آنان یک میلیون و 800 هزار نفرند. یک میلیون و 800 هزار زنی که کد سهامداری گرفته اند تا در بورس فعالیت کنند. برای آنها سهام، حکم طلا را دارد. جای چیزی را گرفته که سال های سال یا شاید هم قرن ها برای زنان ایرانی حکم سرمایه را داشت و همیشه چشم شان به تعداد النگوهایی بود که در دست دارند یا تکه طلاهایی که هر وقت پولی به دستشان می رسید، به آن اضافه می کردند. اما برای این یک میلیون و 800 هزار زن، طلا دیگر حکم سرمایه را ندارد. چشم آنها سهام را می بیند و گوش شان اخبار بورس را می شنود. نه گوشش شان به برق زر است و نه چشم شان به جیرینگ جیرینگ کردن های طلا. آنها هیجان بورس و سود و زیان آن را می بینند.
عمر کمتر از 50 ساله بورس تهران زنان بسیاری به خود دیده. از خواهران خیراندیش که چهار نفر بودند و در اوایل دهه 70 در حجم بالایی سهام خرید و فروش می کردند تا خانم ها گرجی و کاشانی که گفته می شود از فعالان بازار بورس بودند و خیلی هم موفق. در کنار زنانی که در گذشته در بازار فعالیت می کردند و برخی فعالان بورس هنوز اسامی آنها را به یاد دارند، جذابیت های بازار سرمایه در سال های اخیر نیز زنان بسیاری را جذب خود کرده، از خبرنگارانی که از بورس نشوتند تا کسانی که از هیجان و سود بورس شنیدند و خواستند آن را تجربه کنند.
فعالانی که نه اسمی دارند و نه رسمی، فقط بورس و بورس بازی را دوست دارند. به قولی «کسی که اهل سکون نیست و هیجان را دوست دارد جذب این بازار می شود.» این را مهدیه انوشه می گوید، خبرنگاری که وارد بورس شد، سود و زیانش را چشید، اما سودش آنقدر دلچسب بوده که می گوید: «زیانش به یادم نمانده.»
زنان بورس باز ایران
او چند سالی می شود که به تالار شیشه ای به چشم خریدار نگار می کند. وقتی به گذشته بر می گردد تا از روزهایی بگوید که برای بازار بورس یک تازه وارد بود، بهس ال 1385 می رود. «سال 85، خبرنگار شدم. در آندوره با مدیرعامل یکی از کارگزاری های بورس مصاحبه می کردم؛ اعتقاد داشت، اگر می خواهی خبرنگار موفقی در این حوزه باشی، باید خودت سهام بخری. بتوانی سهام خرید و فروش کنی و در بازاری که درباره آن می نویسی فعال باشی.»
سرمایه گذاری در بازاری که سرنوشتش به مسایل زیادی گره خورده، جسارت کمی نمی خواهد. باید جسور بود، قدرت ریسک داشت و ضرر را پذیرفت. مهدیه همین ترس را مانعی می داند که نمی گذاشت وارد بورس شود و از هیجان و سودش لذت ببرد. «می ترسیدم وارد بورس شوم. قدم اول را مدیر همان کارگزاری برداشت. کد سهامداری گرفت و بعد سهام خریدم. تا زمانی که ترسم بریزد و اطمینان پیدا کنم، پیشنهاد می داد که این سهام را بخر و آن یکی را بفروش. یادم هست، سال 86 بود که کار کردن در بازار را شروع کردم.»
وقتی قرار است از روزهای اول پس از سهامدار شدن بگوید، می خندد. چه حس و حالی داشتی؟ «اردیبهشت سال 86، عرضه اولیه های خصوصی سازی شروع شد و من سهام خریدم. سهام شرکت معادن فلزات، اولین سهم بود. بعد از خرید سهام این شرکت، خرید و فروش سهم جالب و هیجان انگیز شد. هر روز سهامش را بررسی می کردم. به خبرهایی که از شرکت می شنیدم توجه می کردم و حواسم بود که قرار است چه اتفاقی بیفتد.»
