نتایج یک پژوهش داخلی نشان میدهد بسیاری از کودکان و نوجوانان تک والدی در مقایسه با همسالانشان، استعداد تحصیلی کمتری دارند، در مدرسه ضعیفتر عمل میکنند و در تواناییهای تحصیلی مشکلات رفتاری بیشتری دارند.
اخبار اجتماعی-خانواده تک والدی یکی از شرایط خاص خانوادگی است که به عنوان یک متغیر مهم محیطی به طور مستقیم و غیرمستقیم تأثیر ویژهای بر رشد عمومی و ابعاد مختلف رفتار فرزندان به خصوص در زمینۀ سلامت روانی، جسمانی و سازش یافتگی آنها میگذارد.
با توجه به اینکه تحول شخصیت کودک و نوجوان به شدت توسط والدین متأثر میشود، غیبت یکی از والدین یا هر دو، اثر نامطلوبی بر تحول آنها خواهد داشت و آنها را مستعد بیماری روانی یا مشکلات رفتاری بعدی خواهد ساخت.
خانوادههای تک والدی ممکن است در اثر گسستگی خانواده یا مرگ یکی از والدین ایجاد شوند. در اینکه کدام یک از والدین نقش مهمتری در رشد فرزند دارند، اختلاف نظر وجود دارد، ولی بیشتر پژوهشگران توافق دارند که هر دو والد و ایفای نقش صحیح آنها برای رشد اجتماعی و شخصیتی مطلوب فرزندان لازم است.
پژوهشها موید این نکته است که کودکان این خانوادهها نسبت به خانوادههای دو والدی با احتمال بیشتری دچار فقر اقتصادی، اعتماد به نفس پایین و ترک تحصیل میشوند، زیرا پدر و مادر دو رکن اساسی خانواده هستند که با به وجود آوردن محیطی امن و سالم، تحول روانی فرزندان خود را میسر میسازند و در اجتماعی کردن آنها نقش بیشتری دارند.
عدم حضور هر یک از والدین در محیط خانواده ، تعادل آن را بر هم زده و موجب تضعیف کارکرد خانواده، کاهش نظارت و مهار اجتماعی میشود و بزهکاری، مشکلات جسمانی، آشفتگی روانی و اجتماعی و اختلالهای رفتاری در فرزندان آنها افزایش مییابد
این نوجوانان نه تنها دچار مشکلات رفتاری میشوند بلکه بیش از فرزندان خانوادههای سالم، نگران، گوشه گیر و افسرده هستند، از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و حس ناامیدی بیشتری دارند.
همچنین نتیجه یک پژوهش نشان داده است که در خانوادههای تک والدی کودکان دارای والد پدر رفتارهای مشکل ساز بیشتری نسبت به کودکانی که فقط با والد مادر زندگی میکردند نشان دادهاند.
از این رو فرزانه معتمدی شارک (دکترای روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دانشگاه تهران)، باقر غباری بناب (استاد دانشگاه تهران)، علیرضا ربیعی (کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه تهران) پژوهشی با هدف" بررسی مقایسهای مشکلات رفتاری کودکان خانوادههای تک والدی و دو والدی" انجام دادهاند که در آن ۱۰۰ دانشآموز دختر و پسر خانواده دو والدی و ۱۰۰ دانشآموز دختر و پسر تک والدی به روش نمونهگیری تصادفی ساده، مورد مطالعه قرار گرفتند.
در پژوهش فوقالذکر مشخص شد که مشکلات رفتاری دانش آموزان تک والدی تحت پوشش بیشتر از دانش آموزان دو والدی است و مشکلات رفتاری دختران بیشتر از پسران است و که این تفاوت در گروه تک والدی تحت پوشش مشهودتر است.
همچنین این تحقیق نشان داد که تک والدی بودن تأثیر معناداری در پرخاشگری و فزون کنشی دانش آموزان تک والدی داشته است.
به عقیده این محققان ساختار خانواده، تأثیر معناداری در شکلگیری رفتار مخرب در فرزندان دارد. در واقع وجود یک ساختار خانوادگی مسنجم اولین گام در آموزش هنجارها و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی به کودکان ا ست اما زمانی که ساختار یک خانواده تغییر مییابد امکان آموزش این مهارتها به کودکان کاهش میابد.
