۶ ماه از آغاز بحران اوکراین یعنی پنجم اسفندماه پارسال میگذرد و در این مدت «امکان سنجی وقوع جنگ جهانی سوم» دائماً از تریبونها و مجاری مختلف مورد بررسی قرار گرفته و مقامات سیاسی بلندپایه درگیر و غیردرگیر در بحران در این زمینه اظهارنظر کرده و نسبت به وقوع آن هشدار داده اند.
اواخر اسفندماه «ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری اوکراین درباره احتمال وقوع جنگ جهانی سوم در صورت عدم موفقیت در مذاکره با رئیسجمهور روسیه هشدار داد و میانه اردیبهشت ماه نیز در گفتوگو با تلویزیون «العربیه» مستقر در عربستان سعودی، هشدار داد که درگیری با روسیه ممکن است به جنگ جهانی سوم منجر شود.
«ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه هم هشدار داد که در جنگ هستهای هیچ برندهای وجود ندارد و چنین درگیری هرگز نباید آغاز شود.
«دونالد ترامپ» رئیسجمهوری قبلی آمریکا نیز خردادماه در یک گردهمایی در وایومینگ تاکید کرد که «درگیری کنونی در اوکراین میتواند منجر به جنگ جهانی سوم شود» اوهمانند بسیاری از مقامهای غربی همچون «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نوک پیکان اتهامات را به سمت غرب نشانه رفت و گفت: «اوکراین اکنون ویران شده است و دلیل آن حرفها و کارهای احمقانه ما است. حرفها و کارهایی که میکنیم، ممکن است به جنگ جهانی سوم ختم شود.»
آنچه اشاره شد تنها چند مورد از مواضع هشدارآمیز درباره احتمال وقوع جنگ سوم جهانی بود، این در حالی است که مواضعی با این محتوا بسیار فراوان است و ذکر تمامی آنها در این نوشتار نمی گنجد.
این قبیل اظهارنظرهای هشدارآمیز در هفتههای آغاز بحران اوکراین، مردم جهان را در وحشتی عمیق فرو برد تا جایی که شاهد اعتراضاتی در کشورهای مختلف جهان از جمله غرب بودیم به عنوان نمونه، مردم آلمان که خاطرات تلخ دو جنگ جهانی را در خاطر دارند، اردیبهشتماه با تهیه طومار و جمع آوری دهها هزار امضا، از دولت برلین خواستار توقف ارسال تسلیحات نظامی به اوکراین با هدف جلوگیری از تشدید آتش جنگ شدند.
آنهایی که نسبت به وقوع جنگ جهانی سوم نگران هستند، معتقدند اگرچه دو جنگ جهانی اول و دوم نیز قابل پیشبینی نبود اما در نهایت اتفاق افتاد، بحران اوکراین نیز حتی در صورت تبدیل نشدن به یک جنگ جهانی، از پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک بحران فراگیر و طولانیمدت برخوردار است.
سناریوی ضعیفِ جنگ سوم جهانی
از نگاه کارشناسان، حمله روسیه به اوکراین برای نخستین بار پس از فروپاشی شوروی، گرچه گمانهها درباره خطر شروع جنگ جهانی سوم را افزایش دادهاست اما به چند دلیل این گمانهها نمیتواند به واقعیت تبدیل شود. اگر تاریخ را به مثابه آزمایشگاه علوم سیاسی و روابط بینالملل قلمداد کنیم ملاحظه میکنیم که هیچ یک از شرایطی که منجر به وقوع جنگهای خانمان سوز شد در شرایط فعلی وجود ندارد که منجر به یک جنگ تمام عیار میان شرق و غرب شود.
بخشی به وضعیت دشوار اقتصادی و سیاسی روسیه برمیگردد و بخشی هم به هراس غرب و افکار عمومی ضدجنگ شهروندان آنها مربوط میشود.
در پیوند با شرایط داخلی و بینالمللی روسیه که امکان جنگ فراگیر را نمیدهد، لازم به ذکر است اقتصاد روسیه قادر به تحمل یک جنگ تمام عیار نیست و این اقتصاد با تحریمهای غرب بیشتر تضعیف میشود.
در این زمینه بررسی راهبرد چین و هند به عنوان ۲ متحد روسیه نیز حائز اهمیت است. پکن و دهلی نو به عنوان دو شریک استراتژیک روسیه، در راستای سیاست خارجی سیال خود و منطق قدرت اقتصادی تمایلی به ورود به مسائل نظامی ندارند. چین و هند نه تمایلی برای دور کردن روسیه از خود دارند و نه منافع استراتژیکی در جنگ اوکراین برای خود تعریف کردهاند تا بخواهند یک جبهه واحد تشکیل دهند. به علاوه این ۲ کشور در صورت همراهی با روسیه نگران تحریمهای ثانویه غرب نیز هستند.
در مقابل، سران کشورهای اروپایی و آمریکا نیز با تجربه جنگهای جهانی اول و دوم که به ترتیب ۱۰ و۵۰ میلیون نفر کشته شدند، از یک جنگ جهانی دیگر وحشت دارند. ضمن اینکه نگرانی شهروندان غربی و هراس اروپا و آمریکا از تبعات جنگ جهانی سوم، دلیل دیگری است که امکان وقوع آن را دور از ذهن و حتی غیرممکن میسازد.
لیبرال دموکراسیهای غربی بعد از جنگ خانمانسوز دوم که آثار و تبعات آن هنوز هم تداوم دارد کمتر تمایل به درگیری نظامی (وسیع) دارند و اقناع افکار عمومی آنها برای ورود به یک جنگ جهانی دیگر کاری به غایت سخت و تا حدی نشدنی است. خروج نیروهای غربی از افغانستان و عراق نتیجه فرسوده شدن همین تفکرات جنگطلبی است ونشان دهنده این است که افکار عمومی دیگر قانع نمیشود که مالیات جنگهایی را بپردازند که در دستاوردهای آنها تردید وجود دارد.
