تحلیل مسائل بینالمللی در ایران دچار غلبه نگاههای سیاسی و امنیتی است و ضعف ادبیات و نگاههای اقتصادی و اقتصاد سیاسی در همهی سطوح (از مسئولین گرفته تا دانشگاهیان و اصحاب رسانه و فعالان) به وضوح مشاهده میشود. در حالی که اندیشکدههای انگلیسی و تا حدی عربی به اقتصاد آل سعود بسیار پرداختهاند، اما در ایران کمتر به این مسئله پرداخته شده است. این مقاله با بررسی تاریخچهی آل سعود در راهاندازی جنگهای نفتی، ابعاد آخرین جنگ اقتصادی سعودی علیه ایران را تشریح خواهد کرد. همچنین با بیان این نکته که چگونه این جنگ نفتی بیشترین آسیب را به خودِ عربستان وارد کرده، به تشریح تأثیر اوضاع اقتصادی فعلی عربستان بر سیاست خارجی آل سعود خواهد پرداخت.
عربستان سعودی دارای دومین منابع نفتی دنیا و بزرگترین صادرکنندهی نفت دنیا است. این کشور با کاهش تولید نفت یا افزایش آن میتواند بر بازار انرژی دنیا تأثیر اساسی بگذارد. تاریخ نشان داده که آل سعود به راحتی از حربهی نفتی برای پیشبُرد سیاستهای خود استفاده میکند.
تنبیه غرب، اولین تجربهی استفاده از سلاح نفتی
نفت، در نیم قرن گذشته مهمترین ابزاری بوده که آل سعود برای اثر گذاشتن بر اقتصاد جهانی داشته است. اولین تجربهی استفاده از سلاح نفت توسط عربستان در سال 1973 و در جنگ چهارم اعراب و رژیم صهیونیستی رخ داد. با آغاز جنگ، کشورهای عربی تولیدکنندهی نفت تصمیم میگیرند که تا پایان جنگ، هر ماه 5 درصد از تولید نفت خود را کم کنند و قیمت آن را افزایش دهند. جنگ 5 ماه به طول انجامید و تا انتهای جنگ، 25 درصد از تولید نفت این کشورها کاسته شد و قیمت نفت روی چهاربرابر قیمت قبل از جنگ تثبیت شد. این امر دستآوردهای بزرگ سیاسی و اقتصادی برای آل سعود و کشورهای نفتی به همراه داشت. آل سعود نقش رهبری در این قضیه داشت.[1]
شوروی و ایران، هدف دومین جنگ نفتی سعودی
در دههی شصت شمسی (مصادف با دههی 80 میلادی) شاهد کاهش تدریجی قیمت نفت هستیم و در سالهای جنگ ایران و عراق، روز به روز قیمت نفت کاهش پیدا میکرد تا اینکه در سال 65، قیمت نفت به پایینترین مقدار خود رسید. برخی دلایل این افت قیمت را اقتصادی و ناشی از کاهش تقاضا میدانند اما این قضیه به تنهایی نمیتواند منجر به چنین کاهش قیمتی بشود. فرزند رونالد ریگان در مقالهای در سال 2014، اوباما را نصیحت کرد که برای شکست دادن روسیه - که به کریمه حمله کرده بود - از شیوه پدرش تبعیت کند که توانست شوروی را بدون شلیک حتی یک گلوله شکست دهد. وی میگوید که پدرش از یک سوپر اسلحه برای شکست شوروی استفاده کرد: نفت. وی در ادامه توضیح میدهد که چون نفت تنها چیزی بود که شوروی میتوانست صادر بکند و منبع مهم درآمد برای شوروی بود، پس پدرم از سعودیها خواست تا بازار را غرق در نفت ارزان کنند.[2] وی ادامه میدهد که نفتِ ارزان، باعث بیارزش شدن روبل روسی شد که متعاقب آن، بحرانهای شوروی شروع شد که به فروپاشی آن ختم گردید. او اوباما را دعوت به تکرار این عملِ پدرش میکند. اما افزایش تولید نفت سعودی نه فقط به شوروی بلکه به اقتصاد سایر کشورهای اوپک نیز لطمه وارد کرد. فشار این کاهش نفت بر ایران در حال جنگ که صادرات آن از سعودی کمتر بوده و جمعیت چندبرابری داشته، بسیار محسوستر میبود تا عربستان. لذا عربستان با یک تیر دو نشان را هدف گرفته بود. گفته میشود که پس از حملهی صدام به کویت، عربستان تلاشهای مشابهی برای ضربه زدن به صدام نیز انجام داده است.
