پیشرفت درونزا با باوری انتقادی نسبت به روایتهای کلان توسعه، قصد دارد تا با تعیین راهکار پیشرفت برمبنای نگاه به داخل و مطابقت با نیازها و فرهنگ منطقه، الگویی بومی از پیشرفت ارائه دهد. در این میان، ارائه یک الگو برای نهادسازی و سازماندهی، ضروری مینمایاند. در این مرحله، تعیین موضوع، فراهم کردن مبانی و ابزارهای آن و انجام تحقیقات و عملیاتی ساختن یافتهها مدنظر است. در اردیبهشت 1386 با طرح بحث الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت از سوی مقام معظم رهبری، توجه به سیر نظر تا عمل و عملیاتی ساختن چنین ایدهای در قالب مراحل گفتمانسازی تا نهادسازی دنبال شد. در این مدت، سخن از گفتمانسازی بسیار شده است، اما در عمل سازمانسازی بر امر گفتمانسازی و نهادسازی تفوق یافته است. در این نوشتار قصد آن داریم تا با تمرکز بر الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی، مسیر گفتمانسازی تا نهادسازی را تبیین نماییم.
گام اول گفتمانسازی
هنگام سخن گفتن از گفتمانسازی، بحث عاملیت و نقش کارگزاران اجتماعی هویدا میشود. اینکه چگونه میتوان گفتمان را ایجاد کرد، نقطه عزیمتی برای عاملان اجتماعی است و از ارادهای سخن میگوید که با مفصلبندیهای نوین و کاربرد استراتژی برجستهسازی میتواند به ایجاد یک گفتمان بپردازد و هویتهایی نوین بنا سازد. شاید توجه به نظریه پیشرفت درونزا و حتی بهکارگیری واژه پیشرفت بهجای توسعه، خود نشاندهنده همین قصد و اراده عاملان اجتماعی باشد که با نگاه انتقادی به روایتهای کلان توسعه، قصد دارند تا روایتی نوین ارائه دهند و بر این مبنا و برای برجسته ساختن آن، حتی در بهکارگیری واژگان نیز میکوشند.
تکوین و تأسیس گفتمان پیشرفت، خود نخستین گام در راه تحقق این امر است. چه اینکه استراتژی، تاکتیک و ابزار پیشرفت، درون گفتمان، انتظام و معنا مییابند. نظریهای برای پیشرفت داشتن، خود بهتنهایی نمیتواند زمینه کافی برای رشد را فراهم آورد، بلکه باید این نظریه در قالب یک دامنه معنایی نظم پیدا کند و دالهای شناور و تهی در منظومه گفتمانی را مفصلبندی نماید و برمبنای دامنه معنایی و همان شرایط و مختصات فرهنگی که الگوی بومی پیشرفت را ضروری میسازد، واژهها و ابزارها را معنابخشی نماید. بنابراین زمانی که نظریهای برای پیشرفت ارائه میشود، نیاز دارد تا تعمیق یابد، منظومه معنایی پیدا کند و بتواند انتظام دهد، سامان ببخشد و هویتهای تازه خلق کند؛ چراکه تا زمان گفتمانسازی نمیتوان به انسجام مطلوب و گزارههای سامانبخش دست یافت. بنابراین گفتمانسازی، کنشی اساسی برای گذار از عرصه نظری به عملی است که موجب میشود نظریه پیشرفت درونزا هویت یابد و تعمیق گردد. مقام معظم رهبری بهمثابه بالاترین مقام جمهوری اسلامی ایران، به لزوم گفتمانسازی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت باور دارند. آنچنانکه میفرمایند: «لازمه تحقق الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمانسازی آن در جامعه است.»[1] برمبنای مختصات الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت که بر چهار عرصه فکر، علم، معنویت و زندگی تکیه میکند و در آن، اهمیت حوزه فکری بنیانیتر محسوب شده و حتی در اولویت قرار گرفته است، میتوان به اهمیت گفتمانسازی پی برد. چراکه گفتمان میتواند تعیینکننده یا در سطح پایینتر، تأثیرگذار بر موضوع فکر باشد.
