یکی از شروط هفت گانه ای که رهبر انقلاب برای اروپایی ها تعیین کردند، مربوط به صداقت هسته ای ایران و بد عهدی آنها بود. ایشان در سخنرانی خود در نشست با مسئولان نظام بیان کردند: با توجه به بدعهدی و بی صداقتی 3 کشور اروپایی در اوایل دهه 80 بر سر مسئله هسته ای، اروپایی ها باید ثابت کنند که این بار قصد تکرار آن بدعهدی را ندارند.
اشاره رهبر انقلاب به مذاکراتی است که در دهه 80 بین ایران و تروئیکای اروپای در جریان بود که نهایتا با بد عهدی سه کشور غربی راه به جایی نبرد و ایران برنامه هسته ای خود را از سر گرفت و تعلیق هایی که طی مذاکره بر ایران تحمیل شده بود کنار گذاشته شد. به این بهانه در صدد پاسخ به این سوال هستیم که اصلا چه شد برنامه هسته ای ایران تا بدین اندازه حساسیت پیدا کرد و با شروع مذاکرات اروپایی ها چه قول هایی دادند که به آنها عمل نکردند؟ آیا مذاکره با اروپا دور تسلسل است یا ماموریتی در پس آن نهفته؟
آغاز یک شانتاژ خبری
تقریبا اواسط سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ م) بود که مأموران اطلاعاتی آمریکا مدعی شدند ایران به غیر از نیروگاه اتمی بوشهر، که با مشارکت روسها به منظور تولید برق در حال ساخت است، دارای برنامه و تأسیسات هستهای نظامی نیز است. آنها با یک نقشه از پیش طراحی شده در نشستی خبری ادعا کردند، تأسیسات هستهای اصلی ایران نظامی است، که نه تنها در نیروگاه آب سبک بوشهر، بلکه در «اماکن نظامی» قرار دارد. در ادامه همین مسیر در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ (ژانویهی ۲۰۰۲ م)، جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا چند ماه پس از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ (۲۰ شهریور ۱۳۸۰) سه کشور ایران، عراق و کرهی شمالی را «محور شرارت» نامید و مدعی رسالت تاریخی ایالات متحده آمریکا برای برخورد و مقابله با این سه کشور شد.
خفت یک خیانت
کار به همین جا ختم نشد و منافقین یکباره به عنوان نقش اول میدان تبلیغاتی علیه برنامه هستهای ایران وارد میدان شدند، در ۲۳ مرداد ۱۳۸۱، «علیرضا جعفرزاده»، سخنگوی گروهک منافقین، نتیجه جاسوسیهای سازمان خود را با ارائه تصاویری از سایت نیروگاههای اتمی نطنز و اراک افشا کرد و اعلام شد که جمهوری اسلامی ایران در نطنز و اراک تأسیسات غنی سازی اورانیوم و رآکتور آب سنگین ساخته است. جعفرزاده در یک نشست مطبوعاتی در «هتل ویلارد واشنگتن که با هدف افشاگری علیه برنامههای اتمی جمهوری اسلامی ایران» طراحی شده بود، نام «اصفهان»، «نطنز» و «اراک» را در رسانههای خبری مطرح کرد این موضوع سرآغازی شد برای خیز موج جدیدی از تبلیغات ضدایرانی در رسانههای غربی که به طور مستقیم از طرف رسانههای صهیونیستی و خبرگزاریهای نزدیک به نومحافظهکاران آمریکا هدایت شد.
حدود یکسال بعد از شوی تبلیغاتی گروهک منافقین در شهریور ۱۳۸۱ (سپتامبر ۲۰۰۲ م) دولت روسیه، پس از اتمام عملیات سازههای نیروگاه بوشهر، مقدمات ساخت رآکتور این نیروگاه را آغاز کرد و وعده داد این نیروگاه تا آخر سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳ م) تکمیل و برق آن وارد مدار شود؛ اما در آذرماه همین سال (دسامبر ۲۰۰۲ م) دولت آمریکا ایران را به تلاش برای تولید تسلیحات اتمی متهم و تصاویری ماهوارهای را منتشر کرد که تأسیسات اتمی در نطنز و اراک را نشان میداد،رسانههای آمریکایی با دروغ پراکنی و فضا سازیهای مغرضانه ادعا کردند این تأسیسات کاربرد نظامی دارد.
