در سالهای اخیر، سهم مسکن از تسهیلات اعطایی بانکها به ۱۰ تا ۱۲درصد رسیده و بانک مرکزی تنها نقش ۲۵درصدی مسکن را برای اقتصاد قائل است. سهم مسکن از کل گردش نقدینگی ۲۰ تا ۳۰درصد و سهم دولت از سرمایهگذاری در بخش مسکن نیم تا ۳درصد است. بنابراین اگر بخش مسکن را با بخش راه مقایسه کنیم بیش از ۸۰درصد سرمایهگذاری در بخش راه از سوی دولت انجام میشود اما بخش مسکن متکی به بخش خصوصی است که این یکی از نکتههای قابلتوجه برای بخش مسکن خواهد بود.
سهم مسکن از بودجه خانوار به رقم نامطلوب ۳۳درصد رسیده است یعنی بهطور متوسط هر خانوار ۳۳درصد درآمد خود را صرف مسکن میکند که این رقم برای دهکهای پایین بسیار بالاتر بوده و به اقتصاد خانوارها ضربه میزند. همچنین با نقشی که مسکن در اقتصاد کلان دارد و چهرهنمایی از وضعیت موجود که ۲۳میلیون خانوار در برابر ۲۲ میلیون مسکن داریم نشان میدهد که در حال حاضر با کاهش یک میلیون واحدی مسکن برای خانوارهای کشور روبهرو هستیم.
در حال حاضر به ازای هر ۱۰۰ خانه ۱۰۴ خانوار داریم. اگرچه بعد از انقلاب کار بزرگی انجام شد و میزان هر ۱۰۰ خانه در برابر ۱۲۷ خانوار در اوایل انقلاب به این رقم رسید اما باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که الگوها تغییر کردهاند و با وجود اینکه رشد جمعیت، روند کاهشی داشته اما در بُعد خانوار با افزایش قابلتوجهی مواجه بودیم و با هر طلاقی که در کشور رخ میدهد به تعداد خانوارها نیز افزوده خواهد شد.
براساس آمار سال ۹۰، یک میلیون و ۶۰۰ هزار خانه خالی در کشور داریم که از این میان، یک میلیون و ۲۰۰ هزار واحد مسکونی در محدوده شهری و ۴۰۰هزار واحد مسکونی در محدوده روستایی قرار دارند. این خانهها کمبود مسکن را برای افراد نیازمند به واحد مسکونی تامین نمیکند. در واقع این خانهها، واحدهای خالی گرانقیمتی هستند که برای سفتهبازی ایجاد شدهاند. این نشان میدهد هنوز نتوانستهایم برای مازاد جمعیتی نیازمند و متقاضی مسکن، مسکن تهیه کنیم.
یکمیلیون و ۶۰۰هزار واحد مسکونی خالی، خانههای گرانقیمتی هستند که برای سفتهبازی ساخته شدهاند و به همین دلیل خالی ماندهاند و در حال حاضر خریداری برای آنها وجود ندارد اما یک میلیون مسکنی که احتیاج داریم نیاز واقعی مسکن برای خانوارهایی است که باید تشکیل خانواده بدهند. براساس استاندارد جهانی، اگر ۴ تا ۵درصد بیش از نیاز مسکن داشته باشیم مسکن کالای مصرفی خواهد بود و از بورسبازی خارج خواهد شد.