در حالی که بیش از سه هفته از حمله به " سلمان رشدی "، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی میگذرد رسانههای غربی از همان لحظه آغاز حمله سیاست بایکوت خبری را درباره او در دستور کار قرار دادند، به گونهای که در این مدت نه تصویری از او منتشر شده و نه کوچکترین اطلاعی از وضعیت جسمانی او به مخاطبان ارائه شده است.
سیاست سانسور و بایکوت خبری درباره رشدی را از همان لحظه نخست واقعه میتوان مشاهده کرد. در چند تصویر معدودی که از صحنه وقوع حادثه منتشر شد، تصاویر به گونهای برداشته شدهاند که پرسنل امدادرسان میان دید مخاطب و جسد نیمهجان سلمان رشدی حائل ایجاد کنند.
در ادامه، تنها در فضای مجازی یک دو دو عکس از نمای دور از روند انتقال رشدی به بیمارستان منتشر میشود، با این حال، همان عکسها هم راهی به رسانههای معتبر غربی پیدا نمیکنند و وضعیت به گونهای است که بسیاری حتی شک میکنند که تصاویر کاربران فضای مجازی صحت داشته باشند.
بعد از انتقال سلمان رشدی به بیمارستان "یوپیامسی هاموت" در شهر "ایری" ایالت "پنسیلوانیا" تنها در چند ساعت اول اطلاعرسانیهایی درباره اینکه او تحت عمل جراحی قرار گرفته و یا اینکه چند ضربه چاقو خورده انجام میشود اما همین روند قطرهچکانی اطلاعرسانی هم از روز 23 مرداد، یعنی از دو روز بعد از حمله کاملاً قطع میشود و دیگر هیچ خبری درباره وضعیت جسمانی او منتشر نمیشود. برخی از فعالانی که با بیمارستان محل بستری رشدی تماس گرفتهاند هم گفتهاند که پرسنل بیمارستان گفتهاند مجاز به اطلاعرسانی در این خصوص نیستند. از تاریخ 23 مرداد به بعد اگر هر کلیدواژه مرتبط با حمله "سلمان رشدی" را در هر موتور جستجو یا در هر برنامه خبرخوان به هر زبان غربی سرچ کنید با هیچ اطلاعاتی که در آن خبری از وضعیت جسمانی او ارائه شده باشد مواجه نخواهید شد.
تنها خطی که اکنون در مطالب رسانههای غربی درباره سلمان رشدی دنبال میشود تحلیلهایی درباره "آزادی بیان"، توضیح درباره فتوای امام خمینی و یا "خشونتهای مذهبی"، شرح زندگینامه رشدی و پرداختن به هر حاشیه و فرعیاتی غیر از وضعیت جسمانی و سلامتی او است.
این تحلیل از سوی پارهای از تحلیلگران مطرح شده که احتمالاً وضعیت جسمانی سلمان رشدی در اثر ضرباتی که به او وارد شده به اندازهای وخیم است که رسانههای غربی انتشار تصویر یا خبررسانی درباره او را به صلاح نمیدانند. این موضوع، به ویژه با توجه به اهمیت نمادینی که سلمان رشدی برای جهان غرب دارد حائز اهمیت است، زیرا او فراتر از یک فرد و یک نویسنده، نماد تقابل جهانبینی مادهگرای مذهبستیز با جهانبینی غیرمادی و معادمحور دنیای اسلام است. از این لحاظ، زنده ماندن یا زنده نشان دادن سلمان رشدی برای جهان غرب اهمیتی فراتر از یک فرد دارد، او نماینده یک جریان برنامهریزیشده و هدفدار است.
سلمان رشدی البته تقابل معنای "آزادی بیان" در این دو جهانبینی را هم نمایندگی میکند. در یک سو، جهانبینی اسلامی قرار دارد که به "آزادی بیان"، به معنای راستین آن، به شرطی که زمینههای توهین به مقدسات، هتک حرکت افراد و سرپیچی از قانون را فراهم نکند معتقد است و آن را تضمین میکند؛ در سوی دیگر، جهان بینی غربی قرار دارد که از "آزادی بیان" به عنوان مستمسکی برای فشار بر دیگران استفاده میکند، اما هنگامی که باید در جایگاه پاسخگویی قرار گیرد، به سانسور سیستماتیک روی میآورد.
رفتارهای رسانههای غربی بعد از مضروب شدن سلمان رشدی به وضوح معنای این نوع از "آزادی بیان" مدنظر غربیها را نشان میدهد. در حالی که جهان غرب هنگام انتقال یک زندانی از زندانی به زندان دیگر در یک کشوری مانند ایران طرفدار آزادی گردش اطلاعات میشود. اکنون مشخص نیست چرا رعایت همین اصل درباره سلمان رشدی را لازم نمیبینند.
این روزها رسانههای غربی در حال انتشار کلیپی از یک سخنرانی سلمان رشدی هستند که او در آن تعریفی مطلق از "آزادی بیان" ارائه داده و میگوید اگر قرار باشد برای این آزادی، قید و بندها و اما و اگرهایی وضع شود، دیگر نام آن را نمیتوان "آزادی بیان" گذاشت. حال پرسش اینجاست که اگر طبق این تعریف آزادی بیان باید تا این حد مطلق باشد چرا درباره خود سلمان رشدی مشمول این همه اما و اگر شده است.