یکی از معلمها تعریف میکرد: «دختری که تلفنی به او تدریس میکنم، خیلی باهوش است. میگفت معلمشان فیلمهای آموزشی را در فضای مجازی برای بچههای کلاس ارسال میکند. در میان صحبتهایش متوجه شدم چون تلفن همراه هوشمند ندارد، چند باری به خانه همسایه رفته و با موبایل آنها فیلمها را دیده اما دیگر رویش نشده. به همین خاطر است که از بچههای کلاس عقب افتاده...»
اخبار اجتماعی-وقتی میفهمی، دیگر نمیتوانی بیتفاوت باشی. که اگر دانسته چشمهایت را ببندی، خودت را محروم کردهای از لذت همدلی. وقتی پردهها کنار میرود و یکدفعه در جدال بالا و پایینهای زندگی، میبینی داشتههای خودت، خانواده و اطرافیانت – همانها که دیگر از سر عادت به چشمتان نمیآمده – برای دیگران دستنیافتنی و چیزی شبیه آرزوست، انگار زیر پایت خالی میشود. سرگشته میمانی میان دوگانه غم و حسرت. غمگین میشوی برای لحظاتی که بی شکر و رضایت سپری شده و حسرت میخوری برای کارهایی که نکردهای و دلهایی که به دست نیاوردهای. در این میان اما برنده، کسی است که وقتی میفهمد، یا علی (ع) میگوید، پاشنههای همت را ورمیکشد و با قسمت کردن آنچه دارد، غم و حسرت را به امید و شادی تبدیل میکند.
یک جمع دلسوز و دغدغهمند از معلمان ، دو هفتهای است شدهاند مصداق این جملات. عزمشان را جزم کردهاند میان خودشان و دانشآموزانی که کیلومترها آنطرفتر به جبر محرومیت از امکانات، در این روزهای کرونایی از درس و تحصیل عقب افتادهاند، پلی بزنند از جنس محبت و تعهد. اینطور است که کلاسی تشکیل دادهاند با میز و نیمکتهایی به رنگ همدلی، و داوطلبانه به سراغ شاگردان «نادیده» ای رفتهاند که تا امروز خیال میکردند کسی به فکرشان نیست.
در گفتوگو با دو نفر از معلمان عضو طرح «کلاس همدلی» که تصمیم گرفتهاند از طریق تماس تلفنی، تدریس به دانشآموزان محروم از گوشی هوشمند و اینترنت را برعهده بگیرند و کمک کنند آنها دوباره به جریان درس و تحصیل بازگردند، با این طرح ابتکاری بیشتر آشنا شدهایم.
«کلاس همدلی»؛ سهم ما از رزمایش همدلی
«وقتی حضرت آقا با اشاره به مشکلاتی که بهخاطر کرونا برای برخی از هموطنان پیش آمده، فرمودند: "چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید برای مواسات و همدلی و کمک مؤمنانه به نیازمندان و فقرا"، ما با تعدادی از همکاران در فضای مجازی دور هم جمع شدیم و شروع به بحث و تبادلنظر کردیم. نشستیم فکر کردیم ما در این زمینه چه کار میتوانیم بکنیم؟ ایدههای مختلفی مطرح شد. نظرمان بر کمکهای مالی مثل تهیه سبد ارزاق نبود. میدانستیم دوستان دیگری ازجمله گروههای بزرگ جهادی دارند خوب و سازماندهیشده این کار را انجام میدهند. ما دنبال ایدههای دیگر بودیم؛ مثلاً اینکه خیریههای کوچک راهبیندازیم. یا به بچهها بگوییم دستساختههای ساده درست کنند تا بهنفع نیازمندان به فروش برسانیم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که بیاییم در زمینه تخصصی خودمان یعنی در امر آموزش، قدمی در رزمایش همدلی برداریم.»
