مکالمات درونی به ایجاد احساسات و سپس رفتار و عمل می انجامند. چنان که کسی در گفت وگوهای درونی به ضرورت یاری به دیگران برسد، در کارهای روزانه خویش یاری کردن بروز می کند یا بالعکس کسی در مکالمات درونی خویش به برتری منفعت شخصی برسد، از هیچ اقدامی برای رسیدن به آن دریغ نخواهد کرد.
جامعه شناسی و مکالمات درونی
آدمی با خویش گفت وگوی درونی دارد؛ چه در خلوت و چه در شلوغی و هیاهو، بخشی از زمان، تمرکز و حضور انسان صرف «خود» می شود. «خود» را به قضاوت می گیرد و از او تأیید کارش را می خواهد، با «خود» درگیر می شود و او را می رنجاند، به «خود» توجه می کند و اعتماد به نفس خویش را بالا می برد و … .
1- با دیگران، در کنار دیگران زندگی می کند و به زندگیش معنا می بخشد.
2- با خود به گفت وگو می نشیند و هر آنچه هست و نیست را با خود معنا می کند.
با دیگران بودن را می توان وجه بیرونی اجتماعی بودن دانست و مکالمات درونی را بُعد درونی اجتماعی بودن به شمار آورد.
مکالمات درونی جنبه های مختلفی را شامل می شود؛ از جمله راز و نیازها با خویشتن، گفت وگوهای ذهنی، جدال و بحث های فکری، مرور آرزوها و خواسته ها، وارسی افراد و تعیین شأن و جایگاه آنان تا تکرار پرسش و پاسخ های امتحانی، حساب و کتاب خریدها و هزینه ها … تا سخن گفتن با خدا، دعای خیر برای خود و دیگران، درد دل کردن با آفریدگار؛ بنابراین، مکالمات درونی شامل دو بخش متفاوت و مکمل است.
1- گفت وگو راجع به امور مادی و عینی؛ چه به دست آورده ام؟ با فلانی چه باید کرد؟ چه چیزی بخرم؟ چه معامله ای سود دارد؟ چگونه امتحان را بخوانم؟ چه حرفی به دوستم بزنم؟ … .
2- مکالمات در مورد معنویات و امور فرامادی؛ هستی چیست؟ چرا به دنیا آمده ام؟ چرا خدا من را دوست دارد؟ چرا باید نیکی کنم؟ چرا از مهربانی لذت می برم؟ … .
این دو بخش در عین حالی که از یکدیگر جدا به نظر می آیند، با یکدیگر ارتباط دارند و همدیگر را تکمیل می کنند.
اما نکته مهم تر، مکالمات درونی به ایجاد احساسات و سپس رفتار و عمل می انجامند. چنان که کسی در گفت وگوهای درونی به ضرورت یاری به دیگران برسد، در کارهای روزانه خویش یاری کردن بروز می کند یا بالعکس کسی در مکالمات درونی خویش به برتری منفعت شخصی برسد، از هیچ اقدامی برای رسیدن به آن دریغ نخواهد کرد.
به بیان دیگر، اگر مکالمات درونی صرفاً جدال ها، سخن ها، گفته ها، حرف هایی آدمی با خویش بود، چندان اهمیت و جایگاهی نداشت. آنچه موجب اهمیت مکالمات درونی می شود این که گفت وگوها، حرف های با خود و تصمیمات درونی به رفتار و اعمال عینی و واقعی می انجامد که زندگی جمعی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
ما با خود به این نتیجه می رسیم که محبت کردن به دیگران بی فایده است در نتیجه از مهرورزی در محیط های مختلف خودداری خواهیم کرد. اما اگر ما در مکالمات درونی با خود به یادآوری «به هر دست بدهی به همان دست می گیری»، برسیم قطعاً مهرورزی را ادامه می دهیم.
به این ترتیب، مکالمات درونی مادی یا فرامادی، هر یک می تواند دارای بار مثبت یا منفی باشد. از مکالمات درونی مثبت، رفتار و کردار مثبت حاصل می شود و مکالمات درونی منفