بر اساس این دستهبندی، سوداگران اقتصادی با فعالیتهای دلال گونه خود، پر رنگتر به نظر میرسند. این سوداگران اقتصادی که هیچ منفعتی برای اقتصاد کلان و منافع ملی کشور ندارند، با اقدامات خود تنها به آشفتگی اقتصادی دامن میزنند و حتی از همین شیوه ها برای افزایش سودهای خود استفاده میکنند. در بررسی نقش این دسته از فعالیتهای اقتصادی در ایجاد ناهمگونیهای اقتصادی، دلایل گوناگونی مطرح شده است.
جمشید پژویان، اقتصاد دان و استاد دانشگاه در گفت و گویی نسبت فعالیت این سوداگران با اقتصاد کلان و نیز تاثیرات آنها بر بازار کسب و کار را مورد کنکاش قرار داده و در عین حال عقیده دارد:« اقتصاد ایران در سطح کلان بیمار است.»
فعالیتهای اقتصادی سوداگران و دلالان، غیر از منفعتهای کلان شخصی، آیا برای اقتصاد کلان کشور سودی دارد؟
این افراد اساسا هیچ منفعتی برای اقتصاد کشور ندارند. نه تنها تولیدکننده نیستند، بلکه حتی در مقابل تولید و تولیدکنندگان هم قرار میگیرند، چرا که فعالیتهای اقتصادی این دسته از افراد عمدتا سوداگرانه است و در هر بازاری که سود باشد وارد میشوند. بهره آنها هم از ایجاد اغتشاش در بازار حاصل میشود. بنابراین حتی اگر گفته شود عامل نابسامانیهای اقتصادی هستند، دور از واقعیت نیست. و مگر واردات بیرویه همین دست از افراد نبود که کمر تولید را در کشور شکست؟ بنابراین نسبت اینها با اقتصاد، وارونه است. یعنی رشد و فربهی این دسته از افراد، رکود و سقوط اقتصادی در همه عرصه ها و حوزه ها را به دنبال دارد.
به عبارت دیگر آیا معتقدید که به هر میزان که اقتصاد یک کشور فرسوده تر باشد، به همان میزان هم فرصت برای پیدایی و رشد این گونه افراد بیشتر میشود؟
بله. دقیقا همین طور است. ببینید، اقتصاد عمومی باید بتواند نیازهای متنوع جامعه را برآورده کند. حالا وقتی یک اقتصاد نابسامان، نمیتواند این مهم را انجام دهد، برای سوداگران، دلالان و رانت خواران این فرصت ایجاد میشود تا با فعالیتهای اقتصادی عمدتا مبتنی بر سوداگری نیاز مصرف کننده را تامین کنند، بدون آنکه به عنوان کارفرما و یا یک نهاده در تولید فعالیت کنند و موجب رشد اقتصادی شوند، سودهای کلانی کسب میکنند و مدام هم به فکر رانتهای جدید هستند. توجه داشته باشیم که طی دو دهه اخیر، نسلی از جویندگان شغل وارد بازار کار شده اند که تعداد عمده آنها دارای تحصیلات و تخصص دانشگاهی هستند. خوب در نبود یک اقتصاد مولد، تکلیف این تعداد جوان در آستانه ورود به بازار کار چه میشود؟ اگر جذب تولید نشوند، جذب فعالیتهای سوداگرانه و یا اشتغالهای کاذب میشوند و این یعنی اینکه در دراز مدت شمایل اشتغال در کشور تغییر میکند. یعنی به تناوب از اشتغالهای مولد کاسته و به اشتغالهای سوداگرانه و یا اشتغالهای کاذب افزوده میشود.
با وجود اینکه دانشگاهها طی دو دهه گذشته به نوعی ضربهگیر بازار کار بودند، چرا اقتصاد ایران نتوانست در فرصتی که داشت، زمینههای اشتغال را برای آنها فراهم کند؟
گسترش تحصیلات عالی با رشد و گسترش دانشگاه آزاد بود که در واقع سیر صعودی به خود گرفت، اما در رقابت ایجاد شده هم هر روز ظرفیت پذیرش بالا رفت، به گونه ای که الان دیگر دانشگاه ها حتی همان کارکرد ضربه گیر بودن خود را هم از دست داده اند. الان بیش از تقاضا ظرفیت پذیرش وجود دارد. در چنین اقتصادی، حتی دانشگاه هم به بنگاهی تبدیل شده است که از راه ارائه مدرک کسب درآمد میکند. پس ببینید، معضل بسیار عمیق تر از این است که تعدادی بدون زحمت کسب درآمد میکنند. موضوع فراگیر شدن این نوع فعالیتهای اقتصادی است؛ حالا در هر عرصه ای و به هر شیوه ای!
