صبح دیروز موبایلش را خاموش کرده بود. خانواده دنبالش بودند. به ویلای لواسانش سر زده بودند و نبود. از ویلای دیگرش خبر گرفته بودند و نبود. خواهرزاده که سر کار حاضر شد گفتند داییات آمده اینجا. پرسید «کجا؟ از دیروز موبایلش خاموش شده و هر جا را دنبالش میگردیم نیست.» شماره اتاق را گفتند و اندکی بعد، اورژانس، پیکر نیمهجانش را روی ویلچر برد تا از تأثیر بیشتر قرصهایی که به قصد خودکشی خورده بود جلوگیری کند.
اخبار اجتماعی- «شب قبل، دیروقت، آقایی برازنده اما آشفته و سرگردان، به هتل آمده بود. در خواست اتاق کرده بود و همکارمان در پذیرش که او را نمیشناخت اتاقی معمولی را به نامش زد و راهنماییاش کرد. مدیر داخلیمان که ظاهر او توجهش را جلب کرده بود و با شنیدن نامش او را شناخته بود به سمتش رفت.»
هنوز همه ماجرای استعفایش را به یاد داشتند. یکی از شبهای اواخر اسفندماه ۹۶ استعفایش را نوشته بود و تا نخستین روزهای سال ۹۷ که سرانجام استعفایش در شورا پذیرفته شد، کشمکش بر سر ماندن یا رفتن او موضوع اول خبری رسانهها بود. بلافاصله بعد از همین استعفا هم بود که خبر همسر دومش فراگیر شد و سرانجام میترا استاد اعلام کرد: «عاشق شدیم و ازدواج کردیم؛ هر فردی میتواند عاشق شود و ازدواج کند، بنده عقدنامه دارم و حتی اگر صیغه هم بودم مشکلی نداشت.»
البته همسر دومش اولین جنجال خبری او نبود. برخلاف زمان وزارتش در دهه شصت و هفتاد در حوزه آموزش و پرورش، آمدنش به شهرداری تهران در دهه ۹۰ با حاشیه همراه بود. آغاز ورودش به شهرداری تهران به معنای پایان دوازده سال شهرداری محمدباقر قالیباف بود. سه ماه قبل از استعفایش یک شب زلزلهای تهران را لرزاند و از نجفی تا ظهر روز بعد خبری نبود. نجفی ابتدا گفت که از نخستین دقایق وقوع زلزله، یعنی از نیمهشب چهارشنبه باخبر بوده و حضور داشته، ولی یک هفته بعد اعلام کرد که که از صبح پنجشنبه در جریان زلزله قرار گرفته است.
شایع شد که او در هنگام زلزله خارج از تهران بودهاست و بعدها نام میترا استاد هم به این شایعه گره خورد. پاییز پر حاشیه به زمستانی پرحاشیهتر وصل شد. برگزاری مراسمی در برج میلاد، به «تعقیب قضایی» هم منجر شد و همان زمان اعلام شد که این مراسم توسط شهرداری تهران و با محوریت برادر استاد مشاور فرهنگی و فوقبرنامه شهردار تهران برگزارشده بود.
البته این نخستین اقدام برادر استاد نبود. برادر میترا استاد از ماهها پیش بهعنوان مشاور شهردار تهران در امور فوقبرنامه مشغول به کار بود و اولین کار او هم برگزاری جشن تولد محمدعلی نجفی در هتل اسپیناس تهران بود که حاشیههای زیادی را پیرامون نجفی و استاد رقم زد.
پساز آن دیگر میترا استاد بهصورت علنی در کنار محمدعلی نجفی و برادرش دیده میشد. نجفی همچنان وجود هرگونه ارتباطی با میترا استاد را کتمان میکرد و همچنان او را خواهر مشاور خود معرفی میکرد اما در مراسم سال نو میلادی میترا استاد بدون حضور برادرش در کنار او دیده میشد و در ردیف اول نشسته بود.
به هر رو زمستانی که خبر اولش کشمکشها بر سر مراسم برج میلاد بود با استعفای او به دلیل آنچه خودش مشکلات جسمی و بیماری عنوان کرده بود پایان یافت و بهار پس از استعفا خبرها و شایعات پیرامون میترا استاد، با عکسهای اینستاگرامی پر شد و آن شب تابستانی که نجفی به هتل آمد حاشیههای استعفای او هنوز در خاطرهها زنده بود.
همین هم باعث شد مدیر داخلی که نام نجفی را دید و او را شناخت، پیش از آنکه نجفی وارد آسانسور شود به سراغش برود و بگوید: «آقای دکتر تشریف بیاورید اتاقتان را عوض کنیم.»
مرد آرام و آشفته گفت: «همین خوب است» و صبح روز بعد پیکر نیمهجانی را بر ویلچر بردند که ۱۰ ماه بعد هر آنچه که به ستوهش آورده بود را در پنج گلوله به سوی میترا استاد شلیک کرد و روانه آگاهی مرکز شد.