هیجان بورس، کار خودش را کرد و توصیه مدیر کارگزاری از خبرنگار بورس یک بورس باز ساخته بود. «بورس برایم جالب شد، چون اهل سکون نیستم و هیجان را دوست دارم، از هیجان خرید و فروش سهام لذت بردم. بازار طوری است که وقتی سهامی را می خری باید حواست به همه چیز باشد. به سیاست، مسایل اقتصادی، اتفاقات جهانی. بورس به همه چیز وابسته است. وقتی سهمی می خری نسبت به همه چیز حساس می شوی، از خبرهای بین المللی گرفته تا اخبار مجلس و تصمیمات اقتصادی دولت. چون هر اتفاقی، خیلی زود تاثیرش را روی بورس می گذارد. این درگیر اتفاقات و اخبار شدن، هیجان قشنگی دارد. باید همه شایعات را بشنوی، همه سایت ها و شبکه های اجتماعی را رصد کنی. دایما دنبال خبرها باشی که بفهمی چه اتفاقی افتاده یا قرار است چه اتفاقی بیفتد.»
حرفش را درباره جذابیت بورس در این جمله ها خلاصه می کند: «بورس هیجانی دارد که بعید است در کارهای دیگر هم باشد.» از بورس و جذابیت هایش که حرف می زند، خنده ای کنج لبش می نشیند. خوشحالی در تُن صدایش هم پیداست. خودش ادامه حرف را میگیرد و به فصل شیرینی می آورد که بهترین روزهای بازار در دوران سرمایه گذاری اش بوده و شیرینی آن را هنوز به یاد دارد. وقتی می خواهد از روزهای شیرینی که در بورس داشته بگوید، نمی داند کدام را انتخاب کند. از چند ماه دلهره تا باز شدن نماد سهامی که با قرض خریده بود یا دو ماهی که هر روزش با 250 هزار تومان سود به پایان می رسید و هیجانش گفتنی نیست.
«آخرهای سال 89 بود. دقیقا اسفند 89 و فروردین 90 با پیشنهادهایی که برای خرید و فروش سهام داشتم و با خبرهایی که از وضعیت شرکت ها و سهم آنها می شنیدم، سهام خرید و فروش می کردم، شاید باور نکنید که در آن دوران روزی 250 یا حتی 300 هزار تومان سود می کردم. آن دو ماه به طرز عجیبی بازار برایم هیجانی بود و پرسود.»
می رسد به ماه های دلهره. ماه هایی که بی خبری از سرنوشت سهامی که با قرض خریده بود، روز و شبش را به استرس پیوند زد. «سال 90، سهام یک شرکت را خریدم. آن موقع یک میلیون و 800 هزار تومان قرض کردم تا در عرضه اولیه سهام یکی از شرکت های پتروشیمی، سهم بخرم. بعد از این عرضه، نماد شرکت بسته شد. قمیت در زمان عرضه فکر می کنم هزار و 800 تومان بود. نماد برای هفت ماه بسته شد و در این هفت ما استرس و نگرانی به خاطر پولی که قرض کرده بودم و نمی دانستم چطوری باید آن را پس بدهم، خیلی سخت بود. به غیر از بدهی ای که داشتم، نگران این بودم که نماد وقتی باز شود، با چه قیمتی باز می شود؟ اگر با قیمتی زیر هزار تومان یا حتی با ارزش هر سهم کمتر از 500 تومان باز شود، چه کار کنم؟ قرض، هفت ماه استرس و سهمی که معلوم نبود چقدر ارزش دارد. ماه های سختی بود.»