رسوخ فضا سازی هسته ای به شورای حکام
بلافاصله ایران به این تبلیغات پاسخ داد و تأکید کرد که فناوری هستهای ایران صرفاً صلح آمیز و مبتنی بر توانمندی بومی است. تا آن زمان به نظر میرسید که کشورمان صرفاً به دنبال تکمیل نیروگاه بوشهر و بهرهمندی از انرژی برق است، اما فضا سازی بی مورد علیه تأسیسات نطنز گویای این واقعیت بود که ایران خواهان تکمیل چرخه سوخت اتمی و غنیسازی اورانیوم است. البته این ادعا که برنامهها به صورت مخفیانه پیگیری شده است، چندان صحت نداشت زیرا ایران آژانس بینالمللی انرژی اتمی را طبق تعهدات در جریان گذاشته بود، اما از این مرحله به بعد، پرونده ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گشوده شد و مسئله هستهای ایران به پارادایمی سیاسی و بینالمللی تبدیل شد.
در پی همین موضوع «کریستین امانپور» خبرنگار ایرانیالاصل شبکه سی. ان. ان بلافاصله در مصاحبه با «محمد البرادعی»، دبیرکل آژانس، به فعالیتهای هستهای ایران پرداخت و البرادعی در این مصاحبه به اظهارات منافقین اشاره کرد و از ایران خواست به پروتکل الحاقی 2+93 بپیوندد و ضرورت بازرسی از فعالیتهای هستهای تهران را گوشزد کرد. دبیرکل وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ادامه تأکید کرد مقامات ایران در شهریور ۱۳۸۱ با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این باره گفتوگو کرده و برای بازدید از این تأسیسات دعوت به عمل آوردهاند.» اما پس از این بازدید؛ البرادعی در نشست خود عنوان کرد هیچ چیز غیر منتظرهای نبوده و ادعای ایران در خصوص فعالیتهای صلح آمیز هستهای صحیح است. اما گوش غرب به این مسائل بدهکار نبود و همچنان رسانه های آنسوی آب به موج سواری خود علیه برنامه هسته ای ایران ادامه دادند.
آغاز مذاکره با اروپا
سرانجام کار به جایی رسید که ایران برای متقاعد کردن جهان نسبت به صلح آمیز بودن برنامه هسته ای خود پشت میز مذاکره نشست و در چارچوب چند توافق نامه محدودیت هسته ای را پذیرفت. در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳، در نشست مشترک وزاری خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی که در تهران، سعدآباد، برگزار شد، بیانیهای اعلام گردید که به موجب آن، ایران برای بازدید بازرسان آژانس انرژی اتمی از تأسیسات اتمی خود اعلام همکاری کرد و گازدهی در سانتریفیوژهای نطنز را در راستای راستیآزمایی و اثبات صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران، به صورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق کرد. انگلیس و فرانسه نیز متعهد شدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند(اولین وعده). همچنین در ادامه روند مذاکرات بین ایران و تروئیکای اروپایی طبق توافقنامه بروکسل در ۴ اسفند ماه ۱۳۸۲ برابر با ۲۳ فوریه ۲۰۰۴ ایران متعهد شد ساخت و آزمایش سانتریفیوژهای مورد نیاز برای غنیسازی را متوقف و اقدام به ساخت قطعات یدکی سانتریفیوژهای موجود در آن زمان را نیز تعلیق کند.
