پایگاه اینترنتی دیپلماسی مدرن در مطلبی نوشت: آمریکا مدتهای مدید به عنوان برجستهترین قهرمان نظم جهانی لیبرال، مورد توجه بوده است. با این وجود، نظم جهانی با اقدامات آمریکا در زمانهای اخیر با چالشهای داخلی و خارجی بسیاری مواجه شده است. این چالش ها، پرسشهایی را در مورد دوام و مشروعیت این نظم به وجود آورده اند.
- چالشهای درونی: زوال سیاسی و شکاف اجتماعی
یکی از مهمترین چالشهای پیش روی آمریکا، مصیبتهای داخلی این کشور است که اعتبار و ظرفیت آن را برای هدایت جهان کاهش داده اند. به گفته فرانسیس فوکویاما، یک استاد دانشگاه برجسته آمریکایی، واشنگتن در معرض «فروپاشی سیاسی» قرار گرفته است، فرآیندی از زوال نهادی و فتح شدن بدست گروههایی ذینفوذ که مانع از حکومتداری مؤثر و پاسخگویی به نیازهای عمومی میشوند. در همین راستا، نظام سیاسی آمریکا، در محاصره قطبی شدن، بن بست، فساد و ناکارآمدی قرار دارد که اعتماد و اعتماد عمومی به دموکراسی را از بین برده است.
چالش بزرگ دیگر، تشدید شکافهای اجتماعی و نابرابریها در آمریکاست که نارضایتی و خصومت را در بین بسیاری از آمریکاییها برانگیخته است. آمریکا شاهد شکافهای فزاینده بین قشرهای مرفه و فقیر و همچنین تنشهای نژادی، قومیتی و فرهنگی بوده است که به خشونت و افراط گرایی دامن زده است. آمریکا همچنین با پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جهانی شدن، نوآوریهای فناوری، مهاجرت و بحرانهای بهداشتی مانند همه گیری کرونا دست و پنجه نرم کرده است. این عوامل به ظهور پوپولیسم و ناسیونالیسم در آمریکا کمک کرده و لذا چندجانبه گرایی و همکاری بین المللی به نفع سیاستهای «اول آمریکا» رد شده است.
- چالشهای بیرونی: افزایش رقبا و اتحادهای در حال تغییر
آمریکا در نظام بینالملل با چالشهای مختلفی مواجه است که جایگاه و نقش این کشور را تغییر داده اند. آمریکا دو رقیب دارد که عبارتند از روسیه و چین که هر کدام، در مناطق و حوزههای مختلف، منافع و ارزشهای گوناگونی دارند. چین به عنوان یک قدرت اقتصادی جهانی و نیروهای نظامی در حال توسعه با هدف گسترش نفوذ خود در آسیا و فراتر از آن رشد کرده است. چین همچنین مدلی از حکومت و توسعه مانند طرح کمربند و جاده را ارائه کرده است که به دنبال پیوند اوراسیا از طریق پروژههای زیرساختی و سرمایه گذاری است. به همین ترتیب، روسیه نیز با تصرف کریمه، مشارکت در سوریه و جنگ با اوکراین، قدرت و منافع خود را در اروپا و خاورمیانه نشان داده است. روسیه همچنین اقداماتی انجام داده است که برخی افراد آن را تلاشی برای تضعیف نظم تحت رهبری آمریکا از طریق تأثیرگذاری بر انتخابات، انتشار اطلاعات و ایجاد مشارکت با رژیمهای استبدادی میدانند.
آمریکا همچنین با مشکلاتی از جانب متحدان و شرکای خود مواجه است که مستقلتر و در منافع و تمایلات خود متفاوت شده اند. آمریکا، حفظ وحدت و اجماع بین متحدان خود در ناتو و سایر سازمانهای منطقهای را دشوار یافته است، زیرا آنها در مورد موضوعاتی مانند تجارت، تغییرات آب و هوایی، ایران و حقوق بشر اختلاف نظر دارند. آمریکا همچنین به علت اقدامات و تصمیمهای یکجانبه خود از جمله خروج از توافقات بین المللی، وضع تعرفه ها، کشتن شخصیتهای برجسته خارجی و فرار از متحدان خود در مناطق درگیری، با مخالفت متحدانش مواجه شده است. آمریکا همچنین فاقد رهبری و هماهنگی کافی در پرداختن به چالشهای جهانی مانند همهگیری کووید-۱۹ است. این وضعیت باعث ایجاد خلأ برای سایر بازیگران برای اشغال نقش آمریکا شده است. در این میان، آمریکا همچنین تلاش میکند تا در صورتی که متقاعدسازی غیرقابل اجرا باشد، مفهوم جهانشمولی خود را از طریق زور تقویت کند. بنابراین، آمریکا در تلاش است و به تلاش برای حفظ موقعیت مسلط خود در جهان ادامه میدهد. آمریکا به این منافع، لقب «منافع جامعه جهانی» داده است که به جهانی آزاد تحت دموکراسی اشاره دارد. همزمان، آمریکا از ادغام «بقیه» در سیاستهای اقتصادی، گفتمان حقوق بشر و اصول خود با حفظ موقعیت و منافع توسعه طلبانه خود در عرصه جهانی تردید نمیکند.
- یک تعادل جدید یا یک اختلال جدید؟
بنابراین، آنچه نظم جهانی به رهبری آمریکا نامیده میشود در حال تجربه کردن یک تغییر عمیق است، آنهم در حالی که این کشور با مشکلات متعدد از داخل و خارج مواجه است. آمریکا دیگر نمیتواند نقش خود را به عنوان رهبر بی، چون و چرای جهان، بدیهی فرض کند. آمریکا همچنین نمیتواند اراده خود را بدون روبرو شدن با عواقب بر دیگران تحمیل کند. آمریکا باید از طریق اصلاح نهادهای داخلی خود، احیای اتحادها، تعامل با رقبا و سرمایه گذاری در نهادهای بین المللی، خود را با واقعیتهای در حال تغییر نظم جهانی وفق دهد. آمریکا همچنین باید بپذیرد که تنها طرفی نیست که نظم جهانی را شکل میدهد. آمریکا نیاز به همکاری با کشورهای دیگر با منافع و ارزشهای مشترک دارد. وضعیت جایگزین، جهانی پر از بی نظمی، درگیری و بی ثباتی است. علاوه بر این، آمریکا به جای اتهام زدن، باید از نظام بینالمللی به رهبری دیگر قدرتهای نوظهور که گزینهای دموکراتیک، چند قطبی و صلحآمیزتر را به جهان ارائه میکند، قدردانی کند.