جهان بعد از جنگ اوکراین

شبکه الجزیره در تحلیلی به قلم "مروان بشاره" تحلیلگر سیاسی ارشد این شبکه به مناسبت سالگرد شروع جنگ روسیه و اوکراین نوشته است:

«حمله تمام عیار روسیه به اوکراین فاجعه‌بار بوده است. این حمله منجر به از بین رفتن جان با ارزش ده‌ها هزار تن، آوارگی میلیون‌ها نفر دیگر و نابودی تعداد بی‌شماری از خانه‌ها، ساختمان‌ها و زیرساخت‌های غیر نظامی شده است.

این جنگ برای مابقی جهان هم فاجعه بار بود و نه فقط  بازارهای انرژی را بی ثبات کرد بلکه همچنین باعث افزایش تورم و اختلال در توزیع مواد غذایی و کالاها شد، وضعیت ضعیف امور جهانی را برملا و وخیم‌تر کرد، روند اشاعه هسته‌ای را تسریع کرد، به رقابت تسلیحاتی دامن زد، سازمان ملل را فلج کرد و همچنین قوانین بین‌المللی، همکاری چند جانبه و کمک‌های بشردوستانه را تضعیف کرد.

این جنگ یک جنگ حقیقتا "احمقانه" بوده است.

مداخله روسیه در امور اوکراین در سال ۲۰۱۴ به دنبال اقدام مسکو در الحاق شبه جزیره کریمه به خاک خود و تحریک درگیری در منطقه دونباس تشدید شد. شکست قدرت‌های اروپایی در رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک در سالهای بعد از آن در ترکیب با اصرار آمریکا در گسترش دادن ناتو به سمت شرق منجر به بدترین و بدوی‌ترین تلاش برای حل یک درگیری شد: ترجیح جنگ!

تصمیم روسیه برای حمله به کشور محبوبش، اوکراین، و بمباران آن در حالی که از مدت‌ها  قبل به پیوندها، تاریخ و فرهنگ مشترکشان مباهات می‌کرده نه تنها یک اتفاق رومانتیک نیست بلکه همچون مُرده خواهی است.

این جنگ همچنین سبب شد تمام دنیا گرفتار احساس ناامنی بیشتری شوند. و این جنگ هم مانند دیگر جنگ‌های انتخابی قبل از آن، محدودیت‌ها و شکست تمام‌عیار نظام بین‌المللی را آشکار کرد.

نظم‌های جهانی دوقطبی، تک‌قطبی و حالا چندقطبی نشان داده‌اند، وقتی پای قدرت‌های جهانی در درگیری‌های ژئوپلیتیکی به میان می‌آید، نمی‌توان دیگر به قدرت قوانین بین‌المللی یا توافق‌های بین‌المللی در جریان این درگیری‌ها امیدوار بود. در اینجا این قوانین و توافقها موضوعی هستند برای آنکه طرف‌های ضعیف زیر زور اسلحه، آنها را پاس بدارند و  طرفهای قوی به میل خود از آنها تخطی کنند.

جهان بعد از جنگ اوکراین

یک نظام جهانی تقلبی در کار است که به نفع قدرتمندان و به ضرر ناتوان‌ها عمل می‌کند؛ نظامی که به احتمال زیاد به این منجر خواهد شد که کشورهای بیشتری در راستای دفاع از خود به دنبال یک سلاح بازدارنده هسته‌ای بروند. جای تعجب نیست که بسیاری بر این باورند، کار اوکراین در سال ۱۹۹۴، در صرف نظر کردن از سلاح‌های هسته‌ای متعلق به دوران شوروی خود در ازای دریافت تضمین‌های بین‌المللی، از جمله تضمین‌های امنیتی روسیه و آمریکا، تحت تفاهم نامه بوداپست، ساده‌لوحانه بود.

کشورهای بیشتری ممکن است از راهی که پاکستان، هند، کره شمالی و اسرائیل برای هسته‌ای شدن طی کردند، پیروی کنند و به این ترتیب تلاش‌ها در زمینه عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای را زیر پا بگذارند.  امنیت بین‌المللی با استناد روسیه به جنگ هسته‌ای، لغو معاهدات هسته‌ای و مدرن‌سازی مخفیانه تسلیحات هسته‌ای استقرار یافته در پنج کشور ناتو از سوی آمریکا، گسستگی بیشتری پیدا کرده است.