«مریم محقق» که به نمایندگی از معلمهای دغدغهمندی صحبت میکند که نتوانستند چشمشان را روی محرومیت گروهی از دانشآموزان کشور ببندند و تصمیم گرفتند آستینهایشان را برای جبران عقبماندگی آنها از درس و تحصیل در روزهای کرونایی بالا بزنند، در ادامه میگوید: «ما میدانستیم در دوران تعطیلی مدارس به دلیل شیوع ویروس کرونا، با وجود تمهیداتی مثل تدریس تلویزیونی دروس، ارتباط معلمان مدارس با دانشآموزان به شیوه آموزش مجازی، و اخیراً راهاندازی اپلیکیشن "شاد"، تعداد فراوانی از دانشآموزان در نقاط مختلف کشور هستند که به دلایل مختلف، امکان همراهی با این جریان را نداشتهاند و حالا از درس و تحصیل عقب افتادهاند. این دانشآموزان یا به این دلیل که گوشی هوشمند ندارند، از کلاس مجازی جا ماندهاند، یا اینکه گوشی دارند اما از عهده هزینه شارژ مکرر اینترنت برنمیآیند. برای بعضی دانشآموزان، مشکل به شکل دیگری است. آنها شاگرد مدرسهای هستند که به هر دلیل، اصلاً به بحث آموزش مجازی ورود نکردهاست. مثل بعضی مدارس پرجمعیت در جنوب و حاشیه تهران که اصلاً امکان تدریس مجازی معلم به آن تعداد دانشآموز وجود ندارد.
تصمیم گرفتیم به قدر توانمان جای خالی گوشی هوشمند و اینترنت را برای این دانشآموزان پر کنیم و از طریق تماس تلفنی، شروع به تدریس به آنها کنیم تا بیشتر از این از جریان درس و تحصیل عقب نمانند. ایده "کلاس همدلی" از همانجا شکل گرفت.»
از «محرومیت روحی» غافل نشویم!
«این روزها با شرایط عجیبی روبهرو هستیم. در یک جا مثل شمال تهران، بچهها از تمام امکانات برای آموزش مجازی برخوردارند و معلم هم تماموقت در خدمتشان است؛ طوری که دانشآموز حتی ساعت یک نیمهشب سئوال و اشکال مطرح میکند و انتظار دارد معلم پاسخگو باشد و تازه باز هم نق میزند و ناراضی است. از آن طرف، دانشآموزان فراوانی نهفقط در شهرها و روستاهای محروم بلکه در مناطق جنوبی و نقاط حاشیهای همین پایتخت، حتی از سادهترین گوشی تلفن هوشمند محروماند و امکان استفاده از آموزش مجازی معلم را پیدا نمیکنند. شرایط این دو گروه، بسیار متفاوت است اما خوب که نگاه کنیم، هر دو محروم هستند.»
محقق برای تشریح بهتر آنچه در ذهن دارد، گریز میزند به نقل قولی از رهبری و در ادامه میگوید: «یکی از جهادگران پیشکسوت میگفت: "برای ارائه گزارش از فعالیتهای جهادی به دیدار آقا رفتهبودیم. ایشان در میان صحبتهایشان گفتند: به محرومانی که از کمک کردن به دیگران محروماند هم کمک کنید."
میدانید، ما خودمان را مصداق این جمله احساس کردیم. دانشآموز و معلم بالا شهری هیچوقت به ذهنش نرسیده این امکانات مادی که در اختیار دارد و با آن میتواند مثلاً هر وقت اراده کرد – حتی نیمهشب – در فضای مجازی کلاس درس راه بیندازد، یک موقعیت ویژه است چون همزمان، داشتن این امکانات برای تعداد زیادی از دانشآموزان در سراسر کشور، یک آرزوست. افرادی که درکی از چنین موقعیت و چنین تفاوتی ندارند، درواقع دچار محرومیت روحی شدهاند. اگر آن دانشآموزان گرفتار محرومیت مالی هستند، ما معلمها و دانشآموزان طبقه متوسط به بالا هم گرفتار نوعی محرومیت روحی هستیم که نمیدانیم و خبر نداریم داشتههای ما که گاه از آن ناراضی هم هستیم، برای خیلیها آرزوست. بنابراین فکر کردیم باید کاری کنیم، باید شرایطی فراهم کنیم که این گروه در رزمایش همدلی مشارکت کنند تا بیشتر با واقعیتهای جامعه آشنا شوند. این یک تعارف نیست؛ خود من فکر میکنم تا قبل از مشارکت در طرح "کلاس همدلی"، در محرومیت بودهام.»