سرانجام در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ برابر با ۲۴ آبان ۱۳۸۳ توافق نامه موسوم به پاریس بین ایران و سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان به امضاء رسید که به موجب آن ایران به عنوان اقدامی داوطلبانه در جهت اعتمادسازی و نه به عنوان یک تعهد قانونی - پذیرفت که کلیه فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهمبندی و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی، و فعالیتهای مربوط به جداسازی پلوتونیم را متوقف کند و در عوض اتحادیه اروپا سعی در پذیرش ایران در سازمان تجارت جهانی نماید(دومین وعده). علاوه بر این به رسمیت شناختن حقوق ایران تحت NPT(سومین وعده)، یکی دیگر از مواردی بود که اروپایی ها در میان وعده های خود در مقابل ایجاد سد برای برنامه هستهای ایران گنجاندند.
بد عهدی از زبان مذاکره کننده وقت
بازی اروپایی ها با برنامه هستهای ایران روند نرمال را طی نکرد؛ در ادامه راه ایران با تعهد کامل پلمپ ها را به تاسیسات هستهای زد، اما نه عضو سازمان تجارت جهانی شد و در عین حال نه تنها پرونده اش به شورای امنیت نرفت بلکه طرف غربی با پیشروی بیشتر در صدد برآمد حقوق اولیه ایران بر طبق معاهده NPT را نیز نادیده بگیرد. حتی روحانی در نامه ای که بعد از مذاکرات سعد آباد به البرادعی نوشت، تاکید کرد: «متأسفانه، نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر روبه رو شد. قولهای اکتبر ۲۰۰۳[مهر۱۳۸۲] سه کشور اروپایی دربارهی همکاری هستهای، امنیت منطقهای و منع گسترش، هنوز حتی بررسی هم نشدهاند».
طی دو سال مذاکره ایران با کشورهای اروپایی در نهایت بد عهدی به جایی رسید که دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی طی نامه به رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی اظهار کرد:"متاسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر روبهرو شد." در آن زمان عدهای تحلیل میکردند چون آمریکا در مذاکرات حضور نداشته و نتوانسته در این مسیر نقش آفرینی کند؛ مذاکرات به سرانجام نرسیده است.اما این بار که آمریکا بود، پس چه شد که دوباره کار به اروپایی ها گره خورد؟
بازگشت به نقطه اول
پس از اینکه طرف اروپایی در مقابل صداقت ایران بد عهدی کرد با روی کار آمدن دولت نهم شرایط به شکل دیگری طی شد ایران در قالب نامهای به آژانس ادامه تعلیق در برنامه هسته ای خود را ملغی کرد و فعالیت های هسته ای از سر گرفته شد، با این وجود مذاکره همچنان بین ایران و اروپا در جریان بود، ولی حاصلی درپی نداشت چراکه تهران حاضر به چشم پوشی از حقوق هسته ای خود نبود. در طی دوره ای که تحریم ها از جانب آمریکا و اروپا برگرده اقتصادی ایران تحمیل می شد؛ دانشمندان هسته ای موفقیت های چشمگیری از جمله دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته ای و غنی سازی بیست درصد را به عنوان نقطه عطفی در فناوری هسته ای کشورمان ثبت کردند، اما سنگ اندازی و غرض ورزی دولتهای غربی با توهم خود ساخته منجر به این شد که پرونده هسته ای ایران در ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار بگیرد و فضا سازی علیه برنامه هسته ای به اوج خود برسد.