غرب نیز دارد وارد یک مسابقه تسلیحاتی می‌شود. در ماه ژانویه، ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، بیانیه‌ای یادآور رمان‌های جورج اورول ارائه کرد و گفت: سلاح‌ها – در حقیقت – راه رسیدن به صلح هستند!

کشورهای اروپایی بزرگ و کوچک دارند هزینه‌های نظامی خود را به میزان چشمگیری افزایش می‌دهند، از جمله آلمان که زمانی ابرقدرت بود اما از زمان شکست خود در جنگ جهانی دوم از رقابت تسلیحاتی خارج ماند. سال گذشته میلادی، برلین اعلام کرد که یک بودجه نظامی ۱۱۳ میلیارد دلاری را برقرار می‌کند.

روسیه نیز همچنین بودجه نظامی سال ۲۰۲۳ را با رقم حدود ۸۴ میلیارد دلار برنامه‌ریزی کرده است که ۴۰ درصد بیشتر از برآورد پیش بینی شده در سال ۲۰۲۱ است. مطمئناً، این بودجه تنها معادل ۱۰ درصد از بودجه‌ای است که آمریکا در سال ۲۰۲۳ برای ارتش خود هزینه می‌کند.

چین نیز از روی نگرانی به خاطر رویدادهای اروپا و لفاظی‌های خصمانه غرب هزینه‌های نظامی خود را به میزانی بی سابقه افزایش داده و به مسابقه تسلیحاتی پیوسته. این کشور بزرگترین سطح افزایش بودجه نظامی تا کنون را مطرح کرده که متعاقب آن باعث هزینه‌های نظامی بیشتر همسایگانش شده است.

اجرای یک رقابت تسلیحاتی جدید خبر بسیار خوبی برای صنایع نظامی که در سطحی بی سابقه شکوفا شدند، به حساب می‌آید. از سال ۲۰۱۴، سطح هزینه‌های نظامی در جهان هر سال افزایش یافته و در سال ۲۰۲۱ به بالاترین رقم تاریخش یعنی ۲.۱ تریلیون دلار رسیده است. جای تعجب نیست که پنج بودجه بزرگ نظامی جهان متعلق به آمریکا، چین، هند، انگلیس و روسیه بوده و آنها دارای ۶۲ درصد هزینه‌های نظامی جهان هستند.

نیازی به گفتن نیست که چنین افزایشی در بودجه نظامی مستلزم این می‌شود که هزینه‌های عمومی دیگر، عمدتاً در حوزه تامین اجتماعی، آموزش و مراقبت‌های بهداشت‌ودرمان کاهش یابند که این در راستای مصلحت عمومی نیست.

ابعاد جنگ افروزی جهانی در اجلاس امسال کنفرانس امنیتی مونیخ که اخیرا به پایان رسید آشکار شد. استولتنبرگ به غرب هشدار داد همان اشتباهی که در قبال روسیه مرتکب شد را در قبال چین مرتکب نشود اما از طرفی رهبران غربی بر تعهدشان به جنگ اوکراین تاکید کرده تا سالن کنفرانس را به اتاق جنگ تبدیل و دیپلماسی را لعنت کنند.

این خبر بدی برای نظام بین‌المللی که از قبل دچار بی‌ثباتی و تشتت شده و برای امنیت شکننده قاره‌ای در اروپا و آسیا به حساب می‌آید. تشدید یک جنگ به بروز جنگهای بیشتر دامن می‌زند و در این فرآیند زبان، فرهنگ و روابط بین‌الملل با تقویت چرخه جنون به فساد کشیده می‌شود. ادبیاتی از این دست که "ما تا آخر مبارزه خواهیم کرد"، "تا هر زمان که طول بکشد" و "همه گزینه‌ها روی میز هستند" به شعارهای دستگاه امنیتی غرب تبدیل شده‌اند و به نظر می‌رسد این دستگاه عواقب آن را نادیده می‌گیرد.