از معلم بازنشسته با سابقه 40 سال تدریس تا دانشجوی سال اول
«طرح "کلاس همدلی" با محوریت تدریس تلفنی به دانشآموزان جامانده از تحصیل در روزهای کرونایی را با همان هسته اولیه 3، 4 نفره کلید زدیم و شروع به معرفی آن در میان دوستان و همکاران کردیم و کمکم جمعمان جمعتر شد. همزمان که دوستانمان به ما ملحق میشدند و دوستانشان را هم جذب این طرح میکردند، از ظرفیت فضای مجازی هم برای معرفی طرح کلاس همدلی و ایده تدریس تلفنی استفاده کردیم و از علاقهمندان برای پیوستن به این جریان همدلی در حوزه آموزش دعوت کردیم. تا امروز به لطف خدا افراد مختلفی به واسطه دوستان یا بیواسطه و از طریق فضای مجازی به ما ملحق شدهاند. بهعنوان مثال، خانم معلم دوستداشتنی که 40 سال سابقه تدریس دارد، با وجود بازنشستگی باز هم با شور و اشتیاق وسط میدان آمده و با ما همکاری میکند. از آن طرف، خانم جوان دانشجویی که سابقه تدریس رسمی ندارد اما در اردوهای جهادی، تدریس به دانشآموزان مناطق محروم را تجربه کرده هم دست همکاری به ما داده. دوست عزیزی که فارغالتحصیل حوزه است هم دغدغهمندانه در کنار ما قرار گرفته. دو دوست بزرگوار هم از شهرهای "فسا" و "شیراز" از طریق فضای مجازی به ما ملحق شده و شروع به تدریس تلفنی به بچهها کردهاند.»
نماینده اهالی کلاس همدلی مکثی میکند و با تاکید بر اجرای سازماندهیشده این طرح خودجوش میگوید: «میزان همکاری معلمان عزیز با این طرح، کاملاً اختیاری و براساس شرایط شخصی آنهاست. ما معتقدیم حتی اگر معلم 2 ساعت در هفته هم بتواند به دانشآموزی که از همکلاسیهایش عقب افتاده، تدریس و برایش رفع اشکال کند، عالی است چون حتماً از بیمعلمی و رهاشدگی بهتر است. ما در فرمی که طراحی کردهایم، از معلمان داوطلب عزیز درخواست میکنیم پایه و درس مورد تمایل برای تدریس و مدت زمان تمایل برای همکاری در طول هفته را مشخص کنند. ارتباط ما با معلمان عزیز از طریق گزارشهایی که از روند تدریس خود و میزان پیشرفت دانشآموز یا دانشآموزانشان ارائه میکنند، بهصورت مستمر ادامه پیدا میکند. خوب است بدانید این گزارشها در پرونده دانشآموز برای این طرح نگهداری شده و به مؤسسات معرفیکننده او تحویل داده میشود.
ازآنجاکه هدف از اجرای طرح کلاس همدلی، کمک به دانشآموزان برای جبران عقبافتادگی آنها، تلاش برای تمام کردن کتابهای درسی آنها تا قبل از پایان سال تحصیلی و کمک به آمادهسازی آنها برای امتحانات پایان سال است، در این فرصت محدود تا خرداد ماه تاکید داریم با تمرکز روی آموزش، استفاده بهینهای از وقت داشتهباشیم. با این نگاه، از معلمان عزیز درخواست اکید میکنیم با توجه به اینکه تخصص ما فقط در آموزش است و هیچ شناختی هم نسبت به خانواده دانشآموزان نداریم، در تماسهای تلفنی با دانشآموزان هرگز وارد هیچ حوزهای غیر از تدریس - حتی مشاوره و شنیدن درد دل درمورد مشکلات مالی، خانوادگی و... آنها – نشوند. مشکلات احتمالی مطرحشده هم به ما انعکاس داده میشود تا آن را به مسئول باتجربه و مرتبط ارجاع دهیم.»
از تهران تا همدان، به اندازه یک اعتماد قلبی، فاصله بود
تا اینجای کار، با مجریان داوطلب طرح کلاس همدلی آشنا شدیم اما جامعه هدف این طرح، یعنی دانشآموزانی که از آموزش مجازی دوران کرونا جا ماندهاند، چطور شناسایی میشوند؟ میپرسم و مریم محقق در پاسخ میگوید: «برای شناسایی دانشآموزان جامانده از تحصیل، اولین تماسها را با دوستان جهادی فعال در مناطق جنوبی و نقاط حاشیهای تهران برقرار کردیم. شرایط از آن چیزی که در ذهن داشتیم هم نامناسبتر بود. دوستان میگفتند مدرسه 2 شیفتهای در جنوب تهران که در مجموع 1800 دانشآموز دارد، اصلاً سراغ بحث آموزش مجازی نرفته چون به تعداد کافی معلم نداشته که بتوانند در آموزش مجازی با بچهها همراه شوند. با این اوصاف، شرایط دانشآموزان در نقاط حاشیهای تهران مثل کورههای آجرپزی، کاملاً مشخص است. بهطور مثال به ما گفتند یک جمع 400 نفری از دانشآموزان را در حاشیه تهران شناسایی کردهاند که اصلاً گوشی هوشمند نداشتند که قرار باشد موضوع آموزش مجازی برای آنها مطرح شود. اینطور بود که تصمیم گرفتیم کار را با دانشآموزان مناطق جنوبی و نقاط حاشیهای تهران کلید بزنیم.
اما با توجه به طولانی شدن روند هماهنگی با مسئولان مربوطه در تهران، ما همزمان با دوستان در استان همدان هم تماس گرفتیم و با معرفی طرح، برای کمک به دانشآموزان جامانده از تحصیل در این استان اعلام آمادگی کردیم. ازآنجاکه چند سال قبل دانشآموزان مدرسه ما یک اردوی جهادی در نقاط محروم همدان برگزار کرده و بعد از آن هم هر سال کمکهای مالی بچهها برای دانشآموزان همدانی ارسال میشد و کمیته امداد استان همدان از محل این کمکها توانستهبود اقدامات بسیار خوبی برای دانشآموزان همدانی انجام دهد، یک حسن سابقه و اعتماد خوب در ذهن دوستان همدانی از این جمع وجود داشت. به همین دلیل کمیته امداد استان همدان با آغوش باز از طرح کلاس همدلی استقبال کرد و ما همزمان با شروع هفته معلم، کارمان را با تدریس تلفنی برای دانشآموزان واجد شرایط در استان همدان شروع کردیم.»
پاکی و صفای بچههای همدانی، پشتوانه کلاس همدلی
«با آغاز کار، کمیته امداد استان همدان بهصورت تدریجی فهرست دانشآموزان خانوادههای تحتپوشش خود را که مشمول طرح ما هستند، در اختیارمان قرار داد. بهاینترتیب که بعد از تعیین معلم برای فهرست اول، فهرست بعدی را ارائه میکرد. بر این اساس، تا امروز دانشآموزانی از شهر "فامنین" و روستاهای "زرند"، "عینآباد"، "سُنقُر" و... داشتهایم. شیوه کار هم به این صورت است که دوستان کمیته امداد با این خانوادهها تماس گرفته و برایشان توضیح میدهند که چنین طرحی وجود دارد و قرار است یک خانم معلم یا آقا معلم تماس بگیرد و در درسها به فرزندشان کمک کند. بعد از این مرحله است که ما شماره تلفن خانه دانشآموز یا شماره تلفن همراه والدینش را به معلم میدهیم تا تماس بگیرد و کار تدریس را شروع کند.
از من بپرسید، میگویم پاکی و صفای بچههای همدانی، پشتوانه طرح ماست. راستش را بخواهید، الان خوشحالیم که با تدریس به این بچههای عزیز طرحمان را شروع کردیم. باید باشید و حس و حال معلمان را بعد از شنیدن یک صدای معصوم و دوستداشتنی و خیلی کمتوقع ببینید. آنها با ذوق و شوق از ارتباط با این دانشآموزان مؤدب و صمیمی میگویند و حس خوبی دارند از اینکه با همین کار کوچک، کلی آنها را خوشحال میکنند.»
