این روزها و در شرایطی که بحران اقتصادی ، زندگی را بر اغلب شهروندان ترکیه سخت کرده، انتقاد از رویه و مشی سیاسی رجب طیب اردوغان ادامه دارد. چرا که او به جای آن که در این بحران فراگیر، فکری به حال کاهش مالیات و ارائه برخی سرویس های موثر به شهروندان نیازمند کرده و تورم را پایین بیاورد، از حالا به فکر انتخابات 2028 است و می گوید: «واقعاً لازم نیست انتخابات به دور دوم برود و حد نصاب 1+50 در نظر گرفته شود. هر کسی بیشترین رای را آورد برنده اعلام شود».
منتقدین اردوغان و چهره های دانشگاهی برجسته در حوزه های حقوق و علوم سیاسی، به تندی از اردوغان انتقاد کرده و به این اشاره کردند که او کشور را به سمت یک تمامیت خواهی کامل و یک نظام بسته و توتالیتر می برد.
در عین حال، انگشت روی این مساله گذاشتند که اگر فردی بخواهد مثلاً با رای 40 درصدی رئیس جمهور شود، چنین چیزی علاوه بر این که فاقد مشروعیت اجتماعی است، این واقعیت را نیز اثبات می کند که تغییر نظام سیاسی از پارلمانی به ریاستی، عملاً منجر به ایجاد بن بست شده است.
در این میان، برخی از منتقدین، سراغ بازخوانی تاریخ رفتند و به موضوعاتی از تاریخ عثمانی اشاره کردند که یادآور وضعیت امروز اردوغان است.
علی بایرام اوغلو، یکی از این نویسندگانی است که در ستون تحلیل خود، حال و روز اردوغان را با پادشاهی مقایسه می کند که به جباریت و ترس و فوبیای توطئه مشهور بود.
علی بایرام اوغلو با ذکر برخی نمونه ها و ویژگی های مهم، به این مساله اشاره می کند که در میان سیاستمداران و رهبران ترکیه، هیچ کسی به اندازه اردوغان به سلطان عبدالحمیدخان عثمانی شبیه نیست.
سلطان عبد الحمید ثانی سی و چهارمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود که به مدت 33 سال تمام یعنی از اوت 1876 تا آوریل 1909 در قلمرو امپراطوری عثمانی حکومت کرد. سلطان عبدالحمید با ساخت مدارس، مساجد، خطوط راهآهن و تلگراف در جهت پیشرفت عثمانی گام برداشت. اما در عین حال، در تصمیمات سیاسی و مشی حکمرانی خود، اقداماتی همچون انحلال مجلس خبرگان و برخورد تند با ارامنه و مخالفین را در کارنامه دارد.
اردوغان و پارادوکس خطرناک عبدالحمید
برخی از مورخان در کتب خود بارها از یک پدیده متناقض یا پارادوکس درباره سلطان عبدالحمید صحبت می کنند.
سلطان عبدالحمید از یک سو نماد اجرای یک سیاست خشک، استبدادی، اقتدارگرا و ظالمانه است و مثلاً در مسئله ارمنی بسیار بیرحم بود. سلطان سرخ نامیدن او نیز دلالت بر برخی رویدادهای خونین دارد.
از سوی دیگر، او را یکی از سلاطینی میدانند که بیشترین سهم را در نوسازی کشور داشته و با سیاستهای موازنه و با هدف بقای قدرت، خود، موجودیت و بقای ملی کشور را نمایندگی کرده است.
حتی امروز هم ارائه هر اظهارنظری در مورد او در چهارچوب همین پارادوکس است. حتی امروز در مورد عبدالحمید نظر واحدی نداریم و نظریات مختلف سیاسی و اجتماعی درباره او در جریان است.
در میان اردوگاه های سیاسی و اجتماعی ما، یک طرف، او را به عنوان یک شاه و خان بزرگ و یک منجی محافظ می شناسد و طرف مقابل، عبدالحمید را یک ستمگر می داند که در یک حکمرانی استدادی، کشور را بر اساس میل خود اداره کرده است.
البته بگذارید به این موضوع نیز اشاره کنم، فاکتورهای مهمی بر این موضوع اثر می گذارند و ارزیابی ما درباره یک رهبر سیاسی، ارتباط مستقیمی دارد با دینامیسم و پویایی درونی، احساسات، قدرت، بها دادن به دموکراسی و برابری و همچنین حال و هوا یا فضای سیاسی المللی.
