عربستان سعودی در ۲۶ مارس ۲۰۱۵ با تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی، تهاجم هوایی خود را علیه مردم یمن با ادعای حمایت از «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی این کشور آغاز کرد. در این عملیات که در ماه نخست از آن به عنوان «طوفان قاطعیت» و بعد از آن «بازگشت امید» نام برده میشد، امارات، بحرین و کویت متحدان عربستان سعودی را تشکیل دادند و کشورهایی نظیر سودان، مصر، اردن نیز در تحویل تسلیحات نظامی با ریاض همکاری کردند.
حال که نزدیک به یک دهه از آغاز بحران میگذرد، ضروری است به این دو پرسش مهم پاسخ داده شود که نخست «اهداف و دلایل عمده عربستان سعودی و ائتلاف از تهاجم نظامی به یمن چه بود؟» و دوم اینکه «چرا این اهداف تحقق نیافت و این تهاجم تا به امروز چه پیامدهایی را برای عربستان سعودی به دنبال داشته است؟»
اهداف چندگانه آل سعود از ائتلاف سازی و حمله به یمن
۱. روی کار آوردن دولت مقبول و حامی
عربستان همواره نقشی مداخله جویانه در یمن داشته و این کشور را حیاط خلوت خود تلقی میکند. از جمله دخالتهای عربستان سعودی در یمن میتوان به نقش این کشور در جنگ داخلی یمن در سال ۱۹۹۴ اشاره کرد که در آن برهه «علی سالم البیض» معاون رئیس جمهور یمن با حمایت عربستان سعودی استقلال جنوب یمن را به نام «جمهوری دموکراتیک یمن» اعلام کرد؛ کاری که در سال ۲۰۱۵ تکرار کرد و به حمایت از «عبدربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی این کشور، هشت سال است که بر سر مردم یمن بمب میاندازد.
۲. ممانعت آل سعود از تسری انقلاب عربی به مرزهای خود
سیاست خارجی عربستان سعودی به عنوان بازیگر مهم منطقهای، نشان میدهد که این کشور می کوشد با اتخاذ یک سیاست «محافظه کارانه تهاجمی» مانع از تسری موج انقلابهای منطقه به مرزهای داخلی خود شود. دلیل کاربست چنین واژهای آن است که در این نوع از سیاست خارجی، بازیگر می کوشد ضمن حفظ وضع موجود و خنثی سازی مؤلفههای تأثیرگذار برای تغییر در نظم حاکم، این نوع از ممانعت را از طریق دیپلماسی در عرصه سیاست خارجی، ارسال نیروی نظامی و سلاح و حتی اشغال نظامی عملیاتی کند.
بنابراین عربستان بخاطر نقض فاحش حقوق بشر، حقوق زنان، دموکراسی و آزادی بیان از یکسو سیاست خارجی محافظه کارانه ای دارد؛ چرا که متمایل به حفظ وضع موجود است، اما همزمان بُعد تهاجمی نیز دارد؛ زیرا در تلاش است تا با به کارگیری ابزارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی فضای انقلابهای منطقهای را به نفع خود مدیریت کند.
۳. تقابل با انصارالله و تضعیف هلال شیعی
عربستان در سالهای گذشته در چارچوب رقابت با ایران بر سر برتری منطقهای به شدت از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق، لبنان و بحرین و تشکیل آنچه که «هلال شیعی» نامیده میشود، نگران است. لذا با قدرت گیری انصارالله در یمن به شدت احساس خطر کرد و به این کشور هجوم برد.
لازم به ذکر است که دولت آل سعود به دلایل مختلف از سیاستهای سرکوبگرانه و انعطاف ناپذیر علیه معترضان یمنی و در رأس آنها شیعیان زیدی و شاخه سیاسی و نظامی آنها یعنی جنبش انصارالله حمایت میکند. در واقع، از جنگ چهارم حوثی ها در سال ۲۰۰۴، آل سعود متوجه نفوذ و تأثیرگذاری شیعیان در تحولات داخلی یمن و مناطق مرزی عربستان شد. به همین دلیل برای از بین بردن قدرت حوثی ها و تضعیف آنها دست به لشکرکشی زد.
۴. تغییر موازنه قدرت و تقابل با ارتقای جایگاه منطقهای ایران
عربستان سعودی از جمله کشورهای منطقه است که بعد از سرنگونی صدام در عراق، خود را در رقابت جدی با ایران قرار داده است و تلاش دارد در برابر ایران نوعی توازن برقرار کرده و از رشد روز افزون قدرت ایران جلوگیری کند. به همین دلیل است که به نسبت دیگر کشورهای عربی منطقه رفتاری کاملاً تهاجمی نسبت به سیاست ایران در منطقه دارد.