انتحار نفتی ضد ایران در سال 2008
علیرغم همهی تحریمها و فشارها و توطئههای غربی، ایران از ابتدای قرن 21 توانسته از رقبای منطقهای متعدد خود پیشی گرفته و قدرت خود را در مسیر صعود قرار دهد. تجمیع عوامل مساعد متعدد سیاسی، تاریخی، فرهنگی، جئوپولیتیک و... در ایران باعث شده است که برتریهای نسبی زیادی در این زمینه بر سایر کشورهای منطقه داشته باشد. کشورهای منطقهای رقیبِ ایران هرچند برخی مزیتهایی را نسبت به ایران دارند، ولی جامعیت ابعاد ایران در هیچ بازیگر دیگری فراهم نیست. ایران همیشه آمریکا و رژیم صهیونیستی را دشمن اصلی خود تعریف کرده و نسبت به کشورهای منطقه تساهل به خرج داده است. اما کشورهای جنوب خلیج فارس که ضعفها و تضادهای درونی زیادی دارند، از ابتدای انقلاب، بنا را بر تهدید انگاشتن انقلاب اسلامی گذاشتند.
ایده کاهش قیمت نفت برای «فشردن گلوی» اقتصاد ایران برای اولین بار در سال 2006 توسط نواف عبید، مشاور امنیتی سعودی مطرح شد.[3] هدف این طرح کاهش توان حمایت ایران از حزبالله و نیروهای مقاومت در عراق بود. این طرح عملاً در سال 2008 پیاده شد و قیمت نفت با کاهش شدیدی مواجه شد ولی دوام زیادی نیاورد.
در سال 2011، ترکی الفیصل (رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی عربستان و سفیر سابق عربستان در آمریکا) در جمع ناتو اعلام کرد که ریاض آماده میشود تا سیل نفت را روانهی بازار کند تا با کاهش عایدات نفتی ایران، مانع دستیابی ایران به بمب هستهای شود. وی همچنین ادعا کرد که به قدری ظرفیت مازاد تولید دارند که اگر نفت ایران قطع شود، میتوانند نفت خود را جایگزین آن کنند.[4]
جنگ بزرگ نفتی در سال 1393
کاهش قیمت نفت در سال 2014 امری قابل پیشبینی بود. ورود نفتهای غیرمتعارف سنگی (شیل) به بازار آمریکا و بینیازی این کشور از واردات، باعث افزایش عرضه و نتیجتاً کاهش قیمت میشد. اما در پاییز 1393 سعودیها مجدداً شروع به غرق کردن بازار کردند که باعث سقوط آزاد قیمت نفت شد. از آن زمان تا کنون نفت 70 درصد از قیمت خود را از دست داده و به پایینترین قیمت خود از سال 1990 رسیده است.[5] کاهش قیمت نفت در سال 2008 دوام زیادی نداشت و قیمت نفت به سرعت سیر صعودی یافت اما در مورد اخیر، علاوه بر این که سیر نزولی قیمت نفت بیش از 18 ماه دوام داشته، هیچ چشمانداز روشنی برای افزایش قیمت نفت در کوتاهمدت وجود ندارد.
جنگ نفتی آل سعود علیه ایران، به کاهش قیمت نفت ختم نمیشد. آل سعود بنا بر پیشنهاد آمریکاییها مذاکرات گستردهای را با مشتریهای نفت ایران در آسیای شرقی داشت تا آنها را راضی بنماید به جای نفت ایران از نفت عربستان استفاده کنند. با این کار هم فروش نفت ایران کاهش مییافت و هم این کشورها بهانهای برای مخالفت با تحریمهای ایران نداشتند.[6] صادرات نفت ایران از سال 2012 کاهش زیادی داشته ولی در یک سال اخیر رو به صعود بوده است. در نتیجه سعودیها همزمان از دو حربهی کاهش قیمت نفت و کاهش میزان فروش نفت علیه ایران استفاده کردند.
