ایران دستکم در سه چیز گرفتار ناترازی شده است؛ اول جمعیت، دوم آب و سوم انرژی. البته میتوان با به میانآوردن بحث مهاجرت نیروهای متخصص از ناترازیهای دیگری هم خبر داد. مضاف بر اینکه بر اساس آمارها ایران در صدر کشورهایی است که بیشترین فرصتهای رهاشده را در توسعه و پیشرفت دارد. با اینحال، همگی به دنبال راههای پر خرج و معمولاً کمبهره و بینتیجه برای رفع این ناترازیها هستند. اگر مروری بر چند راهکار ساده و صرفهجویانه در مصرف برق و گاز و بنزین و آب و راهکاری در مسئله جمعیت داشته باشیم، شاید مشخص شود که چقدر بیراهه میرویم.
کاهش مصرف برق با یک اختراع ساده
در بحث برق، تولید نیروگاه اتمی بوشهر هزار مگاوات است. اما گفته میشود ۱۱ درصد برق مصرفی خانوارها فقط بهخاطر باقیماندن دوشاخه وسایل برقی در پریز بعد از خاموشی است! این ایراد در ادارات و نهادها و کارخانهجات بزرگتر هم میشود. ۱۱ درصد برق مصرفی کشور یعنی حدوداً ۸ هزار مگاوات که معدل هشت نیروگاه اتمی است! ولی نمیتوان به مردم گفت هر بار که تلویزیون یا کتری برقی را خاموش میکنید، دوشاخ آن را بیرون بکشید! این کار برای برخی که دوشاخها جای مناسبی نیست، نشدنی است و جای خوبی هم که باشد، کسی با این قیمتهای پایین برق زیر بار این توصیه نمیرود. اما اگر وزارت نیرو به فکر یک اختراع ساده باشد که پس از خاموشکردن وسایل برقی، خودبهخود جریان برق از دوشاخ نیز قطع شود، این یعنی خودش هشت نیروگاه اتمی. فقط یک اختراع ساده میخواهد. همچنانکه تولید لامپهای کممصرف یک انقلاب در کاهش مصرف پدید آورد و این غیر از توصیههای اخلاقی بود.
گاز را از پنجرههای باز هدر میدهیم
در مصرف گاز نیز اگر مردم بدانند که مطابق یک قانون فیزیکی، آب وقتی به جوش میآید، بعد از آن با کمترین حرارت نیز به جوشیدن ادامه میدهد، یاد میگیرند که شعله آب درحال جوشیدن را کم کنند و دانش و عملکردن به این نکته، با توجه به گستردگی آن، صرفهجویی بزرگی دارد. کافی است بدانیم مطابق مشاهدات عموم ما، در اغلب آبدارخانههای سازمانها و شرکتها، آبدارچیها شبها کتری بزرگ پر از آب را با شعله روشن گاز باقی میگذارند! به این بهانه که فردا صبح برخی کارکنان سازمان همان اول صبح میخواهند چای شیرین با صبحانه بخورند! پس آبدارچی ۵۰ لیتر آب در سماور بزرگ میریزد که تا صبح میجوشد و نیمی از آن تبخیر و گاز هم بهقدر یک روز کاری مصرف میشود! این عدد را ضربدر صدها هزار سماور پر از آب بکنید تا میزان هدررفتن آب و گاز را سرانگشتی به دست آورید.
در مورد بسیار تأسفبار دیگر شاید اگر مدیران ارشد کشور مانند خبرنگاران مسیر کار تا منزل را پیاده در کوچههای تهران طی میکردند، با صحنههای عجیبی حتی در روزهای برفی و بسیار سرد تهران روبهرو میشدند و میدیدند مردمانی را که پنجره خانه را در روز برفی باز میگذارند و این کار ساعتها ادامه مییابد، چرا؟ چون به چند دلیل حاضر به کمکردن درجه سیستمهای گرمایشی نیستند و بنابراین وقتی خانه بیش از اندازه گرم شد، با پنجره باز آن را خنک میکنند! پکیجها معمولاً نقص فنی دارند و هنگامی که درجه آن را کم میکنید، دچار افت فشار میشوند که این خود یک عملیات مضاعف برای افزایش فشار میطلبد. از طرفی برخی سیستمهای گرمایشی هم در دسترس نیست. پس بهترین کار آن است که گاز و بخاریها با آخرین درجه کار کند و، چون خانه مانند حمام عرقریزان شد، پنجره به کمک شما میآید! این هم یک اختراع ساده میخواهد. همچنانکه گفته میشود تبدیل میلیونها بخاری قدیمی به بخاریهای استاندارد جدید، میتواند ایران را از ناترازی برای دهههای طولانی نجات دهد. برای درک میزان هدررفت گاز در ایران کافی است بدانیم همین دیروز اعلام شد در دهه گذشته ۳۴ میلیارد دلار به خاطر فلرسوزی در زمان استخراج نفت و گاز از سرمایههای کشور از بین رفته است. این حد از نابودی منابع را اگر از زمان برداشت گاز تا پالایش و انتقال و در نهایت مصرف آن در نظر بگیریم، گویی که گاز کل جهان را در کشورمان هدر میدهیم.
اگر خانههای روستایی یا برخی انواع ویلانشینیهایی را که در و پنجرهها و حفظ گرمای ساختمان آنها استانداردی ندارند، به این هدررفت اضافه شود، و فهرست کامل این راهکارهای عملی، اما رهاشده را به دست آوریم، معلوم میشود که سرمایه ملی گاز را آتش میزنیم!
آب بدون کنتورها و سردوشهای هوشمند
در مسئله آب موضوع خیلی خاصتر است، زیرا خود شرکت آب میپذیرد که ۲۰ تا ۲۵ درصد آب در لولههای فرسوده یا در طول انتقال هدر میرود. دوم اینکه در بسیاری از کشورهایی که حتی بحران آب ندارند و آب به مقدار کافی موجود است، فقط بهخاطر پایینآوردن هزینههای تصفیهسازی، با اهدا یا توزیع قسطی سرشیرها و سردوشهای کاهنده مصرف آب، سهم بالایی در صرفهجویی آب داشتهاند. سوم اینکه میتوان ساختمانهای بزرگ را موظف کرد برای هر آپارتمان یا واحد مستقل تجاری و اداری، کنتور کوچکی در ورودی آب به آن واحد ایجاد شود. این کار برای گاز هم لازم است و موجب میشود واحدهای مستقل که بهخاطر پرداخت حق شارژ آب و گاز مشترک، ابایی از میزان مصرف ندارند، با شخصیشدن و محاسبه هزینه آب و گاز اختصاصی، توجه بیشتری به صرفهجویی کنند. چهارم اینکه اینها همه آب شهری و شرب است که در بدبینانهترین آمارها ۶ درصد کل آب کشور و در آمار سختگیرانه ۱۵ درصد مصرف آب کشور است. سالهاست به مردم شهر و روستا هشدار میدهیم که آب شهری فلان و بهمان، اما آب کشاورزی همچنان در جویها و نهرها و نه در لولههای باریک آبیاری استاندارد قطرهای جریان دارد. پنجم اینکه ما هنوز یک کشور مبتدی در تصفیه فاضلاب هستیم. تصفیه آب فاضلاب تهران معادل یک سد بزرگ کاملاً پر در تهران آب خاکستری قابل استفاده در صنایع و کشاورزی و حتی شرب به ما میدهد، اما گویی با ساختن سد بیشتر لذت میبریم تا با ساختن تصفیهخانه. حتی انتقال آب از دریا به کویر مرکزی که در کرمان انجام شد و در اصفهان قول اوایل سال آینده را دادهاند و در سیستان و بلوچستان قول تا پایان دولت را، یک حرکت بسیار صرفهجویانه و تضمینشده نسبت به راهکارهای پرهزینه و بعضاً نشدنی دیگر است. حال چرا همیشه به دنبال راهکارهای دشوار میرویم؟ بهنظر میرسد غیر از کارشناسینبودن برخی تصمیمها، کسانی هم در مدیریتها نفوذ دارند که منافع آنها در تعارض با راهکارهای ساده است. این یک حقیقت است که متأسفانه جاری و ساری است، چنانکه برای پیشگیری از بیماریها بسیار کمتر برنامه داریم تا ساختن بیمارستان و تولید دارو!
بچهها را از مجموعههای تصویری حذف کردهایم
اما در مسئله ناترازی جمعیت چه راهکار سادهای میتوان داد؟! بهنظر میرسد اینجا دیگر با یک انسان هوشمند و محاسبهگر روبهرویم، نه با یک سد آب یا چاه گاز که بتوان آن را مدیریت کرد. وضعیت جمعیت امروز ما تا حد زیادی قابلپیشبینی بود. سالها پیش جمعیتشناسان هشدار دادند که مسئله جمعیت با فرمول قابلیت محاسبه دارد و اگر نرخ رشد از حدی کمتر شود، مطابق محاسبات ریاضی، جمعیت به سمتی میرود که بازگرداندن آن غیرممکن عقلی و منطقی میشود. اکنون ما به سمت آن نقطه در حال حرکتیم؛ و این جبر مدرنیزاسیون بود که مردمان را از خانههای بزرگ روستایی و خانههای یکطبقه شهری به درون آپارتمانهای زیر صد متر در برجهای مسکونی آوردیم و باقیماندن تورم، قشر متوسط را محاسبهگر و نگران آینده کرد. از بعد فرهنگی نیز در بوق شیطانی ازدواج دیرهنگام و «بچهکمتر زندگی بهتر» دمیدیم و حالا طرحهای تشویقی هم جواب نداده است، اما از سادهترین راهها غفلت میکنیم. یکی از این سادهترینها در برنامهسازیهای فرهنگی نهادها و تلویزیون و سریالسازی است که حضور بچههای کوچک در خانهها در این مجموعههای تصویری بسیار کمرنگ است، به چه دلیل؟ اولین دلیل مسخره، دشواری بازی گرفتن از بچههاست که کارگردان تنبل و عافیتطلب را وامیدارد دور حضور بازی بچه کوچک را در تولیدات خود خط بکشد. این نکته را میتوان تعمیم داد به بیشتر کارهای فرهنگی کشور که غافلانه و عامدانه رنگ و بوی بچهها را پاک میکنند و این در حالی است که قشر متوسط که بدنه اصلی جمعیت را شکل داده، حاضر به ریسک در انتخابهایش برای آینده هست، بهشرطی که ذهنیت خلاف آن را از او نگرفته باشند.
این نوشته را میتوان هر روز بهروز کرد و راههای سادهتری داد، بهشرطی که بتوان گوش شنوایی برای آن پیدا کرد.