التهاب در بازار ارز به اوج رسیده است و نرخ هایی در این بازار دیده می شود که تا مدتی قبل تصور آن سخت بود. اکنون برای مواجهه با این وضعیت باید اقدامات عاجلی صورت گیرد وگرنه هجوم گسترده مردم به بازار برای تبدیل دارایی ها، ممکن است شرایط نگران کننده ای را رقم بزند. اکنون بحث بر سر این است که ریشه تشدید التهاب بازار ارز چیست و چگونه می توان با آن مقابله کرد.
به طور خلاصه، پیش از این بارها گفته شد که ریشه های بنیادین معضل بازار ارز انباشت رشد نقدینگی به واسطه معضلات نظام بانکی است. تثبیت نسبی نرخ ارز طی سال های قبل و پس از آن وابستگی اقتصاد به مذاکرات سیاسی و بر هم خوردن فضای مثبت سیاسی توسط اقدامات ترامپ و در کنار آن ضرباتی که آمریکا و عوامل منطقه ای اش به مسیرهای ورود ارز ایران از جمله در امارات وارد کردند، از دیگر عوامل ریشه ای و زمینه ساز در این زمینه بوده اند.
اکنون بازار ارز برای رسیدن به ثبات نیازمند اقداماتی ریشه ای است که اصلاح نظام بانکی، رصد جریان نقدینگی و مقاوم سازی اقتصاد در برابر فشارهای خارجی از جمله آن هاست. با این حال در کوتاه مدت، توجه به اقداماتی که بتواند التهاب را کاهش دهد، ضروری است. این اقدامات حول دو محور اساسی قابل تعریف است:
۱- اقدامات روانی و اعتماد ساز: بسته های رنگارنگ، وعده های مداوم و اقدامات مقطعی و کم اثر ماه های اخیر در عمل خروجی اعتمادسازی نداشته است و اکنون بازار ارز به وضوح با معضل اعتماد به هرگونه وعده و بسته جدید مواجه است. اکنون حتی برای ارائه بسته و راهکار جدید باید این تامل جدی را داشت که آیا بازار حرف متولی اداره اقتصاد را باور می کند؟
بارها بر لزوم اعتمادسازی از طرق مختلف تاکید کرده بود. به عنوان نمونه تغییر در تیم اقتصادی کابینه به عنوان یک راهکار مطرح بود اما در عمل این تغییر به بدترین شکل ممکن انجام شد. رئیس کل سابق بانک مرکزی به عنوان مشاور مجدد پست گرفت. وزیران اقتصاد و کار نه با عزم دولت که با تصمیم مجلس تغییر کردند و در عمل این دو وزارتخانه کلیدی در شرایط جنگ اقتصادی با تعلل در معرفی وزیران جانشین مواجه شدند.
این در حالی است که همین تغییرات با سرعت بیشتر و پیامی که حاکی از عزم جدی برای تغییر است، زودتر از این می توانست انجام شود. در هر صورت هرگونه اقدام روانی از سخنرانی رئیس جمهور و وزیران تا تغییر در افراد و سیاست ها باید با استحکام و صلابت و اطمینان بخشی همراه باشد نه با تعارف و تردید.
۲- اقدامات عملی: اگرچه معضل بازار ارز اکنون بیش از همیشه روانی و به همین دلیل هم خطرناک است، اما در عمل بازار به تزریق گسترده ارز نیاز دارد. واضح است که تزریق ارز به بازار، به تنهایی، جز اتلاف منابع و پرکردن جیب رانت خواران از منابع ارزی مورد نیاز ملت نتیجه ای در بر ندارد اما در عمل اگر پیام های اعتمادساز دولت و دیگر دستگاه ها همراه با تزریق گسترده ارز طی چند روز در بازار صورت گیرد، می توان التهاب بازار را از بین برد.
نکته قابل تامل این که منابع ارزی ناشی از فروش نفت و صادرات غیرنفتی در حدی مطمئن و بیش از نیاز واقعی بازار است. نکته مهم در این زمینه دسترسی به ارز کاغذی است که می توان از طریق تسهیل ورود ارز از مرزهای زمینی از افغانستان و پاکستان تا عراق، معضل ورود ارز به داخل را حل کرد.
از سوی دیگر اکنون به واسطه سامانه ها و اطلاعات موجود می توان با استفاده از این اطلاعات و سامانه ها، نیازهای واقعی بازار ارز، از ارز مسافرتی، دانشجویی و پزشکی تا ارز مورد نیاز برای واردات کالاهای ضروری را رصد کرد. بسته های حمایتی برای توزیع کالاهای اساسی با نرخ مصوب می تواند امنیت غذایی جامعه را از گزند نرخ های فضایی بازار ارز مصون بدارد.
بسته هایی که مشخص نیست چرا این قدر در نهایی کردن آن ها تعلل می شود. از سوی دیگر، در عرصه بین الملل، تسریع در نهایی کردن توافق با اروپا برای دور زدن تحریم های آمریکا و لزوم تکمیل این توافق از طریق چین و روسیه ضروری است.
تعلل بیش از این در تعیین سفیران ایران در چین و هند غیرقابل توجیه است. فراتر از آن، طراحی مسیری بانکی که فارغ از تحریم دلاری آمریکا باشد، شدنی است. قطعا می توان با همراهی شرکای سیاسی از اروپا تا چین و روسیه، مسیری دور از تحریم آمریکا یافت که بتوان برپایه آن تجارت با این کشورها را ادامه داد.
در هر صورت بازار ارز در حال ورود به فرایند خطرناکی است که می تواند حضور گسترده آحاد مردم را رقم زند. حضوری که به دلیل ترس از دست دادن ارزش دارایی و تبدیل آن به ارز و طلا ممکن است رقم بخورد و شتاب سقوط ارزش پول ملی را بیشتر کند. البته چنان که گفته شد می توان جلوی این اتفاق را گرفت، اگر عزمی که برای مواجهه با التهاب بازار است جدی تر شود و افسانه بهبود اقتصاد از مسیر توافق سیاسی خارجی از ذهن مسئولان اجرایی رخت بر بندد و باور کنند که بازار ارز تشنه اقدامات عملی اقتصادی و اعتمادسازی مدیریتی است نه توافق و مذاکره با موجود غیرقابل اعتمادی مثل ترامپ.