کاهش جمعیت سفیدپوستان آمریکا چه معنایی دارد؟

بر اساس نتایج آخرین سرشماری در آمریکا که روز پنج‌شنبه 12 اوت منتشر شد، جمعیت سفیدپوستان این کشور برای اولین بار در فاصله سال‌های 2010 تا 2020 با کاهشی 8/6 درصدی به 204 میلیون نفر رسیده است. هنوز اما این بخش با 61/6 درصد اکثریت جمعیت 330 میلیونی آمریکا را تشکیل می‌دهند.

نتایج این سرشماری که هر ده سال یک بار انجام می‌گیرد مبنای مرزکشی حوزه‌های انتخابی پیش از انتخابات میان‌دوره‌ای سال آینده خواهد بود. این اطلاعات که همزمان با همه‌گیری ویروس کرونا جمع‌آوری شده است احتمالا فشار زیادی به فعالان سیاسی وارد خواهد کرد.

کاهش جمعیت سفیدپوستان آمریکا چه معنایی دارد؟

کارشناسان و محافل علمی عقیده دارند که این تغییرات شاید موجب بروز یک هویت جدید شود. «ان مورنینگ»، استاد دانشگاه نیویورک و نویسنده کتاب «ماهیت نژاد»، می‌گوید «مجبور خواهیم شد راه‌های جدیدی برای این که بفهمیم آمریکایی کیست پیدا کنیم.»

سال 2018، اداره آمار آمریکا گزارشی منتشر کرد که در آن پیش‌بینی‌ شده بود مسائل جمعیت‌شناختی آمریکا تا 50 سال آینده متحمل تغییرات شگرفی خواهد شد به گونه‌ای که جمعیتی که در حال حاضر اقلیت را تشکیل می‌دهند بیش از 50 درصد جامعه خواهند بود و به اکثریت تبدیل خواهند شد.

«جنیفر ریچاردسون»، استاد روان‌شناس اجتماعی که پژوهش‌هایش را بر مسائل نژادی در جامعه آمریکا و اثرات آن بر رفتارهای سیاسی توده متمرکز کرده معتقد است که حرکت به سمت تغییر بافت جمعیتی، تنش‌های نژادی در جامعه آمریکا را بیشتر خواهد کرد. 

او معتقد است که این تغییرات جمعیتی باعث ایجاد خشم بیشتر در یکی از گروه‌های جمعیتی در آمریکا خواهد شد: سفیدپوست‌های غیراسپانیولی‌تبار که در حال حاضر در بافت جمعیتی آمریکا حداکثر محسوب می‌شوند و به نوعی از لحاظ وضعیت اقتصادی-اجتماعی در شرایط بهتری نسبت به گروه‌های اقلیت قرار دارند.

مطالعات ریچاردسون در خصوص تعاملات بین‌نژادی نشان می‌دهد هنگامی که یکی از نژادهای جامعه در اکثریت هستند احساسشان درباره نژاد ساکن و مسکوت است، اما چشم‌انداز تبدیل شدن به اقلیت، ناگهان احساسات نژاد و هویت‌خواهی‌های نژادی را برجسته می‌کند.

به عبارت دیگر، در جامعه آمریکا سفیدپوستان غیراسپانیولی‌تبار هنگامی که مشاهده می‌کنند سیر حرکت جمعیت‌شناختی جامعه به سمت و سویی است که در سال‌های آتی آنها در اقلیت قرار می‌دهد رفتارها و باورهایشان درباره مسئله نژاد را تغییر داده و «هویت سفیدپوستی» برایشان معنا و مفهومی تازه پیدا می‌کند.

یکی از دلایل قدرت گرفتن «دونالد ترامپ» در سپهر سیاست آمریکا در سال‌ 2016، وقوع برگزیت و روی کار آمدن سیاستمداران راست افراطی در کشورهای اروپایی نیز بروز نگرانی‌هایی از همین دست در میان جمعیت‌های سفیدپوست درباره احتمال تغییرات بافت جمعیتی بوده است.

