وقتی در سال ۲۰۱۶ میلادی، «دونالد ترامپ » در انتخابات پیروز شد و بهرغم پیشبینیها، «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه اسبق آمریکا و نامزد دموکراتها را شکست داد، سیاستهای در لفافه دولت پیشین «باراک اوباما» علیه ایران را به سیاست رویارویی بیپرده و خشن تغییر داد. دولت اوباما اگرنه بیش از دولت ترامپ، دستکم بههمان اندازه ضدایرانی بود اما از بیم هزینههای سنگین تلاش میکرد با استفاده از تاکتیکهای نرم و ژست مصالحهجویی وارد فاز رویارویی مستقیم با ایران نشود اما ترامپ در سیاستهای خود در قبال ایران دستکم سه تغییر را اعمال کرد.
نخستین تغییر، به انتصاب مقاماتی چون «جان بولتون» بازمیگشت که ادبیاتشان علیه ایران از «تند» گذشته و تقریباً هتاکانه بود. بولتون خود از سخنرانان نشستهای گروهک تروریستی منافقین بهشمار میرفت. دومین تغییر، تلاش برای ایجاد ائتلاف منطقهای علیه ایران را با کمک چهرههایی چون «محمد بنسلمان» و «محمد بنزاید» و «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی شامل میشد. در سومین رویکرد، ترامپ کار طراحی سیاستها علیه ایران را به اندیشکدهها و نهادهایی همچون بنیاد موسوم به دفاع از دموکراسیها (FDD) سپرد که علناً با گروههای ضدانقلاب خارج از کشور در همکاری بودند.
مجموعه تدابیری که دولت ترامپ بهکار گرفت، منجر به شکلگیری «سیاست فشار حداکثری» علیه ایران شد. خروج از برجام، اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران و تروریسم دولتی که منجر به شهادت «سردار شهید قاسم سلیمانی» در خاک کشور عراق و در نتیجه منجر به درگیری مستقیم نظامی ایران با آمریکا و شلیک دهها موشک به پایگاه نظامیان تروریست آمریکا در عینالاسد شد، صحنههایی است که از سیاستهای ضدایرانی واشنگتن در اذهان ایرانیان مانده است.
اما به موازات این سیاست، دولت ترامپ یک سیاست دیگر را هم علیه ایران بهکار گرفت. این سیاست البته در سال ۱۳۸۸ نیز از سوی دولت قبلی آمریکا علیه ایران بهکار بسته شده بود که سرانجام پس از ماهها فتنهانگیزی، با شکست مواجه شد. طراحان سیاستهای ترامپ علیه ایران بهدنبال این بودند که با هر بهانهای که شده، بر روی موجهای ناراحتیهای افکار عمومی سوار شوند با استفاده از گروهکهایی که همواره نقش پادو را برای سیاستمداران آمریکایی ایفا کردهاند، تا آنجا که میتوانند در ایران اغتشاش و ناامنی ایجاد کنند. تعداد اغتشاشات بهثبت رسیده پس از آن دوران کم نبود اما دو مورد آن یعنی اغتشاشات دیماه ۱۳۹۶ و آبانماه ۱۳۹۸ بیشتر در اذهان باقی ماندهاند. البته هیچکسی منکر وجود برخی زمینههای داخلی برای این اغتشاشات نیست بهویژه آنکه در آن دوران، دولتی در ایران زمام امور را در دست داشت که توان تنشزایی از هر مسأله کوچک مرتبط با اداره کشور را داشت؛ با این حال، هیچ تردیدی وجود ندارد که عوامل سرویسهای اطلاعاتی بیگانه با کمک گروهکهایی که پیشتر به آنها اشاره شد، در بهخشونتکشیدن موج اولیه اعتراضات و سپس تبدیل آن به یک اغتشاش و ناامنی برای جامعه نقش غیرقابل انکاری داشتند.
بههر روی، این اقدامات اگرچه توانستند هزینههایی را به اقتصاد کشور و امنیت روانی جامعه تحمیل کنند اما همگی با شکست مواجه شدند. ترامپ هم در سال ۲۰۲۰ انتخابات را به «جو بایدن» واگذار کرد و اتفاقاً در واگذاری قدرت در کشور خودش هم اغتشاش برپا کرد!
جو بایدن، در ظاهر مخالف سیاستهای ترامپ بود. از خروج او از برجام و برخی دیگر از اقدامات افراطی او انتقاد کرده بود. ظاهراً از بنسلمان خوشش نمیآمد و در مبارزات انتخاباتی درونحزبی دموکراتها به او تاخته بود و ... برخی در ایران آنزمان، این قبیل مواضع را مهم جلوه میدانند و از تأخیر «سلمان بن عبدالعزیز» و نتانیاهو در ارسال پیام تبریک برای او پس از پیروزیاش در انتخابات ذوقمرگ شده بودند! اما برای ناظران هوشمند و تحلیلگرانی که تحلیلهایشان از ژرفای بیشتری برخوردار بود، از قبل از آن انتخابات هم نشانههایی وجود داشت که نشان میداد دولت بایدن در قبال ایران، هیچ تفاوت معناداری با دولت سابق آمریکا ندارد.
