تحلیلهای بسیاری پیرامون جنگ داخلی در آمریکا صورت گرفته که مهمترین آن کتاب «جنگ داخلی چگونه آغاز میشود» نوشته «باربارا والتر»، استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیاست. علاوه بر این، مجموعه اطلاعات مندرج در چندین نظرسنجی و تحلیل دادهای این مساله را بررسی کرده است.
هرچند برخی وقوع جنگ داخلی آمریکا را غیر ممکن و حتی دور از انتظار میدانند، اما کارشناسان بسیاری درباره وقوع این جنگ هشدار داده و مدعیاند که مقامات آمریکایی، چه بپذیرند چه انکار کنند، بایستی برای ظهور خشونتی تمام عیار و گسترده آماده شوند.
بر همین اساس، موسسه Economist/YouGov در سال ۲۰۲۲ درباره گسترش خشونت در آمریکا و احتمال جنگ داخلی یک نظرسنجی انجام داد. نتایج این نظرسنجی شگفتانگیز بود؛ ۴۳ درصد از مشارکتکنندگان گفته بودند که آمریکا حتما جنگ داخلی را تجربه خواهد کرد؛ در همین حال، از ۵۷ درصد باقی مانده، ۱۰ درصد معتقد بودند که حداقل تا ده سال آینده جنگی صورت نمیگیرد، اما بروز آن را ناممکن ندانستند.
به رغم نظرسنجیها و تحلیل کارشناسان مختلف، برخی از سیاستمداران آمریکایی، همچنان باور دارند که ایالات متحده مصون از هرگونه جنگ یا نزاع خواهد بود. طبیعتا، باور به این مصونیت، و ایمنی از هرگونه درگیری، وسوسهانگیز و رضایت بخش است.
این دسته از افراد معتقدند ایالات متحده هنوز ثروتمندترین و پیشرفتهترین کشور جهان از نظر نظامی است. همچنین، در زمینه تحقیقات پزشکی، هوش مصنوعی و رباتیک، هوا فضا و هوانوردی، آموزش عالی و سرگرمی برتری دارد. با چنین اطلاعاتی، میتوان اینگونه گفت که «مطمئناً چنین کشوری از خطر جنگ داخلی مصون خواهد بود، اینطور نیست»؟ همین دلایل کافی است تا سیاستمداران خوشبین آمریکایی، تصور وقوع جنگ داخلی را به ذهن راه ندهند. اما این تمام ماجرا نیست و کارشناسان مطرح علم سیاست نظرات دیگری دارند.
براساس کتاب باربارا والتر، دو عامل مهم، در وقوع جنگ داخلی در آمریکا نقش خواهند داشت که به گفته او هر دو متغیر، به طور نگران کنندهای، امروزه در ایالات متحده وجود دارند و به سرعت کشور را به سمت لبه پرتگاه سوق میدهند.
۱- آنوکراسی
اگرچه کلمه آنوکراسی، برای بسیاری از ما ناآشناست، اما در ماهها و سالهای آینده رایج خواهد شد. آنوکراسی یا نیمه دموکراسی، نوعی از حکومت است و به طور ساده به حکومتی گفته میشود که دارای بخشی از دموکراسی و بخشی از دیکتاتوری است. آنوکراسی در تعریف دیگر، به یک رژیم گفته میشود که در عین حال، ویژگیهای یک رژیم خودکامه را نیز دارد.
تحقیقات نشان داده است که آنوکراسیها به احتمال زیاد در چند سال اول دوره خود جنگ داخلی را تجربه میکنند و خطر جنگ داخلی در دوره انتقال از دموکراسی به آنوکراسی (در مقابل دوره انتقال از خودکامگی به آنوکراسی) بیشتر است.
بر همین اساس، یافتههای تحلیلی نشان میدهد، آمریکا برای اولینبار در تاریخ خود از جایگاه یک کشور دموکراتیک افول پیدا کرده و در جایگاه «آستانه دموکراسی» قرار گرفته است. در واقع نتیجه تحقیقات نشان میدهد که ایالات متحده آمریکا، در معرض «خطر بالای بیثباتی سیاسی قریبالوقوعی» قرار دارد.
در واقع، تلاشهای مستمر برای دور زدن نتایج انتخابات در ایالات متحده، حمله سیستماتیک دولت ترامپ به هنجارها و نهادهای دموکراتیک برای براندازی فرآیندهای دموکراتیک و تلاش برای کودتای سیاسی (ششم ژانویه) تاثیر مستقیمی بر این تنزل رتبه داشت.
همینجا فهم این مساله اهمیت پیدا میکند که تنزل اقتدار دموکراتیک باعث «تغییرات نامطلوب تغییر رژیم یا آغاز خشونتهای سیاسی» خواهد شد و آمریکاییها بایستی بدانند آنچه برسرشان آمده، با فعالیتهای دولت ترامپ در طول دوره ریاستجمهوری و پس از آن مرتبط است.
