از سال ۲۰۱۴ که انقلاب مخملی در اوکراین با هزینه و مدیریت بنیاد آمریکایی جرج سوروس در کی یف به نتیجه رسید، فتنه انگیزی غرب هم برای پروژه بزرگتری وارد فاز جدیدی شد. یکی از آن موارد آموزش و سازمان دهی فاشیستهای اوکراینی موسوم به گردانهای آزوف بود که این نئونازیها تا سال ۲۰۲۲ به مدت ۸ سال مشغول کشتار و آزار غیرنظامیان روس تبار در استانهای مختلف اوکراین به ویژه دونتسک، خارکف، لوهانسک و اودسا بودند.
در این جنایتها تخمین زده میشود ۱۶ تا ۳۰ هزار نفر کشته شدند، اما دولتهای غربی که اوکراین را مظلوم معرفی میکنند هرگز خبری از آن بیان نمیکنند. سوروس یهودی برنامههای بسیار بزرگتری را در اوکراین دنبال میکرد. آمریکا و انگلیس با تشدید فشار بر مردم دونتسک و لوهانسک که اکثریت روس تبار دارند تلاش کردند تا بحران زایی کنند. روسیه قدرت امروز را ۸ سال قبل هم داشت و میتوانست در همان سال ۲۰۱۴ به اوکراین اعلان جنگ کند اما روسها هشت سال کشته شدن هم تباران خود را در شرق و جنوب اوکراین تحمل کردند تا از جنگ پرهیز کنند.
در حقیقت سیاست علم مصداق است و این مهم را باید در میدان عمل یافت. روسیه میتوانست به جای حضور در سوریه در سراسر اوکراین بجنگد اما مسکو تلاش کرد با سیاست، بحران را کاهش دهد که با مداخلات آمریکا به نتیجه نرسید. آمریکا به یک جنگ در اوکراین نیاز داشت تا توان روسیه را معطوف آن کند.
تلخ است اما واقعیت دارد که آمریکا و انگلیس برای ضربه زدن به رقیب دیرینه شأن، روسیه سعی کردند ملت اوکراین را قربانی جنگی ویرانگر کنند. بخش دیگری از فشار هواداران آمریکا را میتوان در ترور دختر «الکساندر دوگین» تئوریستین و فیلسوف مشهور روسیه دید. امریکایی که در حال افول است سعی دارد دیگر کشورها را هم با خود به اعماق جهنم ببرد.
دستاورد زلنسکی
با ریاست جمهوری ولودیمیر زلنسکی برنامههای آمریکا و انگلیس با سرعت بیشتری در کی یف پیش رفت. برنامهای که غرب از طریق زلنسکی تدارک دید، این بود که با تقویت گردانهای آزوف (که همان نئونازیهای اوکراینی هستند) به کریمه یورش ببرد و بعد از آن برنامه پیوستن به ناتو اجرا شود. این به معنای محاصره شدن دریایی روسیه در دریای سیاه هم بود.
غرب از طریق تشدید فعالیت گروههای نئونازی توانست اوکراین را در فتنهای بی پایان غرق کند. اکنون همه زیرساختهای اوکراین که روزی صاحب صنعت بود ویران شده و مردمش آواره دیگر کشورها هستند و استانهای شرقی و جنوبی یکی بعد از دیگری از کنترل دولت زلنسکی خارج میشود.
در حال حاضر، حکومت زلنسکی ۱۰۰ درصد استان لوهانسک، ۹۵ درصد استان زاپوریژیا، ۸۵ درصد استان خرسون ۳۵ درصد استان خارکیف و بیش از نیمی از استان دونتسک را از دست داده است.
رهیافت روسیه چه بود
پوتین بارها هشدار داده ما هنوز از توان خود برای جنگ در اوکراین استفاده نکرده ایمف شاید دلیل آن پیشگیری از افزایش تلفات مردم اوکراین باشد که مانند روسها، مسیحی ارتدوکس و از نژاد اسلاو هستند. آنچه دیده میشود بیشتر مواجهه مسکو با فاشیستهای غربگرای اوکراینی است در غیر این صورت ارتش روسیه میتوانست از بمب افکنهای سنگین خود برای بمباران مستمر سراسر اوکراین شبانه روز استفاده کند به جای درگیری نقطه به نقطه با نیروهای زلنسکی.