در مطالعهای که شارک و همکارانش انجام دادهاند گفته شده است: کودکان خانواده تک والدی از یادگیری مهارتهای اجتماعی مناسب، آنطور که کودکان در خانوادههای دو والدی تجربه میکنند، محروماند. زیرا والدین آنها به دلیل درگیر شدن با مشکلات بیشتر، وقت کمتری برای تعامل با فرزندان خود میگذارند. همچنین به نظر میرسد کودکان در خانوادههای تک والدی مهار درونی کمتری دارند و در شناسایی و درک هیجانهای مناسب خود و دیگران شکست میخورند.
یافتههای این پژوهش حاکی از آن بود که اضطراب، افسردگی، رفتارهای ضداجتماعی و اختلال نارسایی توجه، در دانش آموزان خانوادههای تک والدی در مقایسه با دانش آموزان خانوادههای دو والدی بیشتر است و دختران در مقایسه با پسران خانوادههای تک والدی اضطراب، افسردگی و اختلال نارسایی توجه بیشتری داشتند.
به گفته غباری بناب و همکارانش، بسیاری از کودکان و نوجوانان تک والدی در مقایسه با همسالانشان، استعداد تحصیلی کمتری دارند، در مدرسه ضعیفتر عمل میکنند و در تواناییهای تحصیلی اعتماد به خود کمتر و مشکلات رفتاری بیشتری دارند همچنین سازش یافتگی آنها با شرایط خانواده به عوامل متعددی همچون: سن کودک، میزان دلبستگی کودک به والدین، سلامت روان شناختی والدین، روابط بین والدین و فرزندان، منابع والدین، منابع حمایتی خارج از خانواده، ویژگیهای شناختی و عاطفی کودک و تعداد رویدادهای تنیدگی زا در زندگی بستگی دارد.
در واقع سازش یافتگی کودکان و نوجوانان با شرایط ساختار خانوادگی تک والدی تحت تأثیر منابع تنش زا یی است که در این خانوادهها وجود دارد. به بیان دیگر هر چه تنیدگی بیشتر باشد مشکلات روانشناختی هم بیشتر خواهد شد. همه این عوامل به معادلهای تبدیل میشوند که باعث افسردگی، پرخاشگری و ناکارآمدی تحصیلی یا اجتماعی خود کودکان میشود. به همین دلیل کیفیت والدینی احتمالاً تنها و مهمترین کمکی است که به سازش یافتگی آنها کمک میکند.
این پژوهشگران میگویند: اگر والدین مهارتهای لازم فرزندپروری داشته باشند، کودکان بهترین عملکرد را خواهند داشت و این کلیدی برای رفاه کودکان است. در واقع والدین با نظارت مناسب و کافی، انضباط قاطعانه و تربیت پاسخگر، عاطفی و پذیرنده باعث بهبود عملکرد کودکان خود میشوند و این میتواند با اثرات ناشی از فقر و غیبت پدر مقابله کنند.
آنها میافزایند: تدوین سیاستهایی برای حمایتهای بلند مدت از چنین خانوادهها و فرزندان آنها حیاتی است. به ویژه والدین سرپرستی که مشکلات مالی دارند، باید از پوشش مراقبتی بهداشتی و هرگونه کمک مالی برای فرزندان بهره مند شوند. نهادهای حمایتی مانند سازمان بهزیستی و سایر نهادهای مردم نهاد در این زمینه نقش خود را به خوبی ایفا کنند و به نیازهای این خانوادهها و فرزندان آنها در تمام زمانها توجه شود. مدارس نیز باید حساسیت این موضوع را درک کنند، با شناسایی مشکلات، رهنمودهای لازم ارائه کنند و محیط یادگیری ایجاد کنند که فرصتهای یادگیری یکسان برای همه دانش آموزان با هدف افزایش رشد شخص و اجتماعی در یک جو مثبت مدرسه فراهم کنند.
این پژوهش در دومین شماره دوره سوم، " فصلنامه سلامت روانی کودک " منتشر شده است.