تحولات در عرصه بینالمللی، ارزشهای مسلط، اشکال برجسته سیاسی و درگیریهای مختلف، چنان اثرگذار هستند که خیلی وقت ها بدون آن که بدانیم، بر ارزیابی و نگرش ما اثر میگذارند.
سلطان عبدالحمید، برای مدتی طولانی در مشی سیاسی خود، حس مداوم قرار گرفتن در معرض خطر و توطئه را در سر داشته و همیشه از تهدید حرف زده است. امروز هم در ارزیابی درباره شخصیت عبدالحمید و نوع و ماهیت دیدگاه سیاسی او، باز هم از ویژگی ها و نمونه هایی حرف می زنیم که اراده او برای اقتدارگرایی و استبداد را نشان می دهد.
شکی نیست که یکی از نزدیکترین اسامی نزدیک و شبیه به پارادوکس عبدالحمید و نامی که بیش از همه چهره و کارنامه او را به ذهن ما متبادر می کند، رجب طیب اردوغان است.
بگذارید پرتره سیاسی طیب اردوغان را به این شکل ارزیابی کنیم: از یک سو، اردوغان معمار یک سیاست استبدادی و اقتدارگرا است و حاکمیت قانون، دموکراسی و نهادگرایی را در سبک مدیریت خود کنار گذاشه و در سوی دیگر، در اقدامات خود، به سمت مدرن سازی، قدرت و رشد، حرکت کرده است.
همانطور که در مورد عبدالحمید، این دو رفتار افراطی کارکردهای متضادی را ایفا میکنند و دیدگاههای مختلف سیاسی را با هم در تضاد قرار میدهند، درباره اردوغان نیز با چنین وضعیتی روبرو هستیم.
یکی دیگر از شباهت های اردوغان و عبدالحمید، در نظر گرفتن موضوع مهمی به نام دینامیسم خارجی است.
اگر کسی بخواهد پیروزی انتخاباتی چند ماه پیش اردوغان را بدون توجه به فضای بین المللی تفسیر کند، سخت در اشتباه است. چرا که رئیس جمهور ترکیه، فردی است که از این حال و هوای بین المللی برخوردار می شود و در عین حال، کنشگری است که در آن، اعمال تغییر می کند.
به خاطر بیاورید همین رویدادهای سیاسی اخیر را. به عنوان مثال انتخابات آرژانتین و به خصوص هلند مرا وادار کرد تا سراغ این موضوع بروم و به خاطر بیاورم که آن چه در ایتالیا، فرانسه، مجارستان، هلند و آرژانتین روی داده، یک الگوی مشترک دارد و احتمالاً فردا در مورد دونالد ترامپ نیز دوباره با همین الگو روبرو شویم!
الگوی پیروزی سیاستمدارانی که دارای راه حل های ضد لیبرال و فرد محور برای مشکلات فرهنگی و اقتصادی کشورها هستند! آنان صاحب نگرشهای سیاسی طردکننده، محدودکننده، ملیگرایانه و بازدارنده هستند و قدرت گرفتن آنها، امروزه به موج اصلی استبداد در سطح جهانی تبدیل شده است.
همچنان که دیدیم، آرژانتین در مواجهه با بحران ها و ناامیدی، بازیگران جدیدی به صحنه آورد که شخصیت محور و اقتدارگرا هستند. در هلند، ناسیونالیسم انحصاری، خصمانه و نژادپرستانه از حمایت جامعه برخوردار شد. ارتباط «حمایت و واکنش اجتماعی» و «پیشنهاد مستبدانه و سیاست خطر» به شاخص مهمی از دوره ای که در آن زندگی می کنیم تبدیل شده است.
اگرچه پارادوکس عبدالحمید همیشه بد پایان می یابد و هزینه های سنگینی برای کشورها دارد، اما از برخی ابعاد به شکل موقتی، فرمولی برای موفقیت کوتاه مدت است! این قاعده نه فقط درباره اردوغان، در مورد همه رهبران و دوره های اقتدارگرا صادق است.
نباید فراموش کرد که هیتلر اولین کسی بود که محدودیت 40 ساعته کاری در هفته را به عنوان حق کارگر و کارمند در اروپا معرفی کرد! من فکر می کنم، جایگزین بهتر برای چنین وضعیتی، این است که یک رهبر سیاسی به حد متعادلی از قدرت و خدمت نزدیک شود. اما راستش را بخواهید، هنوز از نور انتهای تونل دور هستیم.