این تحقیقات، این واقعیت را آشکارا نشان میدهد که ایالات متحده را دیگر نمیتوان قدیمیترین دموکراسی مستمر در جهان دانست. این نام اکنون به سوئیس (۱۷۱ سال) و پس از آن نیوزیلند (۱۴۲ سال) و بریتانیا (۱۳۹ سال) تعلق دارد.
۲- انزوای هویتی
سیاستمداران، معمولا به مساله هویتی فردی و هویت جمعی بیتوجهاند؛ هرچند در برخی از رژیمهای خودکامه، با خلق هویتی واحد و یکپارچه، جامعه را به سمت تودهای شدن هدایت میکنند.
اما، در کشورهایی که تغییرات در بطن جامعه رخ میدهد، گاهی هویت مسلط و قدرتمند به حاشیه رانده میشود که اگر سیاست درستی اتخاذ نشود، جامعه برای حفظ نظم موجود به صورت خشونتآمیز، مقابله میکند.
در بسیاری از موارد، این مقاومت از سوی افراد صاحب قدرت (اقتصادی، سیاسی) تشدید میشود و نتیجه آن، برخورد سخت خشونتبار بخشهای مختلف جامعه خواهد بود.
در بسیاری از کشورها، اتخاذ گسترده رویکرد ستیزهجویانهتر، عمدتاً ناشی از این ترس بود که یک گروه مذهبی مسلط از نظر تاریخی و فرهنگی، موقعیت ممتاز خود را در معرض تهدید میدید و خود را قربانی تجاوز سنتهای مذهبی اقلیتها یا افراد غیربومی میدانست.
در نتیجه، در واکنش تدافعی- تهاجمی، اعضای اکثریت مذهبی به طور فزایندهای، «خشونت» را راهی قابل قبول برای مقابله با تهدید ناشی از ناهمگونی مذهبی میدیدند.
دکتر والتر در اینجا به این نتیجه میرسد که علل بسیاری از جنگهای داخلی همین است و همین عامل خطر جنگ داخلی مذهبی آمریکا را تهدید میکند.
در آمریکا، خطوط گسل هویتی بیشمار است، اما شکاف نژاد و مذهب مهمترین گسل هویتی محسوب میشود. این شکاف عموما توسط مسیحیان محافظهکار (عمدتاً سفیدپوست) ایجاد شده است و ترس از تزلزل پایههای مسیحیت و چشمپوشی مقامات از این اتفاق، نگرانی را در میان این قشر تشدید کرده است.
از این رو، در ایالات متحده، شاهد درگیری هویتی با نام «ناسیونالیسم مسیحی» هستیم که تهدید مهمی به شمار میآید. آنچه به این باور دامن زده این است که جناح راست افراطی سفیدپوستان مسیحی آمریکایی، باور دارند که نه تنها هویتشان به طور گستردهای خدشهدار شده و روز به روز به حاشیه رانده میشود، بلکه (مهمتر از آن)، علل این انزوای هویتی، نیروهای مهاجر و ترقیخواهان اجتماعی هستند که شیوه زندگی آمریکایی را تغییر دادند.
ناسیونالیستهای مسیحی، به این باور رسیدهاند که دیگر نمیتوانند برای حفظ سلطه اجتماعی و سیاسی خود به انتخابات تکیه کنند و از این رو، خشونت (جنگ داخلی) را آخرین امید خود میدانند.
برای تایید این ادعا، در یک نظرسنجی از بیش از ۶ هزار آمریکایی درباره خشونت سوال شد؛ نتیجه این بود که طرفداران ناسیونالیسم مسیحی تقریباً هفت برابر بیشتر از کسانی که ناسیونالیسم مسیحی را رد میکردند، طرفدار خشونت سیاسی بودند و چهل درصد، با این بیانیه موافقت کردند:
«از آنجایی که همه چیز از مسیر درست خارج شده است، وطن پرستان واقعی آمریکایی ممکن است مجبور شوند برای نجات کشور، به خشونت متوسل شوند».
اگر جنگ داخلی مذهبی در آمریکا آغاز شود، در داخل ایالتها شاهد گسترش نوعی خشونت مسلحانه، غیر متمرکز و فوقالعاده خونین خواهیم بود. چراکه جنگجویان در جنگهای داخلی مذهبی، خود را برای کشور و خدا میبینند؛ بنابراین تا سر حد مرگ میجنگند ولی سازش نمیکنند. به همین دلیل، جنگهای داخلی مذهبی بسیار مرگبارتر و طولانیتر از جنگهای داخلی غیر مذهبی بودهاند.
به همه اینها بیفزایید که تورم، افزایش نژادپرستی آشکار و عموما خشونتآمیز، حمله ششم ژانویه و این واقعیت که ایالات متحده کشوری پر از اسلحه است؛ موضوعی که چشمانداز تیره و وحشتناکی را از آینده خونینبار آمریکا ترسیم میکند.