شکل گیری یک کشور بی شک کار دشواری است. میتوان ارتش ، گذرنامه، سرزمین، رئیس دولت و سیستم حقوقی خود را داشته باشید و هنوز هم به عنوان یک کشور واقعی به حساب نیایید.
در این مطلب به برخی از این کشورهایی که هنوز به رسمیت شناخته نشده اند، خواهیم پرداخت.
جمهوری لاکوتا
لاکوتا، کشوری در آمریکای شمالی است که وسعتی برابر با سوریه دارد و در آن زبانهای غیر اروپایی صحبت میشود. سرزمینی باستانی که قرنها محل زندگی مردم یکی از قبیلههای سرخپوست آمریکا بوده است. مردم این سرزمین پس از ورود اروپائیان مجبور به کوچ به طرف غرب شدند. مردم لاکوتا فرهنگ و زبان مخصوص خود را دارند.
در سال ۱۸۶۸، قبیله لاکوتا با واشنگتن معاملهای امضا کرد که به آنها حق سرزمینی میداد. البته مفاد این قرارداد بعدها از سوی آمریکاییها به فراموشی سپرده شد.
سالها بعد لاکوتا اعلام کرد به طور یک جانبه از آمریکا جدا میشود. در سال ۲۰۰۷ مردمان این قبیله با ارسال درخواست رسمی به واشنگتن، خواستار تبدیل به یک کشور مستقل شدند. از سال ۲۰۱۵ لاکوتا خود را یک کشور مستقل میداند و برای به رسمیت شناخته شدن در سطح بین المللی مبارزه میکند.
بلوچستان
۱۱ آگوست ۱۹۴۷ یک روز مهم برای مردم منطقه بلوچستان پاکستان است، روزی که بلوچستان به یک کشور مستقل تبدیل شد. یک استان وسیع که نزدیک به ۴۵ درصد خاک پاکستان را تشکیل میدهد.
مردم این منطقه ادعا میکنند انگلیسیها درست قبل از عزیمت خود، این سرزمین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناختند. در برخی منابع گفته شده به دنبال تجاوز به یک دختر بلوچستانی از سوی یک کاپیتان ارتش پاکستان در سال ۲۰۰۵، این استان به صحنه ناآرامیها تبدیل شد. فشار برای استقلال کامل بلوچستان از پاکستان همچنان ادامه دارد.
آبخازیا
آبخازیا نام سرزمینی است واقع در غرب قفقاز و کرانهٔ شرقی دریای سیاه که حدود ۲۴۲ هزار نفر جمعیت دارد. این منطقه دارای یک قومیت متمایز است و ارتش، دولت فعال، بانک ملی و گذرنامه خود را دارد و دست کم از سوی چهار کشور عضو سازمان ملل (روسیه، نیکاراگوئه، ونزوئلا و نائورو) به رسمیت شناخته میشود.
با این حال، برای بیش از ۹۰ درصد جهان، آبخازیا همچنان یکی از استانهای گرجستان، کشوری که طی جنگ ویرانگر ۱۹۹۲-۱۹۹۳ از آن جدا شد، است. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد، مردم آبخازیا اعلام کردند که به مرزهای قرون وسطایی خود بازگشته اند و جنگ با گرجستان را آغاز کردند. آبخازیا در سال ۱۹۹۹ رسماً اعلام خودمختاری کرد.
اوستیای جنوبی
اوستیای جنوبی، یک سرزمین کوچک در شمال گرجستان است. اوستیای جنوبی با ۴۰۰۰ کیلومتر مربع (۱۵۰۰ مایل مربع) وسعت، محل زندگی تنها ۵۰ هزار نفر است. با این حال شهروندان آن معتقدند که قلمرو آنها کشوری مستقل است. آنها زبان خاص خود را دارند و از نظر قومی به اوستیای روسیه نزدیکتر هستند تا گرجستان.
مردم این سرزمین نیز همانند آبخازیا، با اعلام استقلال به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی واکنش نشان دادند. در سال ۲۰۰۶ همه پرسی برای خودمختاری در این منطقه برگزارشد. پس از جنگ اوستیای جنوبی در سال ۲۰۰۸ میلادی، نیروهای اوستیایی و روسی کنترل کامل این سرزمین را عملاً در دست گرفتند. ساکنان اوستیای جنوبی از آن زمان حاکمیت گرجستان را نپذیرفته و استقلال خود را اعلام کردند.
تا به امروز کشورهای روسیه، ونزوئلا، نیکاراگوئه، نائورو و تووالو و سوریه سرزمین اوستیای جنوبی را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناختهاند.
باروتسلند
باروتسلند منطقهای واقع در غرب کشور زامبیا است که سرزمین مردم قوم لوزی یا باروتسه است. این سرزمین بخشی از پادشاهی باروتسلند بوده است. باروتسلند در دوران استعماری، تحت حمایت انگلیس بود اما این منطقه در پایان دوره استعمار در سال ۱۹۶۴ میلادی، به یکی از استانهای زامبیا تبدیل شد.
براساس توافق صورت گرفته با کنت کائوندا، نخستین رئیس جمهوری زامبیا این منطقه قرار بود به صورت خودمختار اداره شود. اما اعضای این قوم اعلام کردند این توافقنامه که برای تقسیم سرزمینها اهمیت دارد، هرگز به اجرا گذاشته نشده است. ساکنان استان غربی زامبیا، دولت را به بی توجهی به توسعه این منطقه متهم میکنند.
در مارس ۲۰۱۲، شورای ملی باروتسلند تصمیم گرفت یک طرفه استقلال خود را از زامبیا، به دلیل وعدهای که تقریباً ۵۰ سال قبل زیر پا گذاشته شد، اعلام کند.
دگار
مردم مسیحی مستقر در کوههای مرکزی ویتنام، سالها به دلیل مذهب خود مورد آزار و اذیت قرار داشتند. با ورود فرانسویها اوضاع تغییر کرد. دگار اتحادی با استعمارگران خود شکل داد و در عوض توانست به عنوان ایالتی مستقل عمل کند. بنا بود در سال ۱۹۴۶ این منطقه از ویتنام جدا شود اما در سال ۱۹۵۴ فرانسویها ناگهان تصمیم گرفتند بلندپروازیهای خود را در منطقه کنار بگذارند. قبل از تاسیس دولت دگار، فرانسه از منطقه خارج شد و با رفتن آنها در استقلال دگار مشکل ایجاد شد.
با رفتن فرانسوی ها، دگار با نیروهای ویژه آمریکا در منطقه متحد شد تا امید استقلال خود را زنده نگه دارد. پس از جنگ ویتنام، دگار همه چیز را از دست داد. بسیاری از مردم این منطقه به آمریکا یا کامبوج گریختند. امروزه مردم دگار، خود را یک اقلیت سرکوب شده در ویتنام میدانند و هنوز در تلاشند تا دولتی را که تاریخ بی رحمانه آن را از این مردم دریغ کرد، دوباره سرپا کنند.
جمهوری قره باغ
جمهوری قره باغ، یکی دیگر از مناطقی بود که پس از فروپاشی شوروی بنای خودمختاری نهاد. قره باغ دولت، قانون اساسی و ارتش خاص خود را دارد. اما هنوز هیچ کشوری آن را به رسمیت نمیشناسد، بلکه همه آن را بخشی از جمهوری آذربایجان میدانند.
قره باغ کوهستانی از نظر جغرافیایی کاملاً به وسیلهی جمهوری آذربایجان احاطه شده و به سختی از اوستیای جنوبی بزرگتر است. قره باغ در واقع یکی از بدترین موقعیتهای جغرافیایی را در میان کشورهای دنیا دارد. احتمال توافق ایروان و باکو درباره وضع قره باغ کوهستانی دور از ذهن است. این دو کشور همچنان بر سر قره باغ با هم مناقشه دارند، مناقشهای که گاها شکل تهاجمی به خود گرفته و قربانیانی در دو طرف برجا میگذارد.
فرقه نظامی خودمختار مالت
برخلاف تقریباً همه کشور غیر رسمی این فهرست، فرقه نظامی خودمختار مالت در سراسر جهان شناخته شده است. این کشور با ۱۰۵ کشور روابط دو جانبه و با شش کشور دیگر روابط دیپلماتیک دارد. این کشور در سازمان ملل ناظر دائمی است و گذرنامههای آن در بسیاری از کشورهای مهم جهان پذیرفته شده است. با این حال، فرقه نظامی خودمختار مالت به معنای واقعی کلمه هیچ قلمرویی ندارد.
گروهی از شوالیههای کاتولیک در برههای از تاریخ جزیره مالت را اشغال و مالک آن شدند. اما در سال ۱۷۹۸ این جزیره دوباره تحت مالکیت ایتالیا درآمد. این وضعیت تا ۲۱۷ سال بعد ادامه داشت.
امروزه فرقه نظامی خودمختار مالت تنها بر دو ساختمان در رم کنترل دارد. این فرقه تمایلی برای باز پس گیری جزیره مالت نداشته و ۱۳ هزار عضو آن عمدتا خود را درگیر کارهای بشردوستانه کرده اند.