سیاستهای اقتصادی هم در این موضوعات بی تاثیر نیست. برای نمونه، آیا پرداخت یارانههای نقدی باعث نشد تا بخشی از مردم، دست از اشتغال بکشند؟
نه. بنده اعتقاد ندارم که دریافت یارانههای نقدی با چنین مبلغ اندکی، باعث شده باشد تا خانواده ها از کار کردن شانه خالی کنند. و مگر اصلا این مبلغ آنچنان کفاف زندگی را میدهد که کسی بتواند به صرف دریافت آن زندگی خود را بچرخاند؟
اما در مناطق روستایی، یارانه خانوادههای پرجمعیت، دست کم برای زندگی روستایی مبلغ چشمگیری میشود.
در مناطق روستایی اگر میزان فعالیت ها و یا اشتغال ها کاهش یافته باشد، نه به دلیل دریافت یارانه ها که اساسا به دلیل نابودی کشاورزی در آن مناطق است.
کسانی هم هستند که به واسطه سپردههای خود، از نظام بانکی کشور سود دریافت میکنند. نقش آنها در اقتصاد کشور چگونه است؟
در واقع و به طور مستقیم این دسته از افراد، تاثیری در وضعیت آشفته اقتصادی و یا سامان بخشی به اقتصاد ندارند. اینها کسانی هستند که بخشی و یا همه سرمایههای مالی خود را در بانک سپرده گذاشته اند و هر ماه هم از محل سود آن سپرده گذران زندگی میکنند. حالا اینکه میتوانند در تولید دخالت مثبت و مفیدی داشته باشند، اما ترجیح داده اند تا ثروت خود را در بانک بگذارند، تقصیر آنها نیست. این موضوع به وضعیت نابسامان تولید در کشور مربوط میشود که ریسک فعالیتهای مولد را بالا برده است. در نتیجه برخی از صاحبان سرمایه ترجیح میدهند، در چنین وضعیتی دست به اقدامی نزنند که دارایی انها را بر باد دهد.
اما به هر روی، پرداخت بهره به این افراد، بر نظام پولی و مالی کشور فشار زیادی وارد کرده است.
در مقابل با سرمایه و دارایی خود، برای نظام بانکی کشور منابع مالی فراهم میکنند تا بتوانند تسهیلات ارائه دهند و سودهای کلانی را هم از طریق همین تسهیلات دریافت کنند. چرا این سوی قضیه را نمی بینیم!
به نظر میرسد با کاهش سود سپرده ها موافق نیستید؟
به هیچ وجه موافق کاهش سود سپرده ها نیستم. اگر بنا بر کاهش نرخ بهره است، چرا ابتدا از بهره تسهیلات کم نکنیم؟ بهره تسهیلات کاهش نمی یابد، زیرا برای دریافت تسهیلات با بهرههای بالا همچنان تقاضا وجود دارد؛ و این تقاضا برای چیست؟ تردید نکنید برای تولید نیست. کدام فعالیت تولیدی است که از چنان سود بالایی برخوردار باشد که بتواند سودهای ۲۷ تا ۳۰ درصد را پرداخت کند. تمام فساد و ارتشا از ناحیه کسانی است که طی این سال ها تسهیلات میلیاردی گرفته اند و اصلا هم نرخ بهره برایشان اهمیتی نداشته است. زمانی در یک اقتصاد سودهای سپرده را کاهش میدهند که سپرده ها انباشت شده باشد و برای وام و اعتبار تقاضا وجود نداشته باشد. در این حالت است که بانک ها به منظور کاهش هزینه ها و افزایش درآمدهای خود نرخ سود سپرده ها را کاهش میدهند.
به نظر میرسد، اقتصاد ایران در چرخه معیوبی در حال گردش است. چاره کار چیست که فعالیتهای تولیدی تقویت شود؟
اقتصاد زنجیره ای است که تمام حلقههای آن به یکدیگر متصل است. اگر دنبال ایجاد فعالیتهای مولد هستیم، باید از این نوع فعالیتها حمایت کنیم، نه اینکه فعالیتهای غیر مولد را فربه کنیم. همین نظام بانکی به نوعی کمک میکند تا فعالیتهای غیر مولد در کشور جذاب و فربه شوند.