسینجر در سفری به آرژانتین در سال ۱۹۷۸ از خورخه رافائل ویدلا تعریف کرده و او را به‌خاطر آنچه «تلاش‌هایش در مبارزه با تروریسم» خواند، تحسین کرد. 

ویدلا در ناپدید شدن ۳۰ هزار مخالف دست داشت. در طول حکومت ارتش آرژانتین که تا سال ۱۹۸۳ ادامه داشت، حدود ۱۰ هزار نفر کشته شدند. 

آفریقای جنوبی

در سال ۱۹۷۶، با نزدیک شدن به پایان دوران کیسینجر، او به آفریقای جنوبی سفر کرد و به دولت آپارتاید آن مشروعیت سیاسی داد، آن هم اندکی پس از قیام «سووتو»، که در آن تعداد زیادی از دانش‌آموزان سیاه‌پوست و دیگران از سوی پلیس کشته شدند.