مسئله را شکل دهد و حتی راه آن را در قالب خویش تعریف و معنا کند. مهمتر اینکه معنایی که الگوی پیشرفت مییابد، در داخل منظومه گفتمانی است که قدرت تعیین میکند. بر این مبناست که میتوان گفتمان پیشرفت را خردهگفتمانی متعلق به گفتمان حاکم تصور کرد و از سویی نیز این خردهگفتمان خود در این مرحله، تعیینکننده راه میشود و به چگونگیها پاسخ میدهد. چراییها را با رجوع به گفتمان حاکم و چگونگیها را در درون خود میجوید. برای نمونه، براساس سخنان مقام معظم رهبری در طراحی الگوی پیشرفت، باید مبانی اسلامی بهصورت جامع و دقیق مدنظر قرار گیرد و در اینخصوص هیچ ملاحظه و رودربایستی هم نشود.[2] ایشان طراحی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را ارائه محصول انقلاب اسلامی و طراحی یک تمدن جدید و پیشرفته در همه عرصهها برمبنای تفکر و اندیشه اسلام معرفی مینمایند و بنابراین، افق کار بلندمدت و همراه با افزایش عمق، برای آن متصور میشوند. این همان تبیینی است که گفتمانسازی را ضروری میسازد و به آن اشاره نیز شد.
گام دوم تسری گفتمان
تسری گفتمان با رشد گفتمان قرابت دارد؛ رشدی که در اینجا باز هم قصد و عاملیت پشت آن دیده میشود. بدین معنا که هم گفتمان خود قابلیت تسری به بخش نخبه و توده جامعه را دارد و هم برای تسری یافتن آن از استراتژی استفاده میشود. یعنی گفتمان به آن حدی از قابلیت دسترسی و اعتبار دست مییابد که بتواند هویتهای بیشتری را دربربگیردو در واقع هژمون شود. این امر به قابلیت گفتمان در ظرفیت و چگونگی معنابخشی به مفاهیم و واژگان بازمیگردد. گفتمان پیشرفت نیاز دارد تا معنایی شفاف و صریح به مفاهیم ببخشد و از سازماندهی و انسجام مطلوب برخوردار باشد. سپس برای رشد خود، به پویایی نیاز دارد؛ فرایندی که از واسازی و بازسازی عبور مینماید. در مرحله تسری، گفتمان از لایهها و منفذهای متعدد باید عبور نماید و سطوح متعدد جامعه را درگیر سازد. تسری گفتمان، موجبات تحکیم جایگاه و وضعیت هژمون برای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت میشود. چگونگی این امر به مرحله تفسیر و تبیین و بسط گفتمان توسط نخبگان نیاز دارد.
در واقع تلاش برای چراییها و چگونگی الگوی پیشرفت، میتواند به بسط و تسری آن کمک کند. با توجه به مجموع سخنان و اظهارات مقام معظم رهبری، میتوان تسری گفتمان را بهمعنای تبدیل آرمانها، ارزشها و اصول بهعنوان روح کلی اقشار مختلف جامعه و تبلور آنها در شیوه زندگی و جریان یافتن آن در سراسر مویرگهای حیات اجتماعی دانست. گویی که از این معنا میتوان به فرایند اقناع مخاطب پی برد. مرتبهای که در آن هویتهای تازه گفتمانی ایجاد میشوند و فرد حاکمیت گفتمان را میپذیرد. در مورد الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، چهار عرصه مهم توسط مقام معظم رهبری تعیین شده است: پیشرفت در عرصه فکر، پیشرفت در عرصه علم، پیشرفت در عرصه زندگی و در مرتبه آخر معنویت.[3] به نظر میرسد مرحله تسری گفتمان نیز این مراتب را طی کند و در هر مرتبه نیز از نخبگان بهسمت توده سرریز شود. اما مرتبه نخست، یعنی فکر، مهمترین گام است. زمانی که گفتمان بتواند به افکار نخبه و توده جامعه سرایت و نفوذ کند و مقبولیت یابد، تفکر و میل پیشرفت در قالب الگوی اسلامی-پیشرفت به یک تفکر و اجماع جمعی بدل میشود و سپس میتوان در سایر عرصهها، شاهد این سرایت الگو بود. این امر نیازمند بهکارگیری رسانهها و سایر ابزار و وسایل ارتباطجمعی و سازمانهاست که خود دل در گرو نهاد دارند. مرحله بعد، مرحله تثبیت و نهادینهسازی این تفکر و فرهنگ است. بدینمعنا که سرایت گفتمانی، خود به ترویج فرهنگ نوین منجر میشود؛ فرهنگی که باید نهادینه شود. بنابراین الگوی پیشرفت برای محقق شدن، به تغییر باورهای فرهنگی احتیاج دارد. این تغییر باور خود با گفتمانسازی و غلبه و تسری آن، بهتدریج ایجاد خواهد شد.
