صهیونیستها از زمان تشکیل رژیم جعلی خود تاکنون در تلاش بودهاند تا در زمینههای مختلف با هر وسیله و ابزاری با اختلاف زیاد در رتبه بالاتر از کشورهای موجود در منطقه قرار بگیرند و منحصر به فرد باشند. اما از آنجایی که اسرائیلیها به دلیل ماهیت اشغالگری رژیم خود هرگز نتوانستند مانند سایر مردم و حکومتهای جهان باشند، استراتژی نظامی آنها نیز متفاوت از همه کشورها و ارتشهای جهان است.
اساس راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی همواره مبتنی بر جنگ برای بقا بوده؛ نه جنگ برای محافظت از مرزها و تمامیت ارضی. تهدیداتی که به دلیل غیرقانونی بودن ماهیت رژیم جعلی اسرائیل ، اطراف آن وجود دارد ایجاب میکند که این رژیم همواره آماده مقابله با هر شرایط اضطراری باشد. اما در بسیاری از موارد اسرائیلیها مجبورند برای مقابله با تهدیدهای موجودیتی دست به اقدامات غیرمعمول بزنند.
از آنجایی که فلسطین اشغالی از نظر جغرافیایی مساحت کمی دارد و فاقد عمق استراتژیک است، صهیونیستها در سطح امنیتی شرایط ضعیف و شکنندهای دارند و بنابراین همواره تلاش کردهاند تا جنگهای خود را به دور از مرزهای جغرافیایی انجام دهند. هدف قرار گرفتن شهرهای فلسطین اشغالی که صهیونیستها در آن زندگی میکنند، خط قرمز این رژیم بوده و بزرگترین تهدید موجودیتی آن محسوب میگردد.
این موارد در همه مراحل زندگی صهیونیستها از زمان اشغال فلسطین در سال 1948 تاکنون مورد توجه قرار گرفته و بخش اساسی نظریه «امنیت داخلی برای حکومتهای یهودی» است که «دیوید بن گوریون» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی و بنیانگذار این رژیم جعلی، ان را وضع کرد. بر اساس این نظریه، رژیم اسرائیل در صدد آن بوده که همه منابع قدرت را در منطقه به انحصار خود درآورد تا به این ترتیب بتواند بدون حضور هیچ رقیبی برنامههای تهاجمی و جاهطلبانه خود را اجرا کند.
مفهوم امنیت داخلی برای اشغالگران
«امنیت ملی» برای هر کشوری در جهان به معنای «توانایی دولت برای محافظت و دفاع از منافع ملی خود و حمایت از کشور در برابر خطراتی که ممکن است آن را تهدید کند» میباشد. اما این مفهوم برای رژیم صهیونیستی همانظور که اشاره شد متفاوت از سایر نظامهای جهان بوده و علت آن به ماهیت جعلی و غیرقانونی رژیم اسرائیل برمیگردد؛ همانگونه که دیوید بن گوریون مفهوم امنیت داخلی اسرائیل را «دفاع از موجودیت» تعبیر کرد.
درواقع مفهوم امنیت «ملی» یا داخلی برای اسرائیلیها مسئله مرگ و زندگی بوده و پای بقا یا نابودی آنها در میان است. در طول دورههای مختلف تاریخ کشورهایی که به هر دلیلی نمیتوانستند موجودیت خود را به رسمیت بشناسانند سعی میکردند با تعامل متمدنانه و همکاری مشترک با کشورهای همسایه، از بقای خود محافظت کنند.
اما این مسئله در رابطه با رژیم صهیونیستی فرق میکند؛ زیرا این رژیم در کشوری تاسیس شده که متعلق به آن نیست و از نظر تاریخی و فرهنگی هیچ تعلقی به این سرزمین ندارد. از سوی دیگر رژیم اسرائیل از همان ابتدا برای اثبات موجودیت خود به سیاستهای تهاجمی و متجاوزانه روی آورد و به این ترتیب در یک تقابل دائمی با کشورها و گروههایی قرار گرفت که این رژیم را دشمن میدانند.