همه این مواضع دیوانه‌وار نشان می‌دهند که رهبری آمریکا چقدر برای جهان فاجعه بار بوده است. اصرار این کشور از سال ۲۰۰۸ برای گسترش دادن مرزهای ائتلاف ناتو تا سطح مرزهای روسیه و رویکرد "ترویج دموکراسی" آن در منطقه، مهمترین بهانه‌ها برای حمله روسیه قرار گرفتند.

به همین ترتیب، مداخلات نظامی آن، به ویژه حمله به عراق بر مبنای یک ادعای واهی، یک فاکتور بی ثبات سازی سراسر جهان بوده است. آمریکا همراه با روسیه به عنوان صادرکننده ارشد تسلیحات در جهان مطرح بوده است؛ از جمله در این راستا به برخی از فقیرترین کشورها و بدترین رژیم‌های جهان سلاح صادر کرده، با بزرگترین ناقضان حقوق بشر در خاورمیانه به توافقات امنیتی ضدارزشها رسیده اما ریاکارانه مدعی حمایت از مبارزه جهانی برای دموکراسی و حقوق بشر بوده است.

جای تعجب نیست که از نظر اکثر مردم جهان محکومیت حمله روسیه به اوکراین توسط آمریکا آن هم پس از حمله خودش به عراق پوچ است. از طرف دیگر به رسمیت شناختن اقدام غیرقانونی اسرائیل در الحاق اراضی اشغالی فلسطین و سوریه، تضعیف کننده موضع خود آمریکا در محکوم کردن اقدام روسیه در الحاق اراضی است.

بدبینی یک امر مسری در عرصه بین‌المللی بوده و بدبینی در سطح ابرقدرت‌ها مانند طاعون سرایت کرده و به تمام گوشه و کنار جهان می‌رسد. ریاکاری قدرت‌های جهانی، چندجانبه‌گرایی و همکاری را در وضعیت‌های اضطراری انسانی و مربوط به سلامت در جهان تضعیف کرده و بسیاری از کشورهای جهان را با این فرآیند بیگانه کرده است.

همچنین از طرف دیگر این هم جای تعجب نیست که کشورهای حوزه جنوب جهان چون به دنبال منافع خود صرف نظر از هر اتفاقی که بیفتد هستند، به رغم فشارهای آمریکا برای دخیل شدن در جنگ روسیه در اوکراین تا حد زیادی در قبال این جنگ بی طرف مانده‌اند.

در حالی که برخی از آنها با کشورهای غربی در محکوم کردن حمله روسیه در سازمان ملل متحد شده‌اند، اکثر آنها دستشان را برای حمایت از کی‌یف دراز نکرده و روابط خود را با مسکو حفظ  یا حتی تقویت کرده‌اند.

رهبرانی که خارج از مدار غربی هستند به طور کلی رفتاری هیبریدی در پیش گرفته و در این راستا نخواسته‌اند که تنها به یک اردوگاه پایبند بمانند و به جایش به سراغ حفظ منافعشان و اهرم قرار دادن روابطشان با واشنگتن، مسکو و پکن رفته‌اند. رژیم‌های خودکامه نیز با الهام گرفتن و جسور شدن به سبب سوءرفتارهای قدرتهای جهانی همچنین در راستای حفظ منافع کم خودشان صرف نظر از هر گونه مصلحت مشترک و ملاحظه اخلاقی، عمومی یا جهانی عمل می‌کنند.

اگرچه ما به عنوان یک تمدن انسانی دستاوردهای بزرگی رقم زده‌ایم که نقطه اوج آن ایجاد نسل‌های سالم‌تر، غنی‌تر و تحصیل‌کرده‌تر است، اما به نظر می‌رسد که جذب -اگر نگوییم معتاد- درگیری‌های مخربی که می‌تواند ما را به اندازه چند نسل‌ عقب برگرداند، شده‌ایم.

تاریخ به ما می‌آموزد که قدرت‌های بزرگ به دلیل جنگ‌های بی‌پروایی که به هیچ جا نمی‌انجامد، زوال یافته یا نابود می‌شوند. چندین دهه است که روسیه و آمریکا رد پای یکدیگر را دنبال کرده‌ و جنگ‌هایی انجام داده‌اند که جز با به جای گذاشتن تحقیر و ویرانی گسترده پایان نیافته‌اند.

و حالا نوبت اوکراین رسید. افسوس، جنگی که در واقع احمقانه است.»