گام سوم نهادسازی
گفتمان برای تثبیت جایگاه هژمون خود، نیاز به نهادسازی دارد تا بتواند آنچه را حاکم کرده است، تثبیت و نهادینه کند. از سویی پیشرفت، فرایندی است که طی آن، باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، نهادهای اقتصادی و نهادهای سیاسی بهصورت بنیادی متحول میشوند تا متناسب با ظرفیتهای شناختهشده جدید شوند و طی این فرایند، سطح رفاه جامعه ارتقا مییابد. در واقع گفتمان پیشرفت در جهت تحقق تمدنی نو است. هر تمدن متکی بر یک اندیشه و بصیرت اساسی شکل میگیرد، ولی تنها آن اندیشه و بصیرت کارساز نیست. در واقع تنها گفتمانسازی نمیتواند به تحقق پیشرفت بینجامد، بلکه باید نهادهایی در جامعه ایجاد شوند که اجازه دهند ظرفیت آن تمدن عملاً در اختیار مردم قرار گیرد؛ یعنی باید نهادهایی متناسب در فرهنگ، سیاست، مسائل اجتماعی، اقتصادی و عملی ایجاد شوند تا بتوانند آن اندیشه را شکوفا کنند و جامعه از آن ظرفیت بهره ببرد.[4]
بر این اساس، پیشرفت بازسازی کامل یک جامعه و بیانگر ایجاد نهادهای تازهای است که متناسب با بصیرت و اندیشههای شکلگرفته در آن جامعه هستند. در جریان این بازسازی و این نهادسازی جدید، یا تمدنی تازه ایجاد میشود و یا تمدن موجود، باری دیگر بهپا میخیزد که نتیجه حاصله، جامعهای پیشرفته است. برمبنای آنچه مقام معظم رهبری نیز فرمودهاند، میان الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی و تمدن رابطهای معنادار برقرار است؛ چراکه این الگو، طرحی از تمدنی است که قرار است مدینه فاضله یا ایدهآل مفروض گردد. بنابراین در پی تحقق الگو، قرار است تمدنی جدید ایجاد شود که خود به نهادسازی نیاز دارد. نهاد چیزی فراتر از سازمان است. در نهاد، شکل مادی و سازمانی وجود ندارد، بلکه شکلی از قواعد تداومیافته و تثبیتشده است که سازمانها را دربرمیگیرد. نوع رابطه نهاد با بیرون از محیط سازمانی، در تبیین معانی آن نقش اساسی دارد؛ حال آنکه در سایر واژهها، همچون سازمان یا مؤسسه، نوع رابطه درونی که در سازمان حاکم است، تعیینکننده است.[5] بنابراین هنگامی که از نهادسازی الگوی پیشرفت سخن میرانیم، بدینمعناست که این گفتمان باید در قالب تأسیس قواعد و نهادهای نوینی بروز یابد که مورد قبول و پذیرش اکثریت مردم قرار گیرد و در واقع نهادینه شود. در واقع در فرایند نهادسازی، ما باید تلاش کنیم نهادهای تأمینکننده، تحکیمکننده و تضمینکننده گفتمان پیشرفت در جامعه را بیابیم و ببینیم که چگونه میتوان آنها را تقویت کرد و زیرساختهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی لازم را به وجود آورد. پس از این مرحله، در دل نهادها، سازمانها شکل میگیرد. در واقع در مسیر پیشرفت، ما با زایش و تحول نهادها مواجه هستیم. بنابراین تأسیس نهادها میتواند به ایجاد سازمانهای منطبق با الگوی پیشرفت بینجامد. در این مسیر، فرهنگ نوین بستر لازم برای سازمانها میشود. بنابراین پس از فراگیری گفتمان و فرهنگ نوین، نهادی منطبق بر اصول و ارزشهای نوین بنا میشود که میتواند به تحقق جامعه پیشرفته کمک نماید. در واقع برمبنای گفتمان نوین ایجادشده، نهادی ایجاد میشود که تعینبخش ارزشها و مفاهیم جدید گفتمان است. این نهادهای جدید، مناسبات جدیدی به وجود میآورند و ظرفیتهای تازهای پیش روی نظریات و باز هم رشد و پویایی گفتمان ایجاد میکنند. چنانکه مقام معظم رهبری نیز در سخنان خود برای نهادسازی اهمیت قائل شده است. ایشان یکی از محورهای ضروری هر حرکت عمومی و نهضتی را «واژهسازی» و «نهادسازی» برمیشمرد که باید براساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان باشد.[6] مفهومسازی و واژهسازی که در بُعد نظریهپردازی و گفتمانسازی صورت میگیرد، خود مقدم بر مرحله نهادسازی است؛ چراکه ارزشها و مبانی از دل گفتمان بیرون میآید.