مقامات سعودی بر این باورند که حمله آمریکا به افغانستان و عراق باعث برکناری رژیمهای ضدایرانی و قدرت یابی جمهوری اسلامی ایران در این دو کشور شده است. این حملات به شکلی عراق و افغانستان را از موقعیت تهدید خارج و آنها را به فرصتی مناسب برای ایران تبدیل کرد تا توازن قوای منطقهای به ضرر عربستان و سایر کشورهای عربی تغییر یابد. از سوی دیگر با به قدرت رسیدن شیعیان در عراق و موفقیتهای حزب الله در لبنان، روند قدرت یابی ایران و شیعیان در منطقه سرعت بیشتری یافته است. الگوی رفتاری عربستان نشان میدهد که آل سعود با ابزارهای مختلف تلاش میکند تا از ارتقای جایگاه و نقش منطقهای ایران جلوگیری به عمل آورد که اشغال یمن در این راستا قابل ارزیابی است.
۵. کسب و ارتقای وجهه منطقهای و بین المللی
رهبری جدید عربستان سعودی معتقد است که توسل به ابزارها و رویکردهای سنتی ناکارآمد همچون جایگاه فرهنگی و دینی عربستان باعث تضعیف وجهه (پرستیژ) ملی سعودی و کاهش نقش آفرینی آن در منطقه شده است. لذا باید با بکارگیری تسلیحاتی که صدها میلیارد دلار برای آنها هزینه شده و با نمایش قدرت نظامی به ارتقای پرستیژ منطقهای سعودی کمک کرد. با این هدف یمن برای کاربرد قدرت نظامی انتخاب شد اما این جنگ بعد از ۸ سال هنوز پایان نیافته است.
ناکامی ائتلاف بعد از ۸ سال مداخله گری
همان گونه که اشاره شد، اهداف اعلانی ائتلاف طوفان قاطعیت به رهبری عربستان عبارت بودند از بازگرداندن عبدربه منصور هادی به قدرت، مخالفت و عدم اعطای هر گونه نقشی به علی عبدالله صالح در آینده سیاسی یمن، عقب راندن انصارالله از خیابانهای یمن تا تحویل دادن اسلحههای آنان.
واقعیت اما طور دیگری رقم خورد و پس از حدود ۸ سال از تهاجم نظامی، عربستان به اهداف خود به دست نیافت. آل سعود که طی سالهای گذشته با ژست خادمین حرمین شریفین و خیرخواه امت اسلامی در تکاپوی ترسیم وجههای موجه برای خود بود، با کشتار هزاران زن و کودک یمنی نه تنها این وجهه تصنعی را تخریب کرد بلکه کار به جایی رسید که صدای اعتراض سازمانهای مدافع حقوق بشر به این جنایات بلند شد.
تجاوز نظامی به فقیرترین کشور منطقه خاورمیانه عربی از سوی ثروتمندترین کشور منطقه و جهان اسلام که سالانه چند میلیارد دلار صرف خرید و ارتقای توان نظامی خود میکند و سپس شکست سنگین در این جنگ نابرابر، همگان را به این واقعیت رهنمون کرد که آل سعود غیر از فروش نفت و خرید جنگ افزار، هنر دیگری ندارد و با آن میزان از جنگ افزارهای مدرن حتی قادر نیست از پس یک کشور به لحاظ تجهیزات نظامی به شدت ضعیف برآید. این جنگ به وضوح ناتوانی نظامی عربستان را به همگان ثابت کرد.
باوجود ناکامی عربستان در شکست انصارالله، آل سعود حتی امنیت استانهای مرزی خود همچون عسیر، جیزان و نجران را از دست داد و این استانها بارها هدف موشکهای نیروهای انصارالله قرار گرفتهاند. تا جایی که در نهایت عربستان به توافق آتش بس تن داد؛ موضوعی که ارتباط مستقیم با توان بالای نظامی انصارالله دارد.
افزون بر موارد فوق الذکر، تشدید اختلافات داخلی در عربستان از یک سو و تنش بین اعضای ائتلاف از سوی دیگر باعث شده که آل سعود شکست را بپذیرد؛ موضوعی که بی ارتباط به توافق اخیر تهران- ریاض برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک و پذیرش ضمنی جایگاه منطقهای ایران نیست.