از این رو امنیت داخلی رژیم صهیونیستی شامل حوزه های مختلف مربوط به فعالیتها و نهادهای حیاتی این رژیم میشود که مهمترین آنها نهاد نظامی اسرائیل و ارتش آن است؛ به طوری که همه صهیونیستها به نوعی نیروی ذخیره ارتش محسوب میگردند.
ترغیب یهودیان برای مهاجرت به فلسطین اشغالی، توسعه شهرکسازیها در مناطق مختلف فلسطین، تلاش برای مقابله با معضل مهاجرت معکوس،تلاش برای تقویت پایههای اقتصادی، تلاش برای برقراری روابط با رژیمهای اطراف از جمله کشورهای عربی در راستای تامین امنیت و منافع اسرائیل، تقویت جبهه داخلی و ... از جمله دیگر اقداماتی است که صهیونیستها در چارچوب امنیت داخلی انجام میدهند.
مفهوم امنیت داخلی برای رژیم اشغالگر همچنین شامل فعالیتهای امنیتی و نظامی خارج از محدود جغرافیایی فلسطین اشغالی نیز میشود؛ به طوری که این رژیم بتواند تحولاتی را که ممکن است در کشورهای اطراف به ویژه دشمنان اسرائیل رخ دهد پیشبینی کند.
این مفهوم از آنجا سرچشمه میگیرد که رژیم صهیونیستی در یک جنگ موجودیتی به سر میبرد؛ جنگی که نمیتوان آن را با ابزارهای سیاسی یا نظامی حل کرد و به این وضعیت «جنگ خوابیده» گفته میشود. بنابراین از آنجایی که واقعیت امنیت داخلی رژیم اسرائیل به دلیل عدم وجود عمق استراتژیک، بسیار ضعیف است، سران این رژیم همواره اهمیت زیادی به امنیت نظامی اسرائیل میدهند.
به همین دلیل است که موسسات نظامی و در راس آنها ارتش اسرائیل همواره از آزادی عمل زیادی برخوردار بوده و همه امکانات موجود در اختیار آن است و قدرت تصمیمگیری در همه زمینهها را دارد.
نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی - نظریه دیوار آهنین
در سال 1923 قرن گذشته «زئبو ژابوتینسکی» فرمانده گروه افراطی «اتزل» که معروف به «جریان اصلاحی» در جنبش صهیونیسم بود، نظریه «دیوار آهنین» خود را ارائه کرد که بر 3 مفهوم یا رکن بنا شده بود : «بازدارندگی، هشدار و قاطعیت». صهیونیستها امیدوار بودند که از طریق ایننظریه همه دشمنان خود را قانع کنند که اسرائیل یک «قدرت» شکستناپذیر بوده و ارتش آن هرگز شکست نمیخورد و بیتردید از همه جنگهایی که وارد آن میشود پیروز بیرون خواهد آمد.
این نظریه به بخش مهمی از دکترین جنگی دستگاه امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی تبدیل شده و ایدئولوژی احزاب راستافراطی اسرائیل بر مبنای آن شکل گرفته است؛ احزابی که در انتخابات اخیر رژیم صهیونیستی برنده شده و یک کابینه فاشیستی تشکیل دادند که بسیاری از ناظران و کارشناسان آن را جنایتکارترین کابینه اسرائیل میدانند.
رژیم صهیونیستی نظریه دیوار آهنین را به صورت عملی روی زمین اجرا کرد و مفهوم «بازدارندگی» که در این نظریه به آن اشاره شده شامل 2 بخش بود. بخش اول بازدارندگی مربوط به کشورهای عربی و اسلامی و جلوگیری از حمله آنها به اسرائیل (فلسطین اشغالی) از خلال حفظ برتری نظامی کیفی و کمی و همچنین محافظت از انحصار قدرت هستهای برای اسرائیل بود تا طرفهای مقابل به فکر هیچ جنگی با این رژیم نیفتند.
اما بخش دوم مربوط به بازدارندگی فلسطینیهایی بود که در قالب گروهها و سازمانهای مختلف برای مبارزه با اسرائیلیها فعالیت میکنند و روش آنها با دولتها و کشورهای دیگر متفاوت است. علاوه بر آن گروههای مقاومت در منطقه مانند حزبالله لبنان از جمله تهدیدات موجودیتی اصلی برای اسرائیل هستند که طبق نظریه امنیتی اسرائیل باید خسارات مادی و جانی فراوانی به این گروه وارد شود.