با درک همین شرایط بود که «جو بایدن» رئیس جمهوری آمریکا اسفندماه پارسال که تقریباً سه هفته از آغاز بحران میگذشت، گفت «درگیری مستقیم بین ناتو و روسیه به معنای جنگ جهانی سوم است و باید از آن پرهیز کنیم».
قوانین نانوشته و ترسیم خطوط قرمز در اوکراین
روسیه از یک سو و متحدان اروپایی – آمریکایی اوکراین با درک تبعات جنگ جهانی، تا کنون تلاش کرده اند تا از خطوط قرمز طرف مقابل عدول نکنند و به عبارتی این جنگ قوانین نانوشته ای برای ۲ طرف دارد.
در مقالهای که چندی پیش در مجله «فارین افرز» منتشر شد، ابعاد جنگ اوکراین و رویدادهایی که میتواند به درگیری گسترده میان غرب و روسیه منجر شود، مورد بررسی قرار گرفت و درآن آمد: «از زمان آغاز جنگ دو طرف، قوانین نانوشتهای را برای خود تعریف کردهاند و اگر چه این قوانین از سوی دو طرف به صورت رسمی اعلام نشده اما خطوط قرمز واقعی به شمار میآید».
در این قوانین نانوشته، روسیه با ارسال تسلیات سنگین و حمایت اطلاعاتی کشورهای غربی به اوکراین موافقت کرده اما با مشارکت مستقیم نیروهای غربی در میدانهای جنگ مخالفت کرده است.
اما قوانین نانوشتهای که غرب برای این جنگ تعیین کرده این است که کشورهای غرب با اکراه جنگ متعارف روسیه در داخل اوکراین را میپذیرند در حالی که به شدت به دنبال شکست مسکو در این جنگ هستند. پذیرش کشورهای غربی با استفاده روسیه از تسلیحات متعارف تا زمانی خواهد بود که این درگیری منجر به استفاده مسکو از تسلیحات کشتار جمعی نشود.
تا کنون دو طرف درگیری به این قوانین نانوشته احترام گذشتهاند که نشان از آن دارد «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا و «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه خواستار گسترش دایره جنگ نیستند.
حاکم بودن الگوی «جنگ سرد» در اوکراین؛ راهکار چیست؟
برخلاف تصورات متداول مبنی بر حاکم بودن شرایط جنگ جهانی در اوکراین اما باید گفت که درگیری در این کشور از الگوی جنگ سرد پیروی میکند. بنابراین جنگ شاهد مراحلی است که طی آن، درگیری به خوبی مدیریت میشود اگر چه مراحلی نیز بوده است که طی آن، درگیری به شکلی ناگهانی و آشفته شدت یافته است.
در ارتباط با راهکار، دال مرکزی پیشنهادات در این خصوص «راه حل سیاسی» و «مذاکره» است که تاکنون تحقق نیافته است. «رمزی عزالدین رمزی» سفیر سابق مصر و مقام ارشد سازمان ملل چندی پیش در یادداشتی به ارائه راهکار خلاقانه پرداخت که دیدگاه وی جای بحث و بررسی دارد.
به نوشته این مقام ارشد سازمان ملل، مشکل اصلی آمریکا آن است که کسب بیشترین امتیاز را دنبال میکند به ویژه زمانی که احساس کند در موقعیت برتر قرار دارد همانند آنچه در کره، ویتنام، افغانستان و عراق اتفاق افتاد. ممکن است غرب نگرانی خود را این گونه توجیه کند که تصرف اهداف کوچک از سوی روسیه، اشتهای مقامات کرملین را برای تصرف سایر بخشهای اروپای شرقی بیشتر خواهد کرد، در حالی که روسیه نسبت به الحاق کامل اوکراین به غرب نگران است.
بنابراین حفظ ساختار امنیتی اروپا میتواند هدف نهایی و تأمینکننده منافع هم برای غرب و هم روسیه باشد. آنها در دهه ۱۹۷۰ یعنی حدود ۲۵ سال پس از جنگ سرد، از طریق پیمان هلسینکی، ضرورت ایجاد یک سیستم امنیتی را درک کردند و امروز نیز باید آن را احیا کنند. بنابراین راهحل نهایی بر پایه یک توافق خواهد بود.
آنچه در این توافق به ظاهر گنجانده میشود به روسیه و اوکراین ارتباط مییابد اما در واقع آمریکا و اتحادیه اروپا و روابط آنها با مسکو در این سازش حائز اهمیت است. بنابراین باید مواضع آمریکا در این باره روشن بیان شود. اگر استراتژی آمریکا تضعیف روسیه از طریق کشتار و خون ریزی در اوکراین است که توافق، توهمی بیش نیست اما اگر صلح و ثبات در اروپا ملاک باشد، میتوان به توافق احتمالی دلخوش بود.
در مجموع، برخلاف هفتهها و ماههای نخست بحران اوکراین که همگان خطر وقوع جنگ جهانی سوم را محتمل میدانستند، اینک این قضیه به سمت بحران تایوان شیفت پیدا کرده است. امروزه همواره این پرسش در محافل رسمی، رسانهای و دانشگاهی به کرات مطرح میشود که «جنگ آمریکا و چین چقدر محتمل است و آیا تنش پکن- واشنگتن در مسئله تایوان به جنگ جهانی سوم منجر خواهد شد یا خیر؟»