بایدن، آغاز مذاکرات غیرمستقیم با ایران برای بازگشت آمریکا به برجام را به شکل غیرقابل توجیهی به تأخیر انداخت در حالی که برای بازگشت به توافقنامه پاریس، حتی چند روز هم درنگ نکرد. از دیگرسو، او همان تحریمهای دوره ترامپ علیه ایران را دستنخورده باقی گذاشت و به اجرای آنها ادامه داد. روزی هم که مذاکرات رفع تحریم در هتل کوبورگ وین آغاز شد، همان زیادهخواهیها که انتظارش از طرف آمریکایی میرفت، دوباره مشاهده شد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، ایران ضمن تأکید بر ادامه مذاکرات با طرف غربی، بر ایستادگی بر حقوق ملت ایران پافشاری کرد. رفع تمامی تحریمها، اخذ تضمین درباره عدم تکرار واقعهای شبیه به اردیبهشت ۱۳۹۷ از سوی آمریکاییها و پایان یافتن ادعاهای سیاسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره ایران موسوم به مسائل پادمانی، از همان ابتدا در دستور کار دولت جدید ایران و تیم مذاکرهکننده آن قرار گرفت.
از سوی دیگر، مذاکرات در دولت جدید ایران، در شرایطی دنبال شد که ایران توانسته بود با وجود تحریمها، با توجه به سیاست توسعه همکاری با همسایگان و نگاه به شرق و همچنین با توجه به فرصتهای پیشآمده با آغاز تغییر در نظم بینالمللی پس از آغاز عملیات ویژه روسها در اوکراین، فروش نفت خود را بهشکل قابل توجهی افزایش دهد؛ لذا تهران هرگز در برابر زیادهخواهی آمریکاییها کوتاه نیامد، چرا که نظام بینالمللی از اسفندماه گذشته تاکنون دچار چنان تغییراتی شده که بهنظر نمیرسد ادامه سیاست فشار حداکثری علیه ایران دیگر ممکن باشد.
اما با شکست آمریکاییها در تحمیل خواستههای خود به ایران در وین و همچنین ناامیدی آنها از تغییرات در نظم بینالملل و تغییرات گسترده در مدیریت و کارآمدی دولت در ایران، دولت بایدن، اکنون نقاب از چهره برافکنده است. اتفاقاتی که در اواخر شهریور و اوایل مهر ۱۴۰۱ در برخی شهرهای ایران و به بهانه درگذشت «مهسا امینی» رخ داد، نشان داد که دولت بایدن خود را کاملاً با همان رویکرد و سیاستهای ضدایرانی ترامپ تطبیق داده است. دوباره همان گروهکها که روزگاری پادوی ترامپ بودند، اینبار در نقش پادوی دولت بایدن وارد میدان شدند.
خبرگزاری فارس، پیشتر در گزارشهایی این موضوع که چرا طرف غربی در این برهه از زمان تصمیم گرفت فاز اغتشاش و آشوب را آغاز کند منتشر کرده است که مخاطبان محترم میتوانند به آن مراجعه کنند (اینجا) و (اینجا).
اکنون دیگر باید برای هر ناظر آگاهی روشن شده باشد که «رابرت مالی» فقط در اسم و قیافه و ادبیات با «برایان هوک» تفاوت دارد نه در اهداف و نه جدیداً حتی در تاکتیکها!
آشوبهای اخیر، تیر خلاصی به آن انگارههاست که تفاوت ماهوی بین سیاستهای دموکراتها و جمهوریخواهان علیه ایران را تبلیغ میکردند. تفاوتی هم اگر هست، صرفاً در سطح تاکتیک است و آن هم نه برای همیشه. کسانی که سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل را شنیدند حتماً این را هم شنیدند که او علناً از آشوبها در ایران حمایت کرد. وزارت خزانهداری دولت او هم در روزهای اخیر، نگران تأمین اینترنت برای آشوبگران در ایران بود؛ آشوبگرانی که در شهرهای ایران، رفتاری بهمراتب بدتر از آن چیزی را از خود بروز میدادند که پلیسهای لندن و پاریس مجبور به برخورد با آن شدند!
این یکی تیرِ اغتشاش واشنگتن و متحدانش هم با حضور بهموقع و گسترده مردم در تاریخ سوم مهرماه ۱۴۰۱ به سنگ خورد اما نباید فراموش کرد که دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی غربی و بهویژه آمریکایی، هرلحظه در کمین بحرانآفرینی برای ایران هستند، رویکردی که ایجاد آشوب در کشور تنها میتواند یک مصداق آن باشد.