در نظریه امنیتی رژیم صهیونیستی آمده که باید توانایی تسلیحاتی حزبالله را محدود کرده و جایگاه مردمی آن را کاهش دهیم. جنگ جولای 2006 علیه حزبالله نیز با همین هدف صورت گرفت که البته نتایج معکوسی داشت.
درباره مفهوم «هشدار» که دومین رکن نظریه امنیتی رژیم صهیونیستی است بر حفظ برتری اطلاعاتی این رژیم نسبت به همه دشمنان آن با هدف شناخت توانایی نظامی آنها تاکید میشود. این مفهوم شامل سطوح تاکتیکی و راهبردی است که به اسرائیل کمک میکرد تا طرحهای نظامی خود را تدوین و آنها را اجرا کند.
صهیونیستها بعد از بازدارندگی و هشدار بر رکن سوم نظریه امنیتی خود یعنی «قاطعیت» تکیه کردهاند که شامل نبردهای کوتاه و محدود برای رسیدن به اهداف شخص در زمان کوتاه است. این 3 مفهوم در چهار دهه نخست تشکیل رژیم جعلی اسرائیل تا حد زیادی کارساز بود و به نتایج مهمی دست یافت؛ تا جایی که کشورهای عربی باور کردند ارتش اسرائیل شکستناپذیر است و به این ترتیب صهیونیستها در آن زمان بر اعراب مسلط شدند.
فرسایش نظریه امنیتی اسرائیل
اما روشی که رژیم صهیونیستی از طریق جنایات و تجاوزات مستمر برای محافظت از بقای خود در پیش گرفت موجب شد تا تصویر «بازدارنده» و «شکستناپذیری» که از خود ارائه داده بود متزلزل شده و در معرض فرسایش قرار بگیرد؛ تا جایی که دشمنان اسرائیل موفق شدند از خطوط قرمز و حساس این رژیم عبور کنند.
در همین زمینه بعد از جنگ جولای 2006 برخلاف ارزیابیها و طرحهای رژیم صهیونیستی، شهرهای فلسطین اشغالی آماج موشکهای مقاومت لبنان قرار گرفت و به این ترتیب خطوط قرمزی که اسرائیل برای دشمنانش ترسیم کرده بود از بین رفت. در این مرحله جنگ به عمق اراضی اشغالی کشیده شد و شهرکنشینان صهیونیست مجبور شدند در جستجوی پناهگاهی امن در مرکز و جنوب فلسطین باشند.
به این ترتیب یهودیانی که با فریب «سرزمین موعود» از سراسر جهان به فلسطین اشغالی آمده بودند خود را در برابر سناریوهای ترسناکی دیدند که نشان میداد امنیت و ثباتی که سران جنبش صهیونیسم از آن صحبت میکردند صرفا ادعا و فریبی بیش نبوده است.
بعد از پایان جنگ جولای با حزبالله و شکستهایی که صهیونیستها متحمل شدند، «دان مریدور» که رئیس کمیته نوسازی نظریه امنیت داخلی اسرائیل بود مجبور شد این نظریه را به روز کند تا اسرائیلیها بتوانند با چالشهای جدیدی که در طول جنگ با حزبالله درگیر آن شده بودند مقابله کنند. به این ترتیب یک رکن و مفهوم جدید تحت عنوان «دفاع» به نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی اضافه شد که طبق چشمانداز «حمایت از جبهه داخلی» در برابر خطرات داخلی و خارجی بود.
صهیونیستها برای اجرای این مفهوم، اقدام به استقرار سامانههای پدافند هوایی در مناطق مختلف فلسطین اشغالی و همچنین نصب شبکههای هشدار اولیه و اتخاذ روشهای جدید جمعآوری اطلاعات در مرزهای فلسطین اشغالی کردند. همه این اقدامات اسرائیلیها به منظور حفظ شکل طبیعی زندگی در اراضی اشغالی در مواقع بحرانی و جنگها و همچنین محافظت از زیرساختهای حیاتی و انتقال شهرکنشینان از مناطق جنگی به مکانهای امن برای کاهش تعداد تلفات انسانی بود.
