بلومبرگ در گزارشی ۷ دلیل اقتصادی را بعنوان پاشنه آشیل دولت یازدهم مطرح و عنوان کرد که این ۷ دلیل می تواند موجب شود مردم ایران برای بار دوم به دولت حسن روحانی رای ندهند و او بازنده انتخابات پیش رو باشد.
۱- افزایش هزینهها
ایرانی ها تحت فشار شدید قرار گرفتند. هزینه های زندگی هنوز در ایران در حال افزایش است هرچند تحت مدیریت روحانی تورم کاهش یافته است اما رشد قیمت ها ادامه یافته و کاهش تورم در زندگی مردم محسوس نیست. روحانی در رقابت های انتخاباتی از عملکرد خود به ویژه موفقیت دولت وی در کاهش تورم از بالای ۳۰ درصد در اواخر دوره احمدی نژاد به حدود ۹ درصد در حال حاضر دفاع کرد. اما این هنوز به معنای این است که هزینه زندگی هنوز در حال افزایش است و در حالیکه دستمزدهای واقعی برای اکثر ایرانیان افزایش یافته، این افزایش به قدری نبوده که جبران کننده افزایش هزینه ها باشد.
۲- فشار بی غذایی؛ کمتر خوردن
نمودار زیر نشان دهنده متوسط غذای مصرفی توسط یک خانواده شهری ۴ نفره طبق اعلام بانک مرکزی ایران است.
کم شدن منابع مالی مصرف کننده به معنای آن است که یک خانواده متوسط ایرانی امروز کمتر از سال ۲۰۰۵، گوشت، لبنیات و سایر مواد مغذی پایه میخورند. این برای دولت روحانی یک مشکل جدی است چرا که حسن روحانی حمایت مردم از توافق هسته ای را با شعار برداشتن تحریم ها و ارتقای استاندارد های زندگی به دست آورد.
۳- افت قیمت نفت؛ نفت دیگر طلا نیست
صادرات نفت ایران از لحاظ حجم و نه ارزش مادی، به سطح قبل از تحریم ها رسیده است.
توافق هسته ای که در اوایل سال گذشته فعال شد و به ایران اجازه داد صادرات نفت خود را ۲ برابر کند و حجم صادرات خود را به سطح قبل از تحریم ها باز گرداند.اما متاسفانه قیمت های جهانی نفت سقوط کرد. این در حالی است که احمدی نژاد توانست ۹۲ میلیارد دلار درآمد نفتی به دست بیاورد تا بتواند آنرا صرف خزانه دولتی و تامین مالی یارانه ها کند.
در آمد حال حاضر دولت یازدهم نسبت به دوره قبل از تحریم ها که کمترین میزان تولید نفتی هم صورت میگرفت، کمتر شده است و این پول کمتری را جهت بازتوزیع و سرمایه گذاری توسط روحانی باقی میگذارد.در شکل زیر نمودار سفید ارزش فروش نفت ایران( و نمودار آبی حجم فروش(میلیون بشکه در روز) را نشان می دهد.
۴- بیکاری
اقتصاد در حال بهبودی است با این حال نرخ بیکاری در حال افزایش است.
۵-رشد اقتصادی
روحانی رشد اقتصادی را در حدود ۴ درصد تثبیت کرد که فاصله بلندی با انقباض اقتصادی ۶.۶ درصدی که در سال قبل از تحویل گرفتن دولت به دست آمده بود ایجاد کرد. هنوز این رشد اقتصادی به ایجاد مشاغل بیشتر منجر نشده و در واقع در سالهای اخیر بیکاری هم افزایش یافته که بخش بزرگی از این به این علت است که صنایع کلیدی غیر نفتی همگام با این نرخ رشد نکردند. در شکل زیر، نمودار سفید بیکاری و نمودار آبی تولید ناخالص داخلی را نشان می دهد.
۶- افت غیر نفتیها
اقتصاد غیر نفتی ایران در دو سال اخیر راکد شده است و این موجب عدم ایجاد فرصت های شغلی جدید شده است. اقتصاد غیر نفتی ایران بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ به طور متوسط ۵.۱ درصد رشد داشته است.
اقتصاد غیر نفتی ایران که موتور اصلی تولید شغل در مقیاس کلان است، در سال ۲۰۱۵ کوچکتر شد و در سال گذشته هم رشد کمی داشت. بخشی ازاین اتفاق میتواند به این مربوط باشد که هرچند نرخ تورم کاهش یافته و تک رقمی شده اما رقابت بین بانک ها برای جذب سرمایه برای حساب های بانکی نرخ بهره واقعی را بالا نگه داشته است. در ماه فوریه صندوق بین المللی پول به ایران توصیه کرد برای تجدید سرمایه و نجات و بازسازی وام دهندگان اقدامات ضروری و فوری انجام شود.
۷- دلار پادشاهی میکند
هر چند بازار ارز تثبیت شده است اما ریال هنوز در مقابل دلار ضعیف است.
هرچقدر که ایرانیان از شیطان بزرگ آمریکا متنفر باشند،اما واحد پولی این کشور را دوست دارند. برای ایرانی ها نرخ تبادل ریال با دلار همیشه به عنوان شاخصی مهم از وضع اقتصاد و وضع کلی کشور است. در دولت احمدی نژاد ارزش ریال خرد شد و از کمتر از هزارتومان به حدود ۴هزارتومان رسید که قدرت خرید را به طرز ویران کننده ای کاهش داد.
هرچند روحانی توانست نرخ های رسمی و خیابانی دلار را با هم هماهنگ تر کند و نرخ رسمی را تثبیت کند اما هرگز نتوانست ارزش از دست رفته ریال را به آن بازگرداند.در شکل زیر، نمودار سفید، نرخ ارز در بازار آزاد و نمودار آبی، نرخ رسمی ارز را نشان می دهد.