اهداف جنگ بزرگ نفتی
این اقدام، تمام کشورهایی را که دارای اقتصاد تکمحصولیِ نفتی هستند، شدیداً متأثر میکرد. مهمترین اهداف، البته ایران و روسیه بودند. آل سعود و آمریکا در پی آن بودند که با افت شدید قیمت نفت، اقتصاد ایران و روسیه را هدف قرار دهند. نسبت بالایی از درآمد این دو کشور از نفت و گاز حاصل میشد و کاهش قیمت انرژی میتوانست باعث تورم و تعطیلی کارخانهها و افزایش بیکاری و دامن زدن نا آرامیها در این دو کشور بشود. در نهایت این امر میتوانست از حمایت این کشورها از سوریه بکاهد و به شکست دولت سوریه در مقابل تروریستها منجر شود. این سیاست میتوانست از ماجراجویی روسیه در قضیهی اوکراین و کریمه نیز در راستای منافع غرب بکاهد.
کاهش قیمت انرژی بر قطر نیز تأثیرگذار بود. این کشور مزاحم سیاستهای آل سعود در مصر بود و در سوریه نیز میتوانست پرونده را از دست این کشور خارج کند. کاهش قیمتها در مجبور کردن قطر به انزوا تا حدی موفق بوده است. قطر، شبکهی الجزیره مباشر مصر را تحت فشار سیاسی و اقتصادی تعطیل کرد و اخیراً نیز از اخراج 500 کارمند شبکهی الجزیره خبر داده است. قطر با خریدن یکی از شرکتهای تلویزیون کابلی در آمریکای شمالی، شبکهای به اسم «الجزیره آمریکا» تأسیس کرده بود تا بر افکار عمومی آمریکا تاثیر بگذارد و بنا بود این شبکه رقیب شبکههای اصلی این کشور مثل سیانان و فاکسنیوز بشود، اما پس از خرج کردن بیش از نیم میلیارد دلار، قطر اخیراً اعلام کرد که این شبکه به زودی تعطیل خواهد شد.[7] این کشور پس از 15 سال، در سال جاری با کسری بودجهی 12 میلیاردی مواجه است[8] و 5.5 میلیارد استقراض خارجی داشته است.
عمان نیز دست به استقراض یک میلیاردی از منابع خارجی زده است.[9] همچنین کشور ونزوئلا که روابط خصمانهای با آمریکا دارد، شدیدترین وابستگی را به درآمد نفت داشته و کاهش بهای نفت، شدیداً باعث تضعیف دولت ضد غربی آن شده است. در عراق نیز کاهش درآمدهای نفتی باعث شده تا از کارآمدی دولت در ادارهی کشور و مبارزه با داعش کاسته شود و مردم عراق، فساد دولتی را که پشت ثروت فراوان نفتی مخفی شده بود، کاملاً احساس کردند و خواستار مبارزه با فساد در این کشور شدند که تا حدی تبدیل به بحران داخلی در عراق شده است. عراق در سال 2015 از بانک توسعهی جهانی، 1.7 میلیارد استقراض کرده است.[10] کردستان عراق نیز از این کاهش قیمت نفت شدیداً متضرر و منفعل شده و حتی خود داعش نیز از کاهش عایدات نفتی ناشی از فروش نفت عراق و سوریه به ترکیه آسیب دیده است.[11] در این بین به نظر میرسد امارات کمتر از سایر بازیگران متحمل ضرر شده است. مهمترین آسیبدیدگان این نقشه قرار بوده کشورهای ضد غربیِ وابسته به درآمد نفتی باشند که با تحریمها مواجه هستند، اما هیچ یک از کشورهای نفتی از آن بیآسیب نمانده است.
