عبدالباری عطوان ، سردبیر روزنامه اینترنتی رای الیوم، در یادداشتی در این روزنامه نوشت: نقطه مشترک بین اکثر حکومتهای عربی چه آنها که توافقنامههای عادیسازی با رژیم اشغالگر قدس را امضا کرده اند و چه آنها که در آینده این کار را میکنند و اکنون درباره بهای سیاسی و اقتصادی که میتوانند قبل از پیوستن به این مسیر خیانتآمیز به دست بیاورند در پشت پرده در حال چانهزنی هستند این است که همچنان ادعای پایبندی به حمایت از آرمان و ملت فلسطین و طرح صلح عربی را دارند.
این ادعا اوج دروغ و گمراه کردن دیگران است. توافقنامه صلح امارات و اسرائیل نه تنها به توقف عملیات الحاق منجر نشد بلکه شهرکسازی بیشتر شد و عادیسازی بین دو طرف به صورت تحریکآمیزی عمق پیدا کرد. در مورد صلح بحرین و سودان با اسرائیل هم شرایط به همین نحو بود.
محمد ششم، پادشاه مراکش، بعد از آن که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در یک توئیت ناقابل از توافقنامه عادیسازی مراکش و اسرائیل خبر داد با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، تماس گرفت تا به او اطلاع دهد که به راه حل دو کشور پایبند است. خبری از اظهارنظر عباس درباره این تماس نشنیدیم. احتمالا او از این تماس که اتفاقی نادر و بیسابقه بود بیش از پایبندی به راه حل دو کشور که به طور کلی منقرض شده و از آن هیچ اثری نزد حکومتهای عربی باقی نمانده است، غافلگیر شد.
شاید حکومتهایی که عادیسازی میکنند میکوشند بهانههایی بتراشند و تصویری زیبا برای عرضه این عادیسازی برای مردم خود از طریق مبالغه در نشان دادن مزایا و فواید آن و پیروزی بزرگی که از طریق سازوکارهای دیپلماتیک به آن دست یافته اند ترسیم کنند، اما حقیقت کاملا مغایر با این امر است.
عادیسازی قویترین سلاح را به دست مخالفان دولتها میدهد
عطوان در ادامه نوشت: این گامها در مسیر عادیسازی ممکن است نتایج معکوس و بسیار خطرناکی برای امنیت و ثبات این کشورها با ایجاد دو دستگی و درگیریهای داخلی یا حتی جنگهای درون منطقهای داشته باشد. زیرا این عادیسازی قویترین سلاح را به دست گروهها و احزاب ملیگرایی میدهد که از حکومتهای خود به سبب فساد و فروپاشی اقتصادی و تشدید فقر خشمگین هستند به علاوه انگیزههای دینی و قومیتی و حتی انسانی و اخلاقی که رکن اساسی برنامهها و منشورهای آنان به شمار میرود.
آنها که در پی عادیسازی شتابان میروند و بهانه میتراشند خشمی را که سراسر جهان اسلامی را در واکنش به اقدام امانوئل مکرون در حمایت از انتشار کاریکاتورهای موهن به رسول خدا (ص) فرا گرفت و پیش از آن انقلابهای بهار عربی را که از سوی آمریکا و متحدانش سرقت و از اهداف خود منحرف شد فراموش کردهاند یا بهتر بگوییم خود را به فراموشی زدهاند. آن خشم وقتی که مسئله به حمایت از اشغالگران فلسطین و مقدسات آن و شانه خالی کردن از آزادسازی مسجدالاقصی باشد چگونه خواهد بود؟
او که گفت «صحرای غربی» و نه «مغربی» را برای دولت مراکش به طور مشروط به رسمیت میشناسد و دولت مراکش هم این اتفاق را جشن گرفت به زودی و ظرف چند هفته آینده کاخ سفید را ترک خواهد کرد و حال پرسش این است که پس این به رسمیت شناختن مشروط، مذاکرات با جبهه پولیساریو چه فایدهای دارد و آیا آنها بر سر حکومت خودگردان مذاکره خواهند کرد؟ سه میلیارد دلاری که ترامپ برای سرمایهگذاری در مراکش به عنوان بهای گشودن زمین و فرودگاهها و شهرهایش به روی یورش صهیونیستها وعده داد چه سودی دارد اگر این وعدههای ترامپی به بروز جنگ در الجزایر کشور همسایه منجر شود یا جنبش پولیساریو دوباره سلاح به دست بگیرد و کشور را در یک جنگ فرسایشی بیپایان فرو ببرد؟
مقامات الجزایر از نزدیک شدن اسرائیل به مرزهایشان نگرانند
عبدالعزیز جراد، نخست وزیر الجزایر، در سخنرانی دو روز پیش خود به مناسبت شصتمین سالگرد تظاهرات ۱۱ دسامبر ۱۹۶۰ برای مطالبه استقلال الجزایر به روشنی گفت که «الجزایر هدف قرار گرفته است و مسائلی خطرناک پیرامون ما هست که میخواهد به ثبات منطقه آسیب برساند». او با اشاره به عادیسازی روابط مراکش و اسرائیل افزود: «یک اراده خارجی واقعی امروز برای رسیدن رژیم صهیونیستی به نزدیکی مرزهای ما وجود دارد و طبقه سیاسی باید برای ثبات کشور تلاش کند. مردم الجزایر وحدت و ثبات همراه با احترام به اصول دینی را خواستارند».
این سخنرانی که نخستین واکنش رسمی الجزایر به عادیسازی مراکش و اسرائیل بود که از زبان مرد شماره دو این کشور شنیده شد در واقع پیامی به جبهه داخلی الجزایر بود که ضد این عادیسازی و پیامدهای خطرناک احتمالی ناشی از آن برای الجزایر و امنیت آن در روزهای آینده هستند.
نخستین شاخص هدف گرفته شدن الجزایر، رسیدن رژیم صهیونیستی به پشت مرزهای این کشور از طریق مراکش همسایه الجزایر است که جراد به طور آشکار در سخنرانی خود به آن اشاره کرد. این امر بر اساس تفسیرهای متعدد خط قرمزی است که نمیتوان در برابر آن سکوت کرد و این نخستین نتیجهای است که از خوانش اولیه این سخنرانی به دست میآید.
توافقنامههای عادیسازی اسرائیل با امارات و بحرین و چه بسا سایر کشورهای خلیج (فارس) در آینده باعث میشود دستگاههای امنیتی و نظامی اسرائیل در طول ساحل غربی خلیج (فارس) رویاروی ایران قرار بگیرند و عادیسازی مراکش و اسرائیل هم باعث حضور اسرائیل در مرزهای غربی و جنوبی الجزایر میشود و نقطه مشترک ایران و الجزایر مخالفت حکومتهای دو کشور با هرگونه عادیسازی با اسرائیلیها و ایستادن در سنگر بازدارندگی است.
امیدواریم جنگی که به برهم خوردن ثبات کشورهای اتحادیه مراکش منجر شود؛ به وقوع نپیوندد، اما به نظر میرسد طرح اسرائیلی مورد حمایت آمریکا آن هم از سوی رئیس جمهور نادانی که تنفری عمیق از مسلمانان و عربها دارد و مانند پلنگ زخمی خود را به این در و آن در میکوبد تا حدودی در نفوذ به منطقه موفق شده است و به صورت قانونی از طریق توافقنامه عادیسازی با مراکش قدم به منطقه گذاشته است.
نباید فراموش کنیم کسی که پشت ویرانی لیبی از طریق دخالت پیمان ناتو قرار دارد نیکولا سارکوزی، صهیونیست ریشهدار است که برنارد هنری لیوی صهیونیستترین فیلسوف فرانسوی از او پیروی کرد و گفت که برای دخالت فرانسه و پیمان ناتو در لیبی برای خدمت به اسرائیل و با توجه به اعتقادات یهودی خود تشویق کرده است و این مورد در خاطرات او ثبت شده است.
دلخوشی سازشگران به وعدههای آمریکا و اسرائیل توهم است
اگر کشورهایی که عادیسازی میکنند به حمایت اسرائیل و میلیاردها دلاری که آمریکا وعده داده است دلخوش هستند در توهم به سر میبرند. اسرائیل نمیتواند در برابر موشکهای نوار غزه از خودش دفاع کند چه برسد به جنوب لبنان و یمن و تهران و سوریه. میلیاردهای آمریکا هم جز فساد و فروپاشی اقتصادی و بدهی خارجی و سرسپردگی نتیجهای ندارند.
در انتهای این مطلب آمده است: ما به ملت اصیل مراکش که فلسطین جایگاه عظیمی در وجدان و باورهای راسخ ملیگرایانه آنها دارد امیدواریم و نیز به نیروهای سیاسی مراکش در طیفهای مختلف ایدئولوژیک که به سرعت با توافقنامه عادیسازی مخالفت کردند؛ امید بستهایم و اطمینان داریم این امیدواری بیثمر نیست و در نهایت پیروزی متعلق به این گروه خواهد بود.