مرد و نان آور خانه با کوله باری از خستگی ناشی از رانندگی و سروکله زدن با مردم پشت درب خانه میرسد و تصمیم میگیرد طبق توصیه بزرگان خستگی های ناشی از کار خارج از خانه را پشت درب خانه بگذارد و با روحیه ای شاد وارد منزل شود ولی وقتی وارد منزل می شود مشاهده می کند که فرزندان و همسرش هم در منزل کلافه هستند.
تصمیم میگیرد فرزندان و خانواده اش را به پارک ببرد تا آب و هوایی تازه کنند. شنیده بود که در شهر درچه پارک جدیدی ساخته اند و می تواند با آسایش خاطر و بدون مزاحمت موتورسواران و افراد هنجار شکن جامعه ساعاتی را آسوده خاطر بگذراند.
ساعتی را به استراحت میگذراند و در فکرش کارهای عقب مانده و نیمه تمام خود را مرور می کند. به اطراف خود نگاه می کند و شاهد دور شدن فرزندش از کنار خانواده می شود.
کفشهایش را به پا میکند و به سمت او میرود که به ناگاه زیر پایش خالی می شود و آه از نهادش به آسمان بلند میشود. پایش در چاله ای که زیر سبزه های هرس نشده سطح زمین چمن فرو رفته بود و زاویه ای ۱۸۰ درجه پیدا کرده بود. مردم همه به تکاپو افتاده بودند ولی کاری نمیتوانستند انجام دهند بجز اینکه با اورژانس تماس بگیرند.
او که قرار بود آسایش را برای خانواده اش به ارمغان بیاورد اکنون در خانه افتاده است.
تا کنون دو عمل جراحی بر روی پای آقای مرتضی سلطانی انجام شده است و به گفته پزشکان تا ۴ ماه دیگر هم باید بدون حرکت و به همین منوال بگذراند.
آشنایان آقای سلطانی به شهرداری مراجعه کرده اند ولی به آنها گفته شده است گودالهای پر نشده قانونی است و هیچ کاری نمی توانید انجام دهید.
مقصر اصلی در این حادثه کیست؟ او که برای آرامش اعصاب وارد پارک شده است یا ناظر فضای سبز شهر یا شهرداری که نظارت دقیقی بر روی عملکرد فضای سبز و عدم هرس چمنها و پر کردن چاله های پارک شهر ندارد یا …..