میگفتند نمیشود، نمیتوانید اما همهباهم توانستیم
خانم معلم خوب یادش است وقتی برای تحقیقات قبل از اجرای طرح با بعضی فعالان جهادی صحبت میکرد، اغلب از سختیهای فراوان این راه برایش گفتند و غیرمستقیم به او نهیب زدند در این شرایط، آنچه در ذهن دارند، تقریباً نشدنی است: «یکجور تردید و ناباوری در میان فعالان جهادی وجود داشت. وقتی با یکی از این دوستان که در یک طرح مشخص، تجربه معرفی مشاور تحصیلی برای دانشآموزان مناطق محروم را داشت صحبت میکردم، میگفت: "با تجربهای که دارم، میگویم کار خیلی سختی است. چون تعداد دانشآموزان جامانده و عقبافتاده از تحصیل در این دوران کرونا زیاد است و شما نمیتوانید به این تعداد معلم داوطلب پیدا کنید که هرکدام مسئولیت جبران عقبافتادگی یکی از این دانشآموزان را برعهده بگیرد."
کار قطعاً آسان نبود اما حالا که تقریباً 2 هفته از اجرای طرح را سپری کردهایم و حدود 40 معلم هم با ما همراه شدهاند، به این نتیجه رسیدهام که ماهیت کار آن دوستان با ماهیت کار ما متفاوت است. آنها همکاری معلم و مشاور را برای یک دوره طولانیمدت میخواستند. قرار بود مشاور آنها، علاوهبر آموزش رسمی معلمان مدرسه، بهصورت تلفنی یا مجازی در کنار دانشآموز قرار بگیرد و برای اموری مثل آمادگی کنکور او را هدایت کند. اما ماجرای طرح ما و کلاس همدلی کاملاً متفاوت است. ما همکاری و همراهی معلمان عزیز را برای یک رزمایش موقتی و برای یک دوره محدود میخواهیم. خوشبختانه الان هم در این شرایط کرونایی، حس همدلی و همکاری در میان همه مردم ما وجود دارد و همه دوست دارند و تلاش میکند هرطور که میتوانند، به همنوعانی که از شیوع ویروس کرونا آسیب دیدهاند، کمک کنند. به لطف خدا در طرح ما، یک حس مثبت متقابل ایجاد میشود؛ معلم میبیند با همین چند ساعت وقتی که به این تدریس تلفنی اختصاص میدهد، دارد به یک دانشآموز که از کلاس و درس و همشاگردیهایش عقب افتاده، کمک میکند و او را به جریان تحصیل برمیگرداند. از آن طرف، دانشآموزی که به دلیل محدودیتهای زندگی احساس میکرد از دوستانش جامانده، الان با خودش میگوید: "خدا را شکر. یک نفر به فکر من هم بوده." این احساس مثبت دوطرفه، به ادامه این ارتباط آموزشی خاص و تقویت آن کمک میکند.»
وقتی پسر کلاس هفتمی تصمیم میگیرد ترک تحصیل کند...
«تلخ و شیرینها در این طرح، زیاد است. مواجه شدن با بزرگواری و مناعت طبع دانشآموزان و خانوادههایشان، برای ما شیرین و بهیادماندنی است و از آن طرف، مواجهه با محرومیتهای بعضی از این بچهها و تاثیرات شکاف طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی بر زندگی آنها، برایمان تلخ و غمانگیز است. یکی از معلمها تعریف میکرد: "دختری که تلفنی به او تدریس میکنم، خیلی باهوش است. میگفت معلمشان فیلمهای آموزشی را در فضای مجازی برای بچههای کلاس ارسال میکند. در میان صحبتهایش متوجه شدم چون تلفن همراه هوشمند ندارد، چند باری به خانه همسایه رفته و با موبایل آنها فیلمها را دیده اما دیگر رویش نشده. و به همین خاطر است که از بچههای کلاس عقب افتاده." همکار دیگرمان میگفت: "وقتی با دختر خانمی که معرفی شدهبود، تماس گرفتم و گفتم هدفمان چیست، اظهار نیاز نکرد. در جواب گفت: من و خواهرم گوشی نداشتیم اما چند روزی است گوشی دستدوم یکی از اقوام را از او قرض گرفتهایم. دیگر مشکلی نداریم. گفتم: چه خوب. باشه. پس هر سئوالی داشتی، در فضای مجازی بپرس تا کمکت کنم. 2، 3 روز گذشت اما خبری نشد. برایش پیام فرستادم و پرسیدم: سئوالی نداشتی؟ در جواب نوشت: چرا. خیلی سئوال داشتم اما... اما راستش را بخواهید، نتوانستیم پول خرید شارژ اینترنت را فراهم کنیم... از همان روز از طریق تلفن تدریس به او را شروع کردم."