هفت ماه گذشته بود و در این هفت ماه مهدیه از هر کسی که فکر می کرد، می تواند اطلاعاتی درباره این نماد و زمان باز شدن آن بدهد، سوال پرسیده بود، اما بی فایده. «هیچ خبر خوشی نمی شنیدم اما بعد از 7 ماه، اتفاقی نادر افتاد. سهمی که با قیمتی حدود هزار و 800 تومان بسته شده بود، با ارزش 20 هزار تومانی باز شده بود. باورکردنی نبود، بدهی یک میلیون و 800 هزار تومان من به 25 میلیون تومان رسیده بود. سودی شیرین که باعث شد، پس از آن هیچ وقت ضررهایی که در بازار بورس کردم به چشمم نیاید.»
روزهای شیرین بورس و سرمایه گذاری، با ورورد بازار به دوره رکود به پایان رسید. رکودی که خیلی از سرمایه گذاران را از بازار فراری داد و بسیاری را نسبت به آینده بورس بدبین کرد. «یادم هست که همسرم ماشین مان را فروخت و ما سهام خریدیم. خرداد همان سال با شنیده شدن خبرهای سیاسی مثل ماجرای قره چندروزه احمدی نژاد، بازار وارد رکود شد و پس از آن هم به دنبال خبرهای بین المللی و مذاکرات هسته ای، رکود بازار ادامه پیدا کرد. بعد از سودهایی که از بهمن 89 تا اواسط سال 90 داشتیم، افتادیم در دور نزول و ضرر کردیم. بخشی از سودی که از بازار به دست آورده بودیم با ضررها از بین رفت. البته مشور گرفتنو هیجانی عمل نکردن باعث شد تا اصل پول از بین نرود، از اصل پولی که وارد بازار کرده بودم، ضررری نکردم اما روزهای سود و شیرین بازار به پایان رسیده بود.»
از ضررهایی که کرده، چیز زیادی به یاد ندارد. سودها را خیلی خوب یادش مانده و درباره آنها توضیح می دهد اما ضررها را، نه. «سهام یکی از شرکت های قندی برای اولین بار وارد فرابورس شد. شرکت کوچکی که شفاف سازی انجام نداده بود. من سهام این شرکت را خریدم. بعد از چند ماه بسته بودن نماد شرکت، ضرر سنگینی کردم، اما آنقدر سودی که در همان سال از خرید سهام شرکت پتروشیمی کرده بودم، شیرین بود که رقم ضرر و ناراحتی های آن یادم نمی آید. خب هنوز شیرینی سهمی که 25 میلیون تومان شد، یادم مانده بود. با آن 25 میلیون تومان قرض را که پس دادم، هیچ، ماشین عوض کردیم و هنوز هم با گذشت 5 سال، بخشی از پس اندازم از آن سود شیرین است.»
بازار که به قول بورس بازها منفی شد، تجربه سرمایه گذاری مهدیه هم تجربه جدیدی شد. حضور در بازار سرمایه اما با روشی دیگر. «بازار از سال 90 منفی شد و ریزش شد. بازار منفی بود تا سال 92 بعد از ضرری که در سال های رکود کرده بود، چشمم ترسید، سهام نخریدم. وارد صندوق های سرمایه گذاری شدم. در این صندوق ها، کارشناسان خبره با سرمایه هایی که وارد صندوق می شود، سرماه گذاری کرده و سهام می خرند. یادم می آید که 6 میلیون تومان در سال 92 در یکی از صندوق های سرمایه گذاری، گذاشتم. دی ماه 92 به توصیه ای گوش کردم و پولم را از این صندوق برداشتم، 6 میلیونی که گذاشته بودم، سود خوبی کرده بود و 20 میلیون شده بود.»
خودش درباره این سرماه گذاری معتقد است، «این بار تجربه ام کاملا فرق داشت. سرمایه گذاری کرده بودم، آن هم بدون دغدغه و نگرانی.»
به قول او بدون هیچ دغدغه و نگرانی و سرمایه گذاری در این صندوق ها را توصیه می کند، «اطرافیانم سوالات بسیاری می پرسند که چه سهامی بخریم و کی بخریم؟ من همیشه می گویم به جای اینکه سهام بخرید و بدون آشنایی و مطالعه وارد بازار شوید، در این صندوق ها، سرمایه گذاری کنید. سرمایه گذاری در این صندوق ها به دلیل اینکه برای اصل پول اتفاقی نمی افتد، بدون سود نیست و همیشه سود دارد و راه خوبی است برای سرمایه گذاری.»