مفهوم «دفاع» زمانی به نظریه امنیتی اسرائیل اضافه شد که سران نظامی و سیاسی صهیونیست به این باور رسیدند که همه معادلات به هم خورده و آنچه که در سالهای گذشته اسرائیلیها فکر میکردند محال است، اکنون ممکن شده؛ به طوری که دیگر هیچ یک از شهرها و مواضع داخلی فلسطین اشغالی مصون نیست.
بعد از آن جنگها به ویژه با گروههای مقاومت فلسطین در نواز غزه با شدت بیشتری ادامه یافت و صحنه ویرانیها در عمق جبهه داخلی صهیونیستها برای آنها بسیار ترسناک بود؛ به ویژه صحنههایی که در جنگ 2014 و مه 2021 و آگوست 2022 با گروههای فلسطینی درگرفت.
بعد از تغییر معادلات جنگ با اشغالگران توسط حزبالله در سال 2006، مقاومت فلسطین موفق شد در مراحل مختلف شهرکهای صهیونیست نشین را هدف موشکهای خود قرار داده و چالشی آشکار برای اسرائیلیها ایجاد کند. حتی سامانههای پدافند هوایی ارتش صهیونیستی که از پیشرفتهترین سامانههای دفاع هوایی جهان محسوب میگردند قدرت مقابله با این موشکها را ندارند.
این شکستهای بیسابقه در جبهه داخلی رژیم صهیونیستی حکایت از یک واقعیت مهم و خطرناک دارد و آن، این است که وضعیت امنیتی اسرائیل برخلاف چیزی که تبلیغ میشد، قوی و منسجم نیست و دارای شکافها و نقاط ضعفی است که میتواند فرصتی طلایی برای نیروهای مقاومت جهت وارد آوردن ضربات مهلک به صهیونیستها باشد.
ناکامی صهیونیستها در تقویت نظریه امنیتی
علیرغم انجام اصلاحات مختلف اما ضعف نظریه امنیتی اسرائیل به دلیل ناتوانی آن در انطباق با چالشهای جدید، مشهود بود؛ مسئلهای که کارشناسان و مراکز تخصصی رژیم صهیونیستی را برانگیخت تا تحقیقات و مطالعات ویژهای برای معرفی اصول و مبانی تازه در نظریه امنیتی این رژیم آغاز کنند که در چارچوب دکترین امنیتی اسرائیل قرار میگیرد.
-بنابراین اصل پنجمی به نام «جذب» به نظریه امنیتی اسرائیل اضافه شد که هدف آن پاسخگویی به دو تهدید مرکزی و اساسی علیه این رژیم است. تهدید اول توانایی مقاومت برای حمله به قلب رژیم صهیونیستی یعنی تلآویو و شهرهای بزرگ فلسطین اشغالی مانند قدس و حیفا و بئرالسبع بوده و تهدید دوم، قدرت مقاومت در ضربه زدن و انهدام مواضع حساس اسرائیل است.
اصل «جذب» تاکید میکند که ارتش اسرائیل باید با استفاده از تجهیزات هوایی پیشرفته دست به اقدامات تهاجمی پیشگیرانه علیه گروههای مقاومت زده و ابتکار عمل نظامی را از آنها سلب کند؛ همانند تجاوزاتی که در سال 2008 علیه نوار غزه انجام شد.
-اما اصل ششم در نظریه امنیتی رژیم صهیونیستی «پیشگیری» است که به معنای جلوگیری از توسعه تواناییهای نظامی گروههای مقاومت است؛ تواناییهایی که مقاومت از طریق آنها میتواند عمق مواضع اسرائیل را تهدید کند.
-اصل هفتم در این نظریه «تضعیف کردن» است که به معنای از بین بردن قدرت دشمنان اسرائیل در سطح سلاحهای پیشرفته میباشد. صهیونیستها این اصل را برای مقابله با توانایی دشمنان قدرتمند خود و به طور ویژه ایران طراحی کردهاند که برای اجرای آن به روشهایی چون عملیاتهای خرابکارانه و سایبری و .. متوسل میشوند.