در این میان کاربه جایی رسید که به پیش بردن پرونده هسته ای ایران در مجامع جهانی و امنیت زدایی از آن به شعار انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در ایران تبدیل شد و پس پایان انتخابات و پیروزی یکی از کاندیداها دوباره میز مذاکره میان ایران و کشورهای غربی مزین شد با این تفاوت که این بار صندلی برای آمریکا ،چین و روسیه نیز در نظر گرفته شد. محدودیت ها به فناوری هستهای بازگشت تعداد سانتریفیوژها کاهش پیدا کرد و غنی سازی بیش از 3 درصد خلاف نظر آنها شد، امادر مقابل تحریم ها همچنان به حیات خود ادامه دادند، تهدید ها از تریبون های مختلف غربی شنیده شد و مثل گذشته کفه پیشروی و زیاده خواهی در مقابل تعهدات انجام نشده سنگینی کرد. در کنار این موارد آمریکا با این بهانه که برجام کامل نیست و برنامه موشکی و منطقه ای ایران را در برنمی گیرد، صندلی خود را خالی کرد و به دوستان چشم آبی خود ماموریت داد که ایران را این بار با امتیازات بیشتر سر میز مذاکره بنشانند.
بازگشت به نقطه اول حال این روزهای دستگاه دیپلماسی کشورمان است، در دهه 80 هم مذاکره کردیم بعد از دو سال معلوم شد آنها آدم تعامل و گفت و گو نیستند، راه خودمان را جدا کردیم و پیش رفتیم. دوباره در دهه 90 پشت میز مذاکره رفتیم از همان فردای امضای برجام چند نهاد و شخص را تحریم کردند و آرام آرام زمزمه موشک و برد و منطقه را به جان رسانه ها انداختند. حالا چه کنیم؟ انتخاب با خودمان است راه خود را بریم یا مذاکره را انتخاب کنیم؟
ماموریت نانوشته برای اروپا
در شرایط کنونی اروپا در دوراهی قرار گرفته و باید تمام تلاش خود را کند تا همزمان که شرط ها و نظرات ایران را تامین میکند، دل دوست آمریکایی خود را نیز به دست آورد؛ ما نیز در مسیر انتخاب قرار گرفته ایم چرا که ایران باید خود را از این دور 360 درجه ای که در دیپلماسی با غرب به آن دچار شده است، رها کند و با توجه به دورِ مذاکرات ما به خانه اول بازگشته ایم.
کشورهای اروپایی هرچند هم که بخواهند خود را متعهد نشان بدهند و با حسن نیت به ادامه برجام نگاه کنند اما آنچه که به عنوان امتیاز در توافق هسته ای به ایران وعده داده شده، مسائل اقتصادی است اما از آن طرف کشورهای اروپایی هم بارها اعلام کرده اند به دنبال جنگ اقتصادی با آمریکا نیستند البته فکر کردن به چنین موضوعی، خیالبافی است؛ بنابراین آنچه که باقی می ماند ماموریت محوله به سه کشور اروپایی است تا دوباره ایران را پای میز مذاکره بنشانند و خطوط قرمز را یکی پس از دیگری زیر پا بگذارند و در مقابل امتیاز ناچیز اقتصادی به ایران بدهند.
سخن آخر
با توجه به مطالب گفته شد و نقطه نظرات برخی تحلیلگران مذاکره با اروپا هم سرانجام خوشی ندارد و همان طور که عباس عراقچی معاون سیاسی وزیر خارجه عنوان کرد "ما جدیت اروپا برای حفظ برجام را دیدیم اما به توانایی آنها برای حفظ توافق اطمینان نداریم". نکته همین جاست که ما به تضمین عملی اروپا تاکید داریم اما اگر اقدام عملی و عینی انجام ندهد چرا باید برجام اروپایی وارد الفاظ دیپلماتیک شود؟
البته با توجه به کارنامه اروپایی ها در دهه هشتاد که پای میز مذاکره آمد اما به دلیل حضور نداشتن آمریکا نتوانست راه خود را ادامه بدهد، در دهه 90 نیز نمی تواند مسیری که می خواهد را ادامه دهد زیرا آمریکا غایب مذاکرات است. همچنین مذاکراتی که بعد از دوازده سال آغاز و محدودیت های هسته ای با امتیاز ناچیز اقتصادی معاوضه شد و کاخ سفید نقش اصلی را در این مسیر ایفا کرد؛ اگر بازهم مذاکره ای در کار باشد به نتایج خوبی نخواهیم رسید.