یکی از زمینه‌هایی که ریچارسون و بسیاری از دیگر محققان علوم اجتماعی پس از روی کار آمدن ترامپ، وقوع برگزیت و سایر مصادیق جنبش‌های ملی‌گرایانه بر روی آن متمرکز شده‌اند  اثرات تغییرات دموگرافیک روی رفتارها و نگرش‌های سیاسی و رفتارهای آنها در انتخابات بوده است.

نتیجه تحقیقات این دانشمندان حاکی است تغییرات دموگرافیک در رأی‌دهندگان ایجاد هراس می‌کند و سیاستمدارانی را روی کار می‌آورد که به صورت ضمنی یا به صورت آشکار روی آن ترس‌ها سوار می‌شوند و به آن دامن می‌زنند. این تغییرات رفتاری در چند آزمایش علوم اجتماعی نشان داده شده است.

آزمایش‌های ریچاردسون

ریچاردسون و یکی از همکارانش یک آزمایش ساده برای تحقیق درباره اثرات ادراک مردم از تغییرات دموگرافیک ترتیب دادند. آنها در ابتدا به گروهی از مشارکت‌کنندگان در این آزمایش متنی را که گفته می‌شد اداره آمار آن را منتشر کرده دادند. در این متن، اشاره شده بود که بافت جمعیتی اکثر جامعه در حال تغییر است.

گروه دوم که گروه کنترل بودند گزارشی از اداره آمار خواندند که در آن با عدد و رقم به روند تغییرات جمعیتی اشاره شده بود ولی اشاره‌ای به تغییرات بافت جمعیتی نداشت. بعد از این آزمایش، از هر دو گروه خواسته شد به پرسشنامه‌ای که در آن درباره نژاد سفیدپوست‌ها سوال شده بود پاسخ دهند.

نتیجه آزمایش کاملاً گویا بود: مشارکت‌کنندگان گروه اول با احتمال و درصد بسیار بالاتری گزاره‌هایی که از ترجیح آنها نسبت به نژادسفیدپوست حکایت داشت (مثل اینکه «ترجیح می‌دهم در کنار آدم‌های هم‌نژاد با خودم کار کنم») را انتخاب کردند.  این تحقیق که در بولتن «شخصیت و روان‌شناسی اجتماعی» چاپ شده نشان داد که مشارکت‌کنندگان سفیدپوست در این تحقیق، با صمیمیت کمتری نسبت به اعضای دیگر نژادها برخورد کردند.

این پژوهشگران می‌گویند احساس تغییرات جمعیت‌شناختی در واقعی نوعی حس «رقابت» که در آن افراد احساس می‌کنند که در آن یا برنده‌اند و یا بازنده را فعال می‌کند و این در موارد افراطی می‌تواند به خشونت‌های نژادپرستانه هم منجر شود: وقتی اعضای یک نژاد می‌شنوند که یک گروه در حال رشد است آن را به معنای افول نژاد یا جمعیت خودشان قلمداد می‌کنند.

ریچاردسون در یکی از تحقیقاتش نوشته این احساس تهدید چطور بر تصمیم‌گیری‌های سیاسی در جامعه آمریکا اثر می‌گذارند و یکی از دلایلی که بیگانه‌هراسی‌های دونالد ترامپ در آمریکا مخاطب پیدا کرد و مسائل مربوط به سفیدبرترپنداری بعد از رفتن او هم کماکان در جامعه آمریکا حی و حاضر است و تشدید می‌شود نیز همین مسئله است.

بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران از مدت‌ها پیش متوجه شده‌اند که جامعه آمریکا از درون با مشکلات و مسائلی مواجه است که از پایان دوران هژمونی این کشور بر دنیا خبر می‌دهند. چند روز پیش «فرانسیس فوکویاما» مطرح‌کننده نظریه «پایان تاریخ» با اشاره به بحران پیش‌آمده در افغانستان، مسائل داخلی در آمریکا و دو قطبی بودن این کشور را یکی از چالش‌های بزرگ پیش روی آمریکا دانسته است. او نوشته است: «چالش بسیار بزرگتر برای جایگاه جهانی آمریکا، داخلی است، جامعه آمریکا عمیقاً دوقطبی است و تقریباً نمی‌توان در مورد هیچ چیزی اجماع یافت. به طور معمول، یک تهدید بزرگ خارجی مانند همه‌گیری جهانی باید فرصتی باشد تا شهروندان حول یک واکنش مشترک گرد هم آیند. اما حتی بحران کووید -19 بیشتر به تشدید شکاف آمریکا دامن زد، زیرا فاصله گذاری اجتماعی، استفاده از ماسک و در حال حاضر واکسیناسیون نه به عنوان اقدامات بهداشت عمومی بلکه به عنوان نشانگرهای سیاسی تلقی می‌شوند».

«ریچارد هاس»، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا و از مقام‌های سابق وزارت خارجه این کشور  هم پس از پیروزی ترامپ در یادداشتی انتخابات سال 2020 آمریکا را نشانه‌ای از عمق اختلافات جامعه آمریکا دانسته و از تعبیر «یک آمریکا، دو ملت» برای اشاره به تفرقه‌های عمیق ریشه‌کرده در ساختار جامعه آمریکا اشاره کرده بود.

هاس نکته قابل تأمل این انتخابات را حمایت نزدیک به نیمی از شهروندان آمریکا از دونالد ترامپ، آن هم در اوج ناکارآمدی دولت او در مدیریت شیوع ویروس کرونا دانسته و نوشته بود حتی اگر ترامپ هم در انتخابات ببازد، «ترامپیسم» به عنوان نماد پوپولیسم مدرن آمریکایی کماکان پرنفوذ باقی خواهد ماند.

نکته مهم درباره شکاف‌ها در آمریکا این است که صرفاً حول محور اقتصاد سازمان نیافته‌اند. آن‌طور که ریچارد هاس نوشته مردم آمریکا در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند: اجتماعات و مناطق آمریکا ساکنانی دارد که روز به روز به هم شبیه‌تر می‌شوند، ساکنان هر منطقه تلویزیون‌های کابلی خاص خودشان را نگاه می‌کنند، به رادیوها و پادکست‌های خودشان گوش می‌کنند و به وب‌سایت‌های خاصی سر می‌زنند. 

بعد از انتخاب دونالد ترامپ در سال 2016، «کارل برنشتاین»، خبرنگار مشهور آمریکایی که در افشاگری ماجرای «واترگیت» نقش داشت گفت که مردم آمریکا اکنون درگیر «یک جنگ سرد داخلی» هستند و گروه‌های مختلف در این کشور قادر به توافق حتی بر سر واقعیت‌های پایه‌ای که در این کشور اتفاق می‌افتد نیستند.

ریچارد هاس در یادداشتش این مسئله را اینطور عنوان کرده است: «در انتخابات سال جاری دموکرات‌ها دنبال شکست مفتضخانه ترامپ و تمام آنچه او تجسم آنها بود بودند. این اتفاق نیفتاد. جمهوری‌خواهان انتخاباتی می‌خواستند که موید دیدگاه‌های ترامپ باشد. این اتفاق هم نیفتاد. آنچه این انتخابات، به جای اینها نشان داد یک کشور با دو ملت بود.»

نتایج سرشماری اخیر آمریکا نیز طبق آنچه تحقیقات پژوهشگرانی مانند ریچاردسون نشان می‌دهد مسئله‌ای است که به تشدید تنش‌ها و تفرقه‌های نژادی در آمریکا دامن خواهد زد و بحران‌های داخلی این کشور را تشدید خواهند کرد.