بر این مبنا، در مورد الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی، باید نهادها مبتنی بر ارزشهای اسلامی باشند؛ چنانکه محتوای اسلامی الگوی توحید، عدم تفکیک دنیا و آخرت، انسان، حکومت و اقتصاد را دربرمیگیرد. بنابراین نهادها باید مبتنی بر این ارزش و اصول باشند. در این راستا، در گفتمان نوین، نهاد اجتماعی مناسبات نوینی را برقرار میسازد و بنابراین مثلاً سبک زندگی ایرانی-اسلامی در خانوادهها تعریف میشود که توسط رسانه، آموزشوپرورش و دانشگاه نیز ترویج میشود. درصورتیکه گفتمانسازی صورت گرفته باشد و نهادسازی محقق شده باشد، سازمانها و مؤسسات نیز در این راستا سازمان داده میشوند و همه اقمار حول یک مرکز، آنهم الگوی بومی پیشرفت، میچرخند. این در صورتی است که اگر نهادسازی صورت نگیرد، ساختارهای کهن و محافظهکار مانع رشد و پیشرفت میشوند و انگیزه را در وجود عاملان تحولخواه خفه خواهند کرد.
فرجام سخن
میان نظریه، گفتمانسازی و نهادسازی، رابطهای معنادار وجود دارد. ایدهپردازی تنها وقتی در قالب مفهوم و واژگان عینیت یابد و در یک انتظام معنایی قرار گیرد، میتواند موجب تحول شود. برای آنکه بتوان نظریهای را (برای نمونه، پیشرفت درونزا) عملی کرد، باید در قالب واژگان و مفاهیم آن را پردازش کرد و با مفصلبندیهای نوین، یک سازمان و نظم معنایی جدید ایجاد کرد که همان گفتمان است. گفتمان پیشرفت زمانی که بتواند از قابلیت دسترسی و اعتبار برخوردار گردد، میتواند هژمون شود و تسری یابد. برای نمونه، الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، یک مفهومپردازی و واژهپردازی جدید است. زمانی که بتواند این الگو در قالب گفتمان شکل بگیرد، میتواند هویتسازی کند. اما زمانی میتواند تسری پیدا کند که با معنابخشی و مفصلبندیهای نوین، به جذب مخاطب بپردازد. در مرحله بعد، گفتمان هژمون برای تثبیت خود، نیاز به نهادی مبتنی بر ارزشها و اصول نوین تعریفشده دارد. بنابراین گفتمان بومی پیشرفت هنگامی تثبیت میشود که از مرحله گفتمانسازی به نهادسازی عبور نماید. نهادسازی مناسباتی نوین و مستمر است که خود موجب مفهومسازی و واژهسازی نوین میگردد و رابطه میان سهگانه نظریه، گفتمانسازی و نهادسازی را به تعاملی پویا بدل خواهد کرد. این در صورتی است که به نظر هنوز گفتمانسازی مطلوبی از الگوی پیشرفت اسلامی-ایرانی وجود ندارد و نتوانسته به گفتمان هژمون بدل شود. به همین خاطر، ایجاد مرکز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، تفوق سازمان بر گفتمانسازی و نهادسازی است و بنابراین بدینشکل راهگشا نیست.
پینوشتها:
1 - http://www.leader.ir/langs/fa/?p=contentShow&id=10408
2 - همان.
3 - http://farsi.khamenei.ir/keyword-content?id=1001
4 - حسین عظیمی، ایران امروز در آینه مباحث توسعه (برای حل بحران کوتاه و بلندمدت اقتصادی کشور چه میتوان کرد)، ص35.
5 - محمدجواد ایروانی، نهادگرایی و جهاد سازندگی، ادارهکل روابط عمومی جهاد سازندگی، 1377، ص26.
6 - http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=8683
شناسه خبر:
۶۹۶۰۲۰
چگونه میتوان الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را نهادینه کرد؟
پیشرفت درونزا با باوری انتقادی نسبت به روایتهای کلان توسعه، قصد دارد تا با تعیین راهکار پیشرفت برمبنای نگاه به داخل و مطابقت با نیازها و فرهنگ منطقه، الگویی بومی از پیشرفت ارائه دهد. در این میان، ارائه یک الگو برای نهادسازی و سازماندهی، ضروری مینمایاند.
۰
منبع :
رسالت