-اصل هشتمی که به نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی اضافه شده، «فلج کردن» یعنی تصمیم برای حمله نظامی علیه دشنان اسرائیل با هدف سلب توانمندیهای اولیه آنها و جلوگیری از آسیب رسیدن به اسرائیل است.
-اصل نهم «حمایت و پوشش بینالمللی» میباشد که به معنای استفاده از مجموعهای از تلاشهای دیپلماتیک، اقدامات قضایی و کمپینهای رسانهای گمراهکننده است تا به این ترتیب صهیونیستها بتوانند حمایت لازم از جانب قدرتهای بینالمللی را برای خود کسب کنند و بدون هیچ مشکلی به تجاوزات و جنایات خود ادامه دهند.
-آخرین اصلی که به نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی اضافه شده، «همکاری امنیتی مشترک» است. این اصل به معنای توسعه همکاریهای نظامی و امنیتی گسترده با کشورهای حامی اسرائیل در عرصه منطقهای و بینالمللی بوده و ابعاد عملی آن را در توافقهای عادیسازی این رژیم با برخی کشورهای عربی منطقه میبینیم؛ جایی که این کشورها تبدیل به پایگاه اطلاعاتی و نظامی اسرائیل شدهاند.
ادامه شکستهای اسرائیل در عرصه امنیت داخلی
اما با وجود همه این اصلاحات و اصولی که به نظریه امنیت داخلی رژیم صهیونیستی اضافه شده، به گفته اکثر کارشناسان و متخصصان، هیچ یک از آنها نتوانسته بر مجموعه تحولات و چالشهای جدید غلبه کنند؛ زیرا مطالعات بسیاری از محققان اسرائیلی نشان میدهد که واقعیت امنیتی این رژیم شکننده بوده و نقاط ضعف زیادی دارد.
این مطالعات نشان میدهد در سطح دکترین امنیت داخلی اسرائیل، یک بحران آشکار وجود دارد و نمیتواند به متغیرات و تحولات رخ داده در منطقه پاسخ دهد. مطالعات مذکور همچنین وجود شکافهای عمیق را در مفهوم سنتی «امنیت داخلی» برای اسرائیل آشکار میکنند که در برخی موارد میتواند منجر به فروپاشی آن شود.
تعدادی از کارشناسان راهبردی رژیم صهیونیستی تاکید میکنند که این عوامل، اسرائیل را وارد مرحلهای از انحطاط و افول راهبردی در سطح امنیت داخلی کرده است؛ زیرا شاهد افزایش شکستهای سیاسی و نظامی مکرر اسرائیل هستیم و این شکستها شرایط اقتصادی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده است.
بر این اساس، اسرائیل برای این شکستهای خود بهای سنگینی را -چه در سطح استراتژیک و -چه در سطح عملیاتی پرداخته و در بسیاری از موارد دیگر نمی تواند برنامههای از پیش تعیین شدهای برای مقابله با تهدیدات امنیتی و سیاسی خود طراحی کند.
از دست دادن ابتکار عمل
از آنجایی که رژیم صهیونیستی همواره به مفهوم قدیمی امنیت داخلی خود و اصول آن پایبند بوده، در بسیاری از زمینهها ابتکار عمل را از دست داده و در مواجهه با تهدیدات که بعد از دهه اول عمر خود با آنها مواجه شد، ناکام ماند. به عنوان مثال بعد از گذشت چهار دهه از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل، صهیونیستها خود را در برابر«انتفاضه فلسطین» دیدند؛ چیزی که پیشبینی نکرده بودند و بعد از آن عملیاتهای جمعی و فردی فلسطینیها علیه اشغالگران آغاز شد.
به همین دلیل گروههای مقاومت منطقه توانستند در استراتژی غافلگیر کردن دشمن صهیونیستی موفق عمل کنند و حملات موشکی به عمق جبهه داخلی صهیونیستها و ربودن نظامیان اسرائیلی و وارد شدن تلفات انسانی شدید به صهیونیستها تبدیل یه یک امر متداول و عادی شده است. علاوه بر آن اسرائیلیها بر خلاف ارزیابیهای خود قدرت پیشبینی تحولات منطقه را ندارند؛ مسئلهای که اثبات میکند نظریه امنیت داخلی اسرائیل فرسوده و منسوخ شده است.