فرانسوا اولاند ، رئیس جمهور پیشین فرانسه ، به تازگی با چاپ خاطرات دوران پنج ساله ریاست جمهوریاش، بار دیگر خود را در صحنه سیاسی این کشور مطرح کرده است.
کتاب چهارصد صفحهای «درسهای قدرت» که از سوی انتشارات استوک (Stock) در پاریس به چاپ رسیده، به این دلیل مهم است که فقط شامل خاطرات یک رئیس جمهور بازنشسته نیست، بلکه نکاتی را درباره ساز و کار سیاست داخلی فرانسه و همچنین مسائل سیاست جهانی مطرح میکند.
اما پیش از هر چیز، اولاند در این کتاب تلاش دارد کارنامهای از دوران ریاست جمهوری خود ارائه کند؛ هرچند مینویسد که این کتاب «نه برای توجیه کردن و نه برای دفاع از کارنامهای است که با گذشت زمان، به تنهایی از خود دفاع خواهد کرد».
به نظر میرسد، اولاند قصد دارد از طریق این کتاب، دستاوردها، سیاستها و شرایطی که دولت وی در آن برهه زمانی داشت را برای مردم تبیین نماید، به ویژه اینکه در داخل فرانسه، دولت وی با رضایت مردمی همراه نبود.
وی در این کتاب، علاقه زیادی به همکاری مشترک کشورهای اروپایی نشان میدهد و جدایی طلبان از اتحادیه اروپا را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است، کشورهای اروپایی در صورت جدایی از اتحادیه اروپا ضعیفتر میشوند. رئیس جمهور پیشین فرانسه در این کتاب به تلاش کشور خود در کاهش بحران اقتصادی که یونان، اسپانیا و پرتغال را تحت تأثیر قرار داده بود، اشاره کرده و به نقش خود در تأثیرگذاری بر موضع آلمان در جهت حمایت از این کشورها تاکید کرده است.
او در بخش دیگری از کتاب درسهای قدرت، به مسئله مهاجران غیرقانونی اشاره میکند و مینویسد که برخی از مقامات اروپایی خواهان این بودند که مرزهای اروپایی برای همیشه به روی مهاجران غیرقانونی بسته شود، اما وی با کمک مرکل، صدر الاعظم وقت آلمان، توانست که برخی از این مهاجران را جذب و آنها بین کشورهای اروپایی بر حسب قدرت اقتصادی شأن و… تقسیم نماید. اولاند همچنین به اشتباه دولتش اعتراف میکند، زمانی که از ورود خانواده مهاجر از کوزوو امتناع کرد و مینویسد که اشتباه بزرگ زمانی بود که دختر یک خانواده پناهنده در مدرسه و جلوی همکلاسیهای وی توسط نیروهای وزارت کشور فرانسه بازداشت شد و میافزاید که اگرچه بعدها دولت وی برای این دختر و خانواده وی مراقبتهای آموزشی انجام داد، اما زخمهای این اشتباه هرگز بهبود نیافت و اثرش بر مردم باقی ماند، تا جایی که یکی از وزاری وی مجبور به استعفا شد.
اولاند در بخش دیگری از کتاب خود به تأثیر نرخ بیکاری در آینده سیاسی رئیس جمهور در فرانسه میپردازد و میگوید که اکثر کسانی که در فرانسه اکثریت را کسب کرده و به قدرت رسیدند، به دلیل ناتوانی در کاهش نرخ بیکاری، از قدرت کنار میروند. او همچنین مینویسد که با گذشت سه سال از ریاست وی، اقتصاد فرانسه دوباره رونق گرفت، به طوری که نرخ بیکاری به کمتر از دوره قبل از وی، به ۹.۲ درصد کاهش، رشد اقتصادی این کشور نیز از صفر به ۲ درصد افزایش و کسری بودجه نیز در دوره وی به ۳ درصد کاهش یافت و ادامه میدهد که این بهبود اقتصادی به دلیل فضای ناامید کننده اروپایی، شرایط تروریسم و شکاف سیاسی در فرانسه مورد توجه قرار نگرفت.
بخشهای مهم کتاب درسهای قدرت
اولاند وقتی در مورد سیاستهای اقتصادی خود برای تغییر ساختار صحبت میکند، جزئیاتی را بیان میکند که ممکن است مورد علاقه متخصصان باشد. او مینویسد که در همه اصلاحات مراقب بود که تأثیر منفی بر اقشار آسیب پذیر نداشته باشد و میگوید که سیاست دولت وی باعث شد تا ۱۲ میلیون خانواده، مالیات بر درآمد پرداخت نکنند. او در ادامه به کمک دولت وی به آزادسازی شرکتهای فرانسوی از شرکتهای جهانی که تحت کنترل قوانین «گات» بودند، اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه با فرار مالیاتی مبارزه کرد، به طوری که در این راه حتی وزیر مهم دولت به دلیل فرار مالیاتی برکنار کرده بود.
اولاند در بخش دیگری از کتاب، خود را به عنوان یک نامزد معمولی که مسئولیتهای خود را به سادگی اما به طور کامل انجام میدهد، معرفی کرده است و مینویسد که وی متعهد است که خود را خارج از قوانین قرار ندهد، و او اولین شهروندی باشد که به سایر حوزههای قدرت مثل پارلمان و قوه قضائیه احترام بگذارد.او در ادامه کتاب خود با اشاره به ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا مینویسد که ترامپ شخصیت قابل اعتمادی نیست و از صحبتهای او میتوان این را فهمید. اولاند همچنین درباره رئیس جمهور روسیه مینویسد که پوتین به خوبی توانست از ضعفهای موجود در روابط آمریکا و اروپا به نفع خود بهره ببرد.
او در جاهای دیگر کتاب نیز شخصیت پوتین را توصیف میکند. مثلاً زمانی که دیدار بعدیاش با رئیس جمهوری روسیه، این بار در کاخ الیزه، را شرح میدهد: «ولادیمیر پوتین آن شب میخواست دوستداشتنی باشد و بدون شک به این هدفش رسید. وقتش شرایط برایش سخت شود، او میداند که چگونه رفتار کند و شگفتی بیافریند».
وی آخرین فصل از خاطرات خود را به صحبت در مورد نقش جریان چپ و دستاوردهای آن در زندگی سیاسی در اروپا اختصاص میدهد و مینویسد، احزاب چپ در اروپا به خوبی توانستند، سلطه شرکتهای سرمایه داری را مهار کرده و آنها را به گونهای تنظیم کنند که در خدمت مردم باشند و نه تولیدکنندگان اقتصادی. اولاند همچنین چشم اندازی برای آینده سوسیال دموکراتها پیش بینی میکند. این کتاب نه تنها به دلیل خاطره نگاری بودن اهمیت دارد، بلکه خواننده را با اندیشه و عمل سیاسی در اروپا نیز آشنا میکند.