آقای محمدعلی نجفی، از چهرههای سیاسی اصلاحطلب که سالها عضو حزب کارگزاران سازندگی بوده و با حمایت و پشتیبانی هم حزبیها و اصلاحطلبان توانست بر کرسی بلدیه تهران تکیه بزند، روز سهشنبه میترا استاد، همسر دوم خود را به قتل رساند.
اخبار اجتماعی- این جنایت اگرچه برای افکارعمومی غیرقابل قبول است اما با اقدامات سیاسی اصلاحطلبان همراه شد؛ رفتاری که البته بعید نبود. اصلاحطلبان از غروب سهشنبه تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا با روشهای غیرانسانی که حتی میتواند تخریب شخص مقتول و خانواده وی باشد، حکم به تبرئه نجفی بدهند، اما غافل از اینکه هر جنایتی مکافاتی دارد.
سال قبل و زمانی که حزب کارگزاران سازندگی از درون و با حضور تعداد زیادی از دولتمردان دولت آقای هاشمی رفسنجانی آغاز به کار کرد، شاید این تصور هرگز وجود نداشت که یکی از اعضای این حزب سالها بعد مهر قاتل بر پیشانیاش بخورد. آنچه موجب شده در گذر سالها چنین اتفاقی گریبان یکی از اعضای این حزب را بگیرد، بیشتر به سبک زندگی مورد علاقه اعضای این حزب بازمیگردد.
از اعضای معروف این حزب میتوان به آقایان غلامحسین کرباسچی (بنیانگذار و دبیر کل حزب)، حسین مرعشی (سخنگوی حزب) و محسن هاشمیرفسنجانی (عضو شورای مرکزی حزب) اشاره کرد. افرادی که سطح زندگی آنها همیشه مورد توجه افکارعمومی بوده و در برهههای مختلف نیز به شیوههای اشرافی زندگی آنها پرداخته شده است.
سبک زندگی اشرافی آسیبی است که بارها نیز در سخنان رهبر معظم انقلاب مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. کما اینکه حضرت آیتالله خامنهای در دی سال ۹۵ خطاب به مسوولان دولتی و کشوری فرمودهاند: «برادران و خواهران! هر جا هستید و در هر مسوولیتی قرار دارید، باید مراقب باشید. یک رفتار شما، یک گفتار شما، یک حرکت شما میتواند تأثیر ماندگار بگذارد، میتواند تأثیرهای وسیعی در زندگی مردم بگذارد. سالهاست که بنده درباره زندگی تشریفاتی مکرر تذکر میدهم.»
رهبر معظم انقلاب در ادامه فرمایشات خود با اشاره به دو جنبه زندگی اشرافی فرمودهاند: «یک جنبه از لحاظ اصل پایبندی به تجملات و تشریفات است که این بد و دون شأن انسان والاست؛ یعنی یک وقت انسان به یک چیزِ غیرلازم پایبند میشود که دون شأن انسان است؛ بهعلاوه، مسرفانه است؛ تضییع سرمایهها، تضییع اموال و تضییع موجودیها در آن هست. این یک بعد قضیه است که اصل اسراف بد است؛ اصل تجمل همراه با اسراف و همراه با زیادهروی است و بد است؛ لیکن جنبه دومی دارد که اهمیتش کمتر از جنبه اول نیست و آن انعکاس تجمل شما در زندگی مردم است. بعضیها از این غفلت میکنند. وقتی شما جلوِ چشم مردم، وضع اتاق و دفتر و محیط کار و محیط زندگی را آنچنانی میکنید، این یک درس عملی است و هرکسی این را میبیند، بر او اثر میگذارد. حداقل این را باید رعایت کرد. فضا را، فضای تجملاتی و تجملگرایی و عادت کردن به تجمل قرار ندهیم؛ چون امروز اگر این روحیه تجملگرایی در جامعه ما رواج پیدا کند - که متأسفانه تا میزان زیادی هم رواج پیدا کرده است- بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی کشور اصلاً حل نخواهد شد.»
آغاز آشنایی
محمدعلی نجفی از دولتمردان اصلاحطلبی است که استادی دانشگاه شریف، وزارت آموزشوپرورش، ریاست بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، ریاست بر سازمان برنامهوبودجه و شهرداری تهران را در کارنامه خود دارد. وی در ابتدای دولت یازدهم از سوی حسن روحانی برای وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد شد؛ اما مجلس بهدلیل اقدامات وی در ایام فتنه سال ۸۸ با وزارت او مخالفت کرد. در نتیجه حسن روحانی وی را به سازمان میراث فرهنگی و گردشگی فرستاد و سکان اداره این سازمان مهم را به دست وی سپرد.
این حضور نجفی چند ماه بیشتر دوام نیاورد و وی در بهمن سال ۹۲ به دلیل بیماری و کسالت از سمت خود استعفا داد. نجفی بعد از این استعفا به عنوان دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی منصوب شد. او چند سال بعد را در حاشیه به زندگی خود میپرداخت تا اینکه با اتمام دوره مدیریت جهادی در شهرداری تهران و روی کار آمدن اصلاحطلبان در عرصه مدیریت شهری، نجفی بهعنوان یکی از گزینههای اصلی شهرداری تهران مطرح شد.
در نهایت با حمایت همهجانبه اصلاحطلبان و با وساطت برخی بزرگان اصلاحات صلاحیت نجفی برای حضور در ساختمان بهشت تایید شد؛ اتفاقی که شاید نجفی این روزها در دل خود دعا کند که کاش اتفاق نیفتاده بود.