یک آقا معلم هم بعد از تماس با پسر دانشآموز کلاس هفتمی که به او معرفی شدهبود، با من تماس گرفت و گفت: "وقتی با گوشی پدرش تماس گرفتم، گفت پسرم رفته سر کار! در تماس بعدی وقتی با خودش صحبت کردم، گفت تصمیم گرفته ترک تحصیل کند. گفت احساس میکند هوش و استعداد ندارد..."»
محقق سری به افسوس تکان میدهد و میگوید: «حس جاماندن و رها شدن، حس بسیار بدی است. بچه وقتی در تلویزیون میبیند همه با خوشحالی از رونمایی اپلیکیشن "شاد" حرف میزنند و به دانشآموزان توصیه میشود آن را روی گوشیهایشان نصب کنند و از این به بعد، درسهایشان را با این شیوه پیش ببرند، با خودش میگوید: "هیچکس به فکر من نیست؟ یعنی هیچکس نمیداند من دسترسی به گوشی هوشمند و اینترنت ندارم و نمیتوانم با این روش درس بخوانم؟" متاسفانه موقعیتهایی مانند آنچه در آن هستیم، نابرابریها و شکاف اجتماعی را تشدید میکند و گروهی از بچهها را در شرایط ناخوشایندی قرار میدهد.»
آقا معلم! خانم معلم! امتحانات نزدیک است، «الان» به کمکتان نیاز داریم
«در این شرایط حتی آموزش دروس در تلویزیون هم نمیتواند خلأیی که با تعطیلی مدارس ایجاد شده را پر کند. به دلیل اینکه دانشآموزان ما در شهرها و روستاهای مختلف کشور از گویشها و سطح درک متفاوتی برخوردارند و معلمهای آنها در طول سال بر همین اساس به آنها آموزش میدهند و به رشدشان کمک میکنند. مسلماً دانشآموز یک روستای محروم تفاوتهای مشخصی در روند آموزش با دانشآموز مدرسهای در شمال تهران دارد. وقتی ما با یک نوع زبان مشترک غالب شروع به تدریس محتوای کتابهای درسی در تلویزیون میکنیم، بسیاری از دانشآموزان در کشور با آن ارتباط برقرار نمیکنند یا نمیتوانند خود را با جریان این شیوه از تدریس تطبیق بدهند. از آن طرف، ارتباط یکطرفه معلم با دانشآموزان هم مشکلساز است. در این شیوه، دانشآموز امکان پرسش سئوالات و اشکالات خود را ندارد. برای دانشآموزی که هیچگونه دسترسی به تلفن هوشمند و اینترنت هم ندارد که بتواند فیلمهای آموزشی را بارها و بارها تماشا کند، این شرایط سختتر خواهد بود.»
خانم معلم حالا که شرایط دانشآموزان عزیز جامانده از درس و تحصیل را با جزییات تشریح کرده، یک بار دیگر دست نیاز به سوی همکاران دلسوزش دراز میکند و میگوید: «امتحانات آخر سال نزدیک است. با اینکه زمان مشخصی برای برگزاری امتحانات مشخص نشده اما با توجه به شواهدی که وجود دارد، زمان بسیار کمی داریم. بچهها باید کتاب درسی را تمام کنند و برای این کار به کمک معلمان عزیز داوطلب نیاز دارند. از همین طریق از همکاران بزرگوارم در همه نقاط کشور دعوت میکنم به طرح کلاس همدلی ملحق شوند و با اختصاص چند ساعت از وقتشان در هفته، به بازگشتن این بچهها به جریان درس و تحصیل کمک کنند. در این موقعیت، بهویژه به همراهی و کمک آقا معلمها نیاز داریم. راستش را بخواهید، مشارکت آقایان در این طرح تا امروز کمرنگ بوده. در مقطع متوسطه اول و دوم که به دلایل مختلف نمیتوانیم از معلمان خانم برای تدریس و رفع اشکال تلفنی برای دانشآموزان پسر کمک بگیریم، به همکاری و کمک آقا معلمها بیشتر نیاز داریم. امیدواریم شاهد مشارکت بیشتر این همکاران بزرگوار در کلاس همدلی باشیم.»