مسکو هرگز قصد نداشت جنگی فراگیر برای تسخیر کل اوکراین را شروع کند از جمله آنکه هیچ تلاشی برای محاصره کامل مرزهای اوکراین با کشورهای اروپایی نکرد اما غرب از طریق دولت زلنسکی چنان فشاری بر مسکو آورد که پوتین ناگزیر شد برای دور کردن خطرات بزرگتر از روسیه که میتوانست بسیار خونینتر باشد اهداف زیر را پیگیری کند؛
*آزادسازی دو استان لوهانسک و دونتسک و حذف گردان آزوف و شبکه مافیای یهودی اوکراین که مسئول بحران ۸ ساله در اوکراین هستند (هدف مقطعی)
*تضعیف یا سرنگونی دولت غربگرای زلنسکی به نحوی که هزینه حمایت از کییف برای غرب بسیار سنگین یا غیر ممکن شود (هدف تاکتیکی)
*آزادسازی استانهای خرسون و زاپوریژیا و دور کردن خطر حمله زمینی به کریمه و تأمین امنیت پایگاه راهبردی ناوگان دریای سیاه روسیه که بقای این ناوگان به معنای حفظ دسترسی روسیه به آبهای آزاد است (هدف نامحدود)
نگارنده کاملاً بر این باور است که حمله برق آسای روسیه در ابتدای جنگ به استانهای جنوبی اوکراین و تسخیر سریع فرودگاه آنتونوف در هوستومول و محاصره گاز انبری کی یف دقیقاً مشابه روش جنگ سال ۲۰۰۸ اوستیای جنوبی بود که روسیه با محاصره شهر تفلیس توانست غرب را از گرجستان بیرون کند که با سقوط دولت غربگرای ساکاشویلی و مخدومه شدن پرونده عضویت گرجستان در ناتو و اتحادیه اروپا همه اهداف مسکو تأمین شد.
این بار هم مسکو همین روش را برگزید اما به نتیجه دلخواه نرسید. یکی از دلایل آن به محاصره نبودن اوکراین و داشتن مرز طولانی با اعضای ناتو برمی گردد. طبعاً روسیه روش خود را از مدل جنگ در گرجستان به مدل جنگ در سوریه تغییر داد و با حفظ استانهای جنوبی از استانهای کی یف، سومی و چرنینهو عقب نشینی کرد و توان خود را بر بیرون کردن نئونازیها از منطقه روس تبار دونباس متمرکز کرد.
به این دیدگاه میتوان نظر «اورخان محمدف» کارشناس ارشد مسائل اوراسیا را هم افزود که معتقد است: «شبه جزیره کریمه آب ندارد و نیازمند آب وارداتی از اوکراین است اما دولت زلنسکی آب ورودی به این سرزمین را بسته بود لذا روسیه مجبور بود به جنوب اوکراین حمله کند تا به آب دسترسی یابد همچنین اگر روسیه در بهار از پیرامون شهر کییف خارج نمیشد، تلفات سنگینی میداد چراکه با خشک شدن باتلاقها در اطراف کییف این منطقه برای جنگ چریکی بسیار مناسب است.»
سرانجام جنگ چه خواهد شد؟
وضعیت آینده جنگ اوکراین را در قالب چند سناریو میتوان بررسی کرد:
الف) بر اثر فشار اروپا که با کمبود انرژی به سر خواهد بُرد، اوکراین ناگزیر مذاکره شکست را میپذیرد و وضعیت استانهای جدا شده تعیین تکلیف شده و زمینه برای انتقال قدرت در کییف به دولتی غیرغربگرا فراهم میشود.
ب) روسیه آنچنان در جنگ آسیب ببیند که مجبور شود علیرغم اهداف اعلام شده برای سرنگونی دولت غربگرای زلنسکی مستقیم کنشگری کند. درنتیجه کل مرز اوکراین را محاصره کند و جنگ در استان کییف دوباره در زمستان شعله ور شود. با یادآوری مجدد اینکه در زمستان امکان دفاع پارتیزانی از کییف که پیرامونش باتلاقی است ناممکن خواهد بود. مسکو به دلایل نامعلومی تاکنون از این اقدام خودداری کرده است.
ج) آتش جنگ به سایر استانهای اوکراین و شاید دیگر کشورهای اروپایی تسری یابد و موجب شود روسیه برای حمایت از روس تباران استانهای میکولایف و اودسا در اوکراین اقدام کند سپس به سمت منطقه خودمختار روس تبار «ترانس نیستریا» در مولداوی حرکت کند و یا برای شکستن محاصره استان برون بوم خود موسوم به «کالینینگراد» از مسیر بلاروس و دریا به مقابله با لیتوانی و لهستان برخیزد.
مورد آخر میتواند خطر اصطکاک و تنش خارج از کنترل با محور ناتو را در مرز با لهستان، لیتوانی و اسلواکی افزایش دهد که مسکو تاکنون از آن پرهیز کرده است.