کما اینکه اکبر منتجبی، معاون سردبیر روزنامه سازندگی که جلد روز چهارشنبه این روزنامه با انتقاد برخی از دیگر اصلاحطلبان همراه شد درباره نحوه برخورد اصلاحطلبان با مساله نجفی در توییتر نوشت: «اصلاحطلبانی که از روابط نجفی اطلاع داشتند و موقع شهردارشدنش پنهانکاری کردند، پاسخگو باشند.»
او در توییت دیگر هم نوشت: «از نجفی قدیس نسازید. یکبار ساختید، او را به این روز انداختید. دوباره نسازید. دوباره نگویید که پرچم مبارزه با فساد برداشته بود. او غرق شده بود. واذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون و هنگامی که به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید، میگویند ما فقط اصلاحکنندهایم.»
دخالت در انتصابات
نجفی در طول دوره ۶ ماهه حضور خود در شهرداری تهران نیز با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه بود. از همین دوره بود که حضور فردی به نام «میترا استاد» در زندگی نجفی پیدا میشود.
محمدعلی نجفی درباره آشنایی با میترا استاد گفته بود: «در اردیبهشت ۹۶ به دفتر من آمد. در آنجا هنوز شهردار نبودم. او میخواست کاندیدای شورای شهر در اسلامشهر شود، تقاضایش این بود که او را به دوستانی که در اسلامشهر دارم، معرفی کنم که کمکشان کنند و از آنجا آشنایی ما شروع شد.» تداوم ارتباط نجفی با میترا استاد حتی موجب شد که استاد افرادی را برای کار در شهرداری تهران به نجفی پیشنهاد کند.
مرحوم میترا استاد نیز در اینباره گفته بود: «در ارتباط با انتصابات شایعه شده بود که شهرداری را این خانم میچرخاند و مدیریت میکند؛ البته کسانی بودند از دوستان و آشنایان که از رابطه من با آقای دکتر اطلاع داشتند، رزومهای به من میدادند تا با آقای دکتر درمیان بگذارم. من ۱۵ تا ۲۰ رزومه را برای ایشان فرستادم که دو نفر را ایشان تأیید کردند.»
یکی از این دو نفری که با سفارش در شهرداری تهران مشغول به کار شد بر اساس اطلاعات موجود درباره کارکنان شهرداری تهران، برادر خانم میترا استاد است که با عنوان شغلی کارشناس در استخدام شد.
میترا یا پرستو؟
میترا استاد ، فرزند کاکا برآر (استاد تنبورنواز یارسان) و متولد سال ۱۳۶۲ در اسلامآباد غرب استان کرمانشاه بود. وی دارای مدرک کارشناسی حسابداری بود که قبل از ازدواج با شهردار اسبق تهران یکبار ازدواج کرده بود.
اگرچه در اخبار روزهای اخیر گفته میشود که او پسری ۱۳ ساله دارد؛ اما بر اساس شواهد موجود، این پسر فرزندخوانده مرحومه استاد است. از غروب روز سهشنبه که آقای نجفی به اتهام قتل همسر دوم خود دستگیر شد، اصلاحطلبان در فضای مجازی اقدامات رسانهای و خبری خود را آغاز کردند. بیشتر این اخبار و اطلاعات هم در تخریب شخصیتی مرحومه میترا استاد خلاصه میشد.
بسیاری از این افراد در فضای مجازی تلاش کردند تا میترا استاد را مأمور یک نهاد امنیتی معرفی کنند که اصطلاحاً «پرستو» خوانده میشوند. برخی دیگر هم این جنایت را به افشاگری نجفی درباره فساد مرتبط کردند.
حتی نجفی نیز در اظهارات خود گفت که همسر دومش با نهادهای امنیتی در ارتباط بوده و بارها وی را تهدید به افشای اسرار کرده بود. این در حالی است که افکار عمومی این سوال را دارد که آقای نجفی چه اسرار و اطلاعاتی داشته که از افشاشدن آنها در بین مردم نگران بوده است؟
اما تمام سخنها و روایتهایی که درباره قتل همسر دوم نجفی مطرح شده را باید در شیوه زندگی اشرافی جستوجو کرد. بنا بر اخبار و اطلاعات منتشرشده، مهریه میترا استاد ۱۳۶۲ سکه طلا بوده و آقای نجفی نیز بارها به وی گفته بود که حاضر بوده با انتقال آپارتمان محل وقوع جنایت در سعادتآباد به نام مرحومه، او را طلاق بدهد.
همچنین به گفته دخترخوانده آقای نجفی، حدود یکماه قبل از او خواسته بودند تا خودروی لکسوسی که به نامش بوده را به فرد دیگری منتقل کند که به احتمال زیاد فرد دیگر، همان میترا استاد بوده است.
اخبار و اطلاعات و اظهارات موجود از وابستگان خانوادگی آقای نجفی نشان میدهد که جنایت رخداده صرفاً یک موضوع جنایی است اما همحزبیها و اصلاحطلبان دوست دارند این مساله را به مسائل سیاسی و امنیتی مرتبط کنند.
نکته جالبتر اینکه در چنین فضایی به کرامت خانواده مقتوله فکر نمیکنند. از سوی دیگر زنان همیشه مورد توجه اصلاحطلبان بوده و سعی کردهاند تا در اظهارات خود توجه به حقوق زنان در عرصههای اجتماعی را پیگیری کنند؛ اما اینبار گویا برنامهریزی اتاق فکر اصلاحطلبان بر پاشنه دیگری میچرخد.
حالا آش به قدری شور شده که حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران اطلاعیهای خطاب به اصلاحطلبان صادر کرده و از آنها خواسته تا به تنشها و تشتتهای ایجادشده درباره حاشیههای بعد از قتل همسر نجفی خاتمه دهند.