به گفته محقق، علاقهمندان میتوانند با مراجعه به نشانی k_hamdeli@ در پیامرسان «بله» و فضای اینستاگرام، آمادگی خود را برای مشارکت در طرح #کلاس همدلی اعلام کنند.
تدریس تلفنی اصلاً هم سخت نیست!
مشتاقم از تجربیات معلمان داوطلب در طرح کلاس همدلی در زمینه ارتباط با دانشآموزان «نادیده» و حس و حالشان از تدریس تلفنی به آنها بدانم. «هانیه سادات علوی»، خانم معلم باانگیزهای که با وجود 3 فرزند و مشغلههای فراوان با اشتیاق در این طرح مشارکت دارد، حاضر میشود دقایقی در این زمینه با هم گپ بزنیم و برایم از حال و هوای زیبای این روزهایش بگوید. خانم معلم قبل از هر سئوالی، با اشاره به یک دستهبندی در میان شاگردهای تلفنیاش، میگوید: «من در حال حاضر 3 گروه دانشآموز دارم؛ اول، دانشآموزانی که به گوشی هوشمند و اینترنت دسترسی ندارند. حتی تلفن ثابت هم ندارند چون مستاجرند و صاحبخانه چنین امکانی برایشان فراهم نکرده. فقط یک گوشی تلفن همراه قدیمی در خانه دارند که همان، وسیله ارتباطی ما و ابزار آموزش من است. اما باید بگویم که تدریس به این شیوه و فقط با استفاده از صدای پشت گوشی، اصلاً هم سخت نیست. کاملاً شدنی است و حتی از بعضی روشهای دیگر هم بهتر است.
گروه دوم، دانشآموزانی هستند که گوشی هوشمند دارند؛ یا از اول داشتهاند یا اخیراً و به هرصورت بوده فراهم کردهاند. این بچهها به اینترنت هم دسترسی دارند اما سرعت اینترنتشان کند است. بنابراین تدریس با ارسال عکس و فایل صوتی برای این گروه، بهخوبی انجام میشود اما ارسال فیلم، کند است. تماس صوتی هم بهسختی برقرار میشود و آنقدر بچهها اذیت میشوند که ترجیح میدهم بهشکل عادی تماس بگیرم و نکات را برایشان توضیح بدهم.
گروه سوم، مشکل متفاوتی دارند. با اینکه به گوشی هوشمند و اینترنت مناسب دسترسی دارند اما حوصله درسخواندن ندارند. این گروه ازجمله بعضی آقا پسرها به پیگیری والدین نیاز دارند که مدام ببینند کدام درس را متوجه نشدهاند و کمکشان کنند. گاهی والدین هم نمیتوانند به آنها کمک کنند و به یک نفر از بیرون از خانه نیاز است که به این دانشآموز کمک کند و نکات جاافتاده را به او یاد بدهد. بهطور کلی در گروه سوم، با دانشآموزانی سر و کار داریم که نتوانستهاند خود را با مدل آموزش مجازی وفق بدهند و به همین دلیل از جریان آموزش عقب افتادهاند. من برای کمک به این بچهها هم از تلفیق ارتباط مجازی و تماس تلفنی استفاده میکنم.»
