خشونت پلیس آمریکا که در دهه اخیر موضوع بسیاری از رسانهها حتی در غرب شده است، یکی از چالشهای جدی در جامعه آمریکا از زمانی است که برده داری در این سرزمین رایج بوده یعنی از قرن هجدهم هنگامی که نیروهای امنیت ملی در آن زمان اقدام به کشتار بردهها میکردند. آن زمان نیروهایی در جامعه آمریکا حضور داشتند که به آنها گشتهای برده داری میگفتند این گشتها با اعمال خشونتهای وحشیانه از جمله شلاق، شکنجههای غیرمتعارف و حتی قتل تلاش میکردند تا جامعه برده داری آن زمان را تنبیه و به جزای اعمالشان برسانند.
اما این سبک از برخورد پلیس آمریکا در این سالها متوقف نشد، در قرن نوزدهم و سالها پس از آن نیز این روال ادامه داشت. در این دوران پلیس آمریکا و نیروهای گشت زنی در این کشور قدرت بیشتری پیدا کرده بودند و طبعاً برای اعمال خشونت دستشان بازتر شده بود. ساختار سیاسی هم که گویا از همان سالها نه تنها برای این پدیده اجتماعی چارهای نداشت که حتی با تصویب برخی از قوانین از آن حمایت هم میکرد.
در سالهای منتهی به قرن نوزدهم در آمریکا زمانی که سیاه پوستان و رنگین پوستان در این کشور جزئی از دارایی سفیدپوستان محسوب میشدند رفتارهای خشونت آمیز به ویژه در مورد جامعه سیاه پوست بسیار رواج داشت و بدرفتاری با آنها به دلیل اهمالهای سیاسی روز به روز افزایش مییافت. اما در آن سالها و دهههای پس از آن اعتراضهای گسترده داخلی و خارجی به نحوه برخورد با سیاه پوستان و رفتارهای وحشیانه پلیس با آنها منجر به تصویب قوانینی به دست سازمانهای مجری قانون شد که در آن تلاش کردند برای اعمال خشونت توسط پلیس محدودیتهایی گرچه ناچیز در نظر بگیرند. در سال ۱۹۶۸ بود که برای نخستین بار پلیس آمریکا قانوناً برای اعمال خشونت و برای برخورد با آنچه خود قانون شکن مینامید با محدودیتهایی مواجه شد. اما از همان سالها نیز همین قوانین چندان با دقت رعایت نمیشد.
این معضل تا سالها ادامه یافت بی آنکه دولتهای مختلف اعم از جمهوری خواه و یا دموکرات برای آن چاره بیاندیشند. تا جایی که در دهههای اخیر با مروری سطحی در وقایع اجتماعی آمریکا میتوان نمونههای زیادی از قتلها به دست پلیس بر اثر اعمال خشونت علیه قشرهای مختلف جامعه را به وضوح دید. در سال ۲۰۱۷ اعمال خشونت پلیس علیه مردم نمونههای زیادی دارد که تنها یکی از آن موارد قتل دانشجویان به دست نیروهای امنیتی است. در ماه اوت همین سال زمانی که یک تجمع از ملی گرایان سفیدپوست در "شارلوتس ویل" گرد هم آمده بودند، گروهی از دانشجویان در مقابل این تجمع دست به اعتراض زدند. در این هنگام یکی از ملی گرایان سفیدپوست با خودرویی به سمت معترضان حمله کرد و یک زن سیاه پوست و بسیاری را مجروح کرد. نکته جالب توجه در این حادثه این است که این واقعه در مقابل چشمان پلیس اتفاق افتاد و نیروهای امنیتی حاضر در صحنه هیچ گونه تلاشی برای توقف و ممانعت از هجوم این فرد انجام ندادند.
از این دست نمونهها به ویژه در دهههای اخیر به وفور میتوان پیدا کرد که در آن پلیس آمریکا به عمد و بدون نگرانی از پیگردهای قانونی احتمالی دست به خشونت و قتل میزند. اغلب قربانیان این خشونت نیز در جامعه آمریکایی قرن بیست و یکم همچنان رنگین پوستان و سیاه پوستان هستند که از کمترین امکانات قانونی در برابر اعمال فشار برخوردارند.
در این سالها در داخل آمریکا جوامع حقوق بشری اعتراضات متعددی را به نحوه رفتار پلیس با معترضان و با کسانی که در تعقیب و گریزها دستگیر میشوند داشته اند، اما نه تنها این اعتراضها با محدود کردن قدرت نیروهای امنیتی نیانجامیده است که حتی دامنه قدرت و جسارت آنها برای اعمال برخوردهای وحشیانه را افزایش داده است.
جامعه معلمان در حرکتهایی خودجوش تلاش کرده اند در کلاسهای درس به منظور آشنایی دانش آموزان با نحوه برخورد پلیس، در مورد خشونت نیروهای امنیتی صحبت کنند تا از این طریق بتوانند میزان قتل را کاهش و آگاهی نسبت به ایت پدیده شوم را افزایش دهند.
اما حتی این جنبش هم نیز علی رغم افزایش آگاهی عمومی در سطح جامعه نتوانسته منجر به کاهش قتل به دست نیروهای پلیس در جامعه آمریکا شود و تنها فایده آن آگاه سازی اقشار مختلف نسبت به این پدیده شوم اجتماعی است.
اما آنچه به نظر میرسد این است که در کنار تمام اعتراضهای داخلی و بعضاً خارجی به این نوع رفتار پلیس در آمریکا ساختار سیاسی در این کشور سالها و حتی قرنهاست که هیچ راه حلی برای آن تعریف نکرده است و حتی این پدیده در این کشور در حال افزایش است آنچه به نظر میرسد میتواند سالها بعد به خشمی ملی تبدیل شده و جامعه آمریکایی و به ویژه نظام سیاسی آن را با مشکلاتی جدی مواجه کند.