مدت طولانی، حال بازار خوب نبود، آن طور که مهدیه می گوید، این حال نه چندان خبو، باعث شد سهامداران بسیاری از بورس خارج شوند و ترجیح بدهند که تا بازگشت آرامش در بورس فعالیتی نداشته باشند. اما حالا او تصمیم گرفته که به بازار برگردد این بار نه فقط یک زن بورس باز، بلکه یک مادر بورس باز شد. «از سال 92 تا اول امسال، از بازار دور بودم، تادی ماه 94 که توافق هسته ای انجام شد، بازار یک رکودی را تجربه کرد که سهامداران بسیاری از بورس خارج شدند. من هم به دلیل اینکه اوضاع بازار خوب نبود، بچه دار هم شده بودم و دیگر فرصت پیگیری بازار را نداشتم، تصمیم گرفتم به واسطه صندوق های سرمایه گذاری در بازار حضور داشتهب اشم، اما امسال باز هم شروع کرده ام، بازار را زیر نظر گرفته ام و کم کم دارم کارهایی را شروع می کنم.»
ورود به بازار بورس وقت، انرژی، حوصله، دقت و پیگیری می خواهد، دقیقا همان چیزهایی که یک مادر مجبور است آنها را صرف کودکش کند، مهدیه در این باره معتقد است «قطعا اگر قرار باشد، تنهایی وارد این بازار شوم، کار سختی است، اما خوشبختانه همسرم هم علاقه مند است و وقتی گرفتار هستم، او حواسش به بازار هست و کمک می کند. زیرا از صبح تا ظهر باید به شرکتی که سهامش را دارید، سر بزنید، اگر نگاه تان بلندمدت نباشد و به دنبال سرمایه گذاری کوتاه مدت باشید، باید همیشه حواس تان به سهامی که خریدید باشد، تا فرصت مناسب فروش سهام یا خرید سهام را از دست ندهید.»
سود سرمایه گذاری از طلا بیشتر است
حرف ها از سود و زیان که تمام می شود، داستان بورس بازی این روزهای خانم ها به سرمایه گذاری های قدیمی زنان طعنه می زند. «خانم ها می توانند به جای اینکه برای پول جمع کردن یا به قولی سرمایه گذاری طلا و سکه بخرند، در بازار سرمایه گذاری کنند، هم سود کنند و هم یک فعالیت اقتصادی انجام بدهند. سود سرمایه گذاری از طلا بیشتر است.»
هم جذابیت دارد، هم سود و هم هیجان. در تمام مدتی که از بورس حرف می زند، این سه تعریف کنج حرف هایش نشسته، جذابیت، سود، هیجان.» «بازار برای همه جذاب است، حتی می تواند برای خانم های خانه دار که فعالیت اقتصادی نمی کنند هم جذاب و هیجان انگیز باشد. خانم ها می توانند با چند روز آموزش و گذاشتن وقت چند روزه، با حداقل سرمایه در بورس سرمایه گذاری کنند. سهم بخرند و بفروشند و هیجان یک فعالیت اقتصادی پرهیجان را تجربه کنند، آن هم به صورت آنلاین، وقتی در خانه هستند و مشغول رسیدگی به زندگی و بچه ها. می توان با 100 هزار تومان در بازار سرمایه، حاضر شد و سهام خرید و فروش کرد.
البته این نیازمند مطالعه، آموزش و پیگیری است. خانم ها اگر دوست دارند، خودشان فعالیت کنند و هیجان داشته باشند، می توانند به صورت شخصی وارد شوند و پس از مشورت گرفتن و بررسی کردن سهام بخرند و بفروشند اما اگر به دنبال سرمایه گذاری و سود کردن هستند، راهی بهتر از صندوق های سرمایه گذاری سراغ ندارم.»