تأثیر جنگ اقتصادی آل سعود
هدفِ انتحار نفتی آل سعود، اقتصاد ایران و روسیه بود، اما به نظر میرسد که این دو کشور بهمراتب کمتر از خودِ عربستان آسیب دیدهاند. اقتصاد ایران به خاطر تحریمهای هستهای، به کم بودنِ درآمدِ نفتی عادت کرده است. همچنین در نتیجهی برجام، باید مبالغی از پولهای بلوکهشده وارد اقتصاد ایران بشود و در صورت برداشته شدن موانع تجارت با سایر کشورها، صادرات نفت ایران افزایش خواهد یافت و اقتصاد ایران میتواند در سایر زمینههای غیر نفتی (صنعت، توریسم، ترانزیت و...) توسعه یابد.انرژی، حدود نیمی از درآمد دولت فدرال روسیه و 18 درصد تولید ناخالص داخلی (جی.دی.پی) آن است در حالی که 80 درصد بودجهی عربستان از انرژی تأمین میشود و 45 درصد تولید ناخالص داخلی آن را تشکیل میدهد. از سوی دیگر ارزش روبل روسیه نسبت به دلار شناور است که این امر، مانورپذیری زیادی به دولت روسیه میدهد، اما در عربستان قیمت دلار ثابت است که بار سنگینی بر دوش دولت میگذارد. ایران و روسیه از لحاظ سیاسی با ثباتتر از عربستان هستند و برای تأمین امنیت به منابع خارجی متکی نیستند، اما عربستان در طول 80 سال گذشته همیشه امنیت خود را برونسپاری کرده که بالطبع بسیار هزینهبَر است.[12]
کاهش قیمت نفت در سال گذشته حدود 300 میلیارد دلار به کشورهای جنوب خلیج فارس لطمه زده است.[13] این رقمِ بسیار بزرگ که نزدیک به نیمی از تولید ناخالص داخلی سعودی است، نشاندهنده استیصال سعودیها در مواجهه با ایران است. اگر گزینههای سیاسی، نظامی، امنیتی یا اقتصادی دیگری در مقابل ایران داشتند، قطعاً با بخشی از این پول میتوانستند آن را به اجرا برسانند، اما این انتحار نفتی و گذشتن از این میزان انبوه پول به خوبی نشاندهندهی نداشتن گزینهای دیگر در مقابل ایران است.
سحری که به ساحر بازگشت!
امروزه بیشترین هشدارها و مقالات در مورد اوضاع بد اقتصادی عربستان منتشر میشود اما کسی در مورد ایران و روسیه هشدار نمیدهد. صندوق بینالمللی پول در گزارشی هشدار داد که اگر هزینههای دولت عربستان مهار نشود، این کشور تا 2020 ورشکسته میشود.[14] در این گزارش اشاره میشود که عربستان در سال 2014 حدود 3.4 درصد کسری بودجه داشته اما در سال 2015، کسری بودجه عربستان به 21.6 درصد (حدود 100 میلیارد دلار) رسیده است و پیشبینی میشود که در سال 2016، کسری بودجهی این کشور 19.4 درصد باشد.
عربستان سعودی در حال حاضر 650 میلیارد دلار ذخیرهی ارزی در خارج از کشور دارد که به سرعت در حال مصرف آن است[15] و به کمترین میزان خود در چهار سال گذشته رسیده است. پیشبینی میشود ذخایر مالی عربستان به 500 میلیارد دلار در سال 2016 برسد.[16] موسسه اعتبارسنجی «استاندارد اند پورز»، اعتبار مالی دولت عربستان سعودی را یک رتبه کاهش داده و عربستان برای اولین بار از سال 2007 مجبور به فروش اوراق قرضه شد.[17] دولت عربستان سعودی قیمت نفت و برق و آب را افزایش داده و تورم در این کشور با افزایش 70 درصدی به 4 درصد رسید. وزارتخانهها پروژههای جدید را متوقف کرده و خرید ماشین و تجهیزات را ممنوع کردند و پرداخت به کارفرماها دچار تأخیر شده است.[18] رشد اقتصادی این کشور که برای مدت طولانی 5 درصد بوده، پیشبینی میشود که در این سال به 2 درصد کاهش یابد. محدودیتهای خارجیهای شاغل در عربستان بیشتر شده تا فرصتهای شغلی برای خود سعودیها ایجاد شود و یکی از مسئولین رده بالای سعودی، پیشبینی اخراج یک میلیون کارگر از عربستان را کرده است.[19] عربستان پس از 10 سال، برای اولین بار در پی دریافت وام 10 میلیاردی از نهادهای بینالمللی برآمده است[20] و بسیاری، قطع کمک این کشور به ارتش لبنان را نتیجهی همین مشکلات اقتصادی ارزیابی میکنند. اخبار اینچنینی که نشاندهندهی کوچکتر شدن سفرهی آل سعود است، در سال گذشته بسیار منتشر شد.
