در واقع به محض اینکه تعداد کافی از سپردهگذاران بانکی به این اعتقاد برسند که افزایش در نرخ ارز ادامه داشته و بازدهی بالاتر از نرخ بهره بانکی نصیب آنان کند، وقوع حباب قطعی خواهد شد. از آنجا که اعتقادات سپردهگذاران در مورد روند آتی نرخ ارز نیز به سیگنالهای اطلاعاتی مرتبط با این بازار وابسته است، مدیریت این سیگنالها اهمیت وافری خواهد یافت. نکته دیگری که شایسته توجه است، اثر تورم انباشتشده پشت نرخ ارز است. نرخ ارز در حالت طبیعی رابطه مستقیمی با نرخ تورم دارد. وجود تورم به معنی کاهش ارزش پول نسبت به ارزش سبد کالاها و خدمات خواهد بود. بر این اساس بهعنوان مثال، بالاتر بودن تورم داخلی از تورم آمریکا به این معنی است که کاهش قدرت خرید تومان بیشتر از کاهش قدرت خرید دلار بوده است. به بیان دیگر ارزش تومان در برابر ارزش دلار کاهش یافته است.
دولتهای نفتی عادت کردهاند که برای جلوگیری از این اتفاق، با تزریق ارزهای حاصله از فروش نفت به بازار با این نیروی طبیعی مقابله کنند. پایین نگه داشتن تصنعی نرخ ارز اسمی، منجر به ذخیره شدن این نیرو مانند فنری فشردهشده خواهد شد. هرگاه چند سال متوالی با وجود تورم، بانک مرکزی نرخ ارز اسمی را ثابت نگه دارد، مانند این است که فنر مذکور را فشردهتر کرده است. پس از چند سال معمولا بانک مرکزی دیگر ارزی بابت ثابت نگه داشتن فنر مذکور یا فشردهتر کردن آن نخواهد داشت. در این شرایط باید انتظار رها شدن فنر (شوک ارزی) را داشته باشیم. این اتفاق معمولا اواخر دورههای هر دولتی که دیگر ذخایر ارزی بانک مرکزی برای ثابت نگه داشتن نرخ ارز کافی نیست، رخ میدهد. با توجه به وجود تورم مثبت در چند سال اخیر و ثابت ماندن قیمت ارز، متاسفانه علاوه بر خطر هجوم نقدینگی کمینکرده در بانکها به این بازار، خطر بالقوه آزاد شدن فنر فشردهشده ارزی نیز وجود دارد. این امر نیز با توجه به تجربه شوکهای ارزی دولتهای گذشته، انتظار افزایش قیمت در فعالان بازار ارز را تشدید کرده است.
با توجه به وضعیت ذخایر ارزی، بانک مرکزی توان ادامه وضع موجود در تثبیت نرخ ارز را ندارد. از همین رو یکی از اصلیترین مولفههای کنترل چنین بحرانی قدرت بانک مرکزی در متقاعد کردن آحاد اقتصادی به توانایی خود در عرضه ارز به مقدار کافی است تا از هجوم سوداگرانه به این بازار جلوگیری کند. در چنین شرایطی، اظهارنظرهای مقامات پولی میتواند نقش مهمی در کنترل بازار داشته باشد. بهعنوان مثال، ایفای نقش فعال بانک مرکزی در تحقق ارز تکنرخی به صورت مشروط قابل توصیه است. در واقع اگر بانک مرکزی بتواند مردم را متقاعد کند که افزایش نرخ ارز به دلیل سیاستهای فعالانه وی و آزاد کردن تدریجی فنر ارزی است، اقدام فوق مورد تجویز است. از سوی دیگر اظهارنظرهای غیرواقعی مبنی بر قدرت بانک مرکزی در کنترل بازار که در کوتاهمدت نیز بیاعتباری آنها آشکار خواهد شود، مانند بنزین بر آتش خواهد بود. در واقع این اتفاقات صرفا به صورت علامتی به بازار در عدم توانایی بانک مرکزی در مدیریت بازار عمل کرده و با ایجاد این ذهنیت که بانک مرکزی از توانایی و ذخایر کافی ارزی برخوردار نیست، انگیزه هجوم سوداگرانه و تشدید بحران ارزی را فراهم خواهد آورد.