این بار پیشرفت بچهها، لذت دیگری دارد
از خانم معلم میخواهم از لحظات شیرین این تدریسهای تلفنی بگوید و او که سابقه تدریس در دانشگاه را هم در کارنامه دارد، لبخندبرلب میگوید: «خب، این تجربه جدیدی است. ما مدت زیادی نیست با بچهها آشنا شدهایم و تدریس به این شیوه را برایشان شروع کردهایم؛ شاید حدود 10 روز از شروع کار میگذرد. اما میبینم میزان یادگیری بچهها و پیشرفتشان هر روز تغییر میکند. همان دانشآموزی که روزهای اول باید همهچیز را ریزبهریز و مدام برایش تکرار میکردم و میگفتم: پرانتز را باز کن، پرانتز را ببند، بنویس به توان 2 و... و باز هم میگفت: "نمیدونم، متوجه نمیشم"، حالا پیشرفتش کاملاً محسوس است. رشد این دانشآموز را که میبینم، خوشحال میشوم. کیف میکنم. میگویم الحمدلله که توانستم کار کوچکی برایش انجام دهم.»
ماجرا اما یک سر دیگر هم دارد. خانم معلم با اشاره به نقش طرف مقابل در تقویت و موفقیت این رابطه، ادامه میدهد: «بچهها خیلی اشتیاق دارند. خیلی پیگیرند. درس امروز که تمام میشود، میپرسند: "خانم! فردا کی زنگ میزنید؟ خانم! این اشکال رو هم دارم، میتونم بپرسم..." حتی وقتی برای اولین بار به یکیشان زنگ زدم، گفت: "خواهرم هم کلاس پنجمه. میشه با او هم کار کنید؟" کاملاً مشخص است که میخواهند از این فرصت کمال استفاده را ببرند. این اشتیاق بچهها، به من و همکارانم انرژی و انگیزه بیشتری میدهد که به همکاری با کلاس همدلی ادامه دهیم و اگر بتوانیم، کمک درسی هرچند ناچیزی به آنها داشتهباشیم. من تا وقتی که بچهها نیاز داشتهباشند، حتی برای رفع اشکال در تابستان هم در خدمتشان خواهم بود.»
ما حالا یک خانوادهایم
هانیه سادات علوی با اینکه این روزها دغدغه همراهی با کلاسهای مجازی 2 فرزند محصل و رسیدگی به دیگر فرزند خردسالش را هم دارد، مثل تمام معلمان داوطلب طرح کلاس همدلی با شوق و ذوق خاصی تلاش میکند حتماً در برنامه روزانهاش وقتی برای شاگردان تلفنیاش که در 300 و اندی کیلومتر دورتر سکونت دارند، خالی کند. من از کیلومترها فاصله میگویم اما او از رابطهای نزدیک و صمیمی یاد میکند و میگوید: «آقا در فرمایشات اخیرشان به نکته زیبایی اشاره کردند و فرمودند کرونا با تمام سختیها و تلخی-هایی که همراه داشت، باعث شد دلهای مردم به هم نزدیکتر شود (نقل به مضمون). واقعاً این روزها هرکس را میبینی، در این تکاپوست که هر کاری از دستش برمیآید، برای همنوعانش انجام دهد. ما هم در طرح کلاس همدلی، کاملاً این نزدیکی دلها را حس میکنیم. ما با این بچهها که از طریق تماس تلفنی در ارتباط هستیم، و با مادرانشان که گاه فرصت میشود و کمی خوشوبش میکنیم، واقعاً مثل یک خانواده شدهایم. اصلاً بُعد مسافت میان خودمان احساس نمیکنیم. آنچه میان ماست، محبت است.»
خانم معلم مکثی میکند و با لبخند ادامه میدهد: «بچهها خیلی مؤدب و خانوادههایشان بسیار محترم هستند. کاملاً مشخص است همه این بچهها، در خانوادههای اصیل تربیت شدهاند. گاهی به دلیل همراهی با کلاس مجازی دخترانم، نمیتوانم سر ساعت با آنها تماس بگیرم. وقتی با تأخیر تماس میگیرم و از این خلف وعده عذرخواهی میکنم، با بزرگواری رفتار میکنند و میگویند: "نه خانم! ما از شما عذرخواهی میکنیم که به شما زحمت میدهیم و..." اما واقعاً اینطور نیست. این کار، هیچ زحمتی برای من ندارد. من و همکارانم به خواست خودمان و با کمال میل در خدمت این دانشآموزان عزیز هستیم و امیدواریم بتوانیم با تلاش خودشان، آنها را به همکلاسیهایشان برسانیم.»