از آنجایی که اقتصاد خانگی عربستان در حقیقت توزیعِ درآمد نفت است، در نتیجه خیلی طبیعی است که با کاهش درآمد نفت، عایدات جامعهی عربستان با کاهش مواجه شود. لذا مردم عربستان نیز این تنش اقتصادی را تماماً احساس خواهند کرد. لغو کردن یارانهها همیشه یک حرکت اعتراض برانگیز در سطح مردم بوده است و این امر به خوبی نشان میدهد که کار آل سعود به کجا رسیده است که حاضر است خطر ناآرامیها و نارضایتیهای مردمی را تقبل بکند در حالی که آل سعود همیشه در بزنگاهها از طریق این یارانهها سعی کرده مردم را از اعتراض سیاسی باز دارد.اندیشکده بروکینگز مهمترین تهدید اقتصادی آل سعود را جمعیت جوان این کشور میداند که فاقد کار هستند.[21] دو سوم جمعیت عربستان جوانان زیر 30 سال هستند[22] و این جمعیت جوان هماکنون از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند. در نسلهای قبلی، هر سعودی با داشتن یک مدرک دانشگاهی، به سادگی در دولت یا آرامکو استخدام میشد اما امروزه با افزایش شدید جمعیت و اوضاع بد نفتی، این امر امکانپذیر نیست. عربستان حدود 9 میلیون کارگر خارجی دارد که بسیاری از فرصتهای شغلی را اشغال کردهاند اما جوانان سعودی حاضر نیستند در بسیاری از این مشاغل کار کنند و این مشاغل را شایستهی کارگارهای خارجی دانسته و برای خود عار میشمارند! این مسئله بزرگترین چالش اجتماعی عربستان در دههی پیشِ رو است که اوضاع فعلی نفت آن را وخیمتر میکند. آل سعود اگر این مسئله را حل نکند، شاهد اعتراضات اجتماعی خواهد بود و ممکن است این جوانان جذب گروههای تروریستی بشوند و امنیت ملی آل سعود تهدید شود.
تأثیرات تنزّل اقتصادی عربستان بر سیاست خارجی این کشور
سیاست خارجی عربستان سعودی بیش از آنکه اتحاد و ائتلاف بر پایهی منافع یا ارزشهای مشترک باشد، اتحاد و ائتلاف بر پایهی تغذیهی مالی انواع بازیگران است. این متحدین شامل دولتها، رسانهها، سازمانهای بینالمللی (مثل اتحادیه عرب)، لابیها، نهادها (اندیشکدهها، موسسات خیریه، دانشگاهها، الازهر، شبکهی مساجد و حوزههای علمیه در سراسر دنیا) و اشخاص و نخبگان سیاسی و دینی سایر کشورها است. این امر یعنی اینکه سیاست خارجی عربستان یک سیاست خارجی شدیداً هزینهبر است. مصر، اردن، فلسطین و بحرین، به طور سنتی چهار کشور دریافتکننده اصلی کمکهای سعودی هستند. همچنین جنگ یمن و سوریه و تا حدی عراق و لیبی نیز از اصلیترین مخارج سیاست خارجی عربستان است. اخبار پراکندهای از کاهش کمکهای مالی آل سعود به متحدین شنیده میشود (که برخی از آنها متقن هستند مانند لغو کمک 3 میلیارد دلاری به ارتش لبنان)، اما هنوز نمیتوان آن را به عنوان یک رویکرد جدید در سیاست خارجی عربستان به رسمیت شناخت، زیرا که حتی شاهد خرید متحدین جدید مانند سودان و جیبوتی توسط عربستان نیز بودهایم. در واقع باید گفت که سیاست خارجی عربستان تا کنون کمترین میزان واکنش نسبت به کاهش قیمت نفت را شاهد بوده است. اما شکی نیست که با تداوم قیمت پایین نفت، سیاست خارجی فعلی آل سعود نمیتواند پایدار باشد. تداوم حالت فعلی شاید یک تا سه سال دیگر برای آل سعود ممکن باشد اما در صورت ادامهی این وضعیت، عربستان به سرعت به سمت ورشکستگی اقتصادی پیش خواهد رفت.
قیمت نفت هرچند با دسیسهی عربستان سقوط کرد، اما تغییرات بازار نفت پس از کاهش قیمت نفت به شکلی بود که بالا بردن مجدد قیمت نفت کار سادهای نبوده و از عربستان ساخته نیست. عربستان اگر مجدداً تولید نفت خود را کاهش بدهد، به احتمال قوی فقط سهم خود را از بازار از دست خواهد داد و شاهد کاهش مضاعف درآمد خواهد شد. حتی در صورتی که تولیدکنندگان نفت بتوانند بر سر میزان تولید خود به توافق صادقانهای برسند، افزایش قیمت نفت زمانبر خواهد بود و هیچ موقع به قیمت قبلی خود یعنی بالای 100 دلار نخواهد رسید.
در نتیجه عربستان نمیتواند روی افزایش قابل توجه درآمدهای نفتی در دو سال آینده حساب کند و دو گزینه در سیاست خارجی خود پیش رو دارد: 1- ادامهی وضعیت فعلیِ سیاست خارجی و تهیسازیِ ذخایر ارزی؛ 2- کاهش هزینههای سیاست خارجی.
در عمل وضعیت فعلی تا مدتی ادامه خواهد یافت و اگر آل سعود در پروندههای منطقهای به پیروزی نرسد، نتیجتاً باید به سمت کاهش هزینههای سیاست خارجی برود.
کاهش هزینههای سیاست خارجی چگونه خواهد بود؟
میزان ذخایر ارزی را میتوان یکی از شاخصههای امنیت ملی یک کشور دانست که نباید از حد معینی کمتر بشود. با این حساب آل سعود نمیتواند در پی خرج کردن همهی ذخایر خود باشد. بنا بر پیشبینیِ صندوق بینالمللی پول، عربستان اگر با همین نرخ فعلی به مصرف این ذخائر ادامه بدهد، طی 5 سال ورشکسته خواهد شد. در نتیجه باید انتظار داشت که با ادامهی اوضاع فعلی اقتصادی، سیاست تهاجمی و افسارگسیختهی عربستان بتواند دو الی سه سال دوام بیاورد.
پس باید انتظار داشت که عربستان در پی آن باشد که ریاضت اقتصادی را در سیاست خارجی نیز پیشه کند. این تغییرات میتواند در قالب کاهش کمکها به سایر کشورها از قبیل مصر و اردن و پاکستان و... یا کاهش کمکهای نظامی همانند قضیهی لبنان، کاهش خریدهای نظامی، خاتمه بخشیدن به برخی تجاوزات خود همانند حمله به یمن، کاهش کمکهای نظامی به معارضان سوری و در نهایت کاهش طرحهای نفوذ خود در سراسر دنیا (مدارس دینی و مساجد وهابیت، موسسات به ظاهر خیریه، رسانهها و...) و دور انداختن برخی متحدین کماهمیت همانند سودان باشد. شاید بتوان عدم توان سعودی در مواجهه بلندمدت با ایران را مهمترین دلیل برای این امر دانست که آمریکاییها مدعیات عربستان برای مقابله با ایران را جدی نمیگیرند و خواستار تقسیم منطقه و صلح سرد با ایران هستند.
نقطه قوتی که نقطعه ضعف نیز هست
به نظر میرسد که پایین بودن قیمت نفت در درازمدت، بهترین ابزار سرد برای مهار افسارگسیختگی در سیاست خارجی آل سعود است. ایران پتانسیل صنعتی شدن بالایی دارد و همچنین به لحاظ اجتماعی و سیاسی و جغرافیایی، شرایط بسیار مهیاتری برای تحمل بلندمدتِ قیمت پایین نفت دارد. اما جامعهی عربستان چنین تواناییهایی را نداشته و غیاب درآمدهای هنگفت نفتی علاوه بر این که سیاست خارجی عربستان سعودی را شدیداً متأثر و منقبض میکند، مشروعیت داخلی این خاندان را نیز زیر سؤال میبرد و عربستان را شدیداً به مسائل داخلی مشغول خواهد کرد. از سوی دیگر اگر نفت کالای ارزشمندی نباشد، عربستان مهمترین جذابیت خود برای غربیها را از دست میدهد و این امر در کنار شناخته شدن روزافزون چهرهی سیاه سعودیها در رسانههای غربی، جایگاه بینالمللی این کشور را تضعیف میکند. علاوه بر این، کاهش درآمدهای نفتی، کشورهای کوچک نفتی حاشیهی خلیج فارس را نیز- که همیشه پشتیبان آل سعود بودند- شدیداً متأثر میکند. مهمتر از همه، ما در دهه گذشته شاهد بودیم که آمریکا بارها در مسائل مختلف به نفع عربستان دخالت کرد اما همیشه هزینهی آن را دریافت میکرد. اخیراً آمریکاییها حاضر نیستند حتی در ازای دریافت هزینه، برخی خواستههای آل سعود را اجابت کنند. اگر در آیندهای نزدیک عربستانیها توان پرداختن هزینهی دفاع از خود توسط آمریکا را نداشته باشند، قطعاً نخواهند توانست روی کمک آمریکاییها حسابی باز کنند.
نتیجهگیری
در نهایت باید گفت که مهمترین نقطهی قوت عربستان یعنی «نفت»، مهمترین نقطهی ضعف و پاشنهی آشیل عربستان سعودی است و اگر این کشور همچنان بخواهد به خصومت علیه ایران ادامه بدهد، هیچ ابزاری بهتر از آن برای تضعیف این کشور وجود ندارد. به همین خاطر اقتصاد عربستان را به یک بمب ساعتی تشبیه میکنند که اگر خنثی نشود، تأثیرات سخت و حتی جبرانناپذیری بر عربستان خواهد گذاشت.
در نتیجه میتوان گفت کاراترین سلاح ایران برای ضربه زدن به عربستان، تلاش برای پایین نگه داشتن قیمت نفت برای بلندمدت است. اما لازمه آن عزم ملی برای جداکردن نفت از اقتصاد ایران و اجماع نخبگانی حول این موضوع است. این امر علاوه بر سختیهایی که دارد، میتواند فواید زیادی نیز برای ایران داشته باشد مانند نجات پیدا کردن اقتصاد کشور از بیماری هلندی و راه انداختن چرخ صنعت. اما پایین بودن قیمت نفت، قدرت سخت و نرم و موقعیت آل سعود و شرکایش در خلیج فارس را شدیداً متزلزل میکند و از وابستگی متحدین عربستان مانند مصر به آن میکاهد.
اما معلوم نیست که محاسبات بینالمللی به ایران اجازهی دخالت فعال در پایین نگه داشتن قیمت نفت را بدهد. زیرا برخی کشورهای نزدیک به ایران مانند روسیه، عراق، ونزوئلا نیز از این امر آسیب میبینند. ولی به نظر میرسد در کوتاهمدت احتیاجی هم به دخالت فعال برای پایین نگه داشتن قیمت نفت نیست و بازار نفت در قیمت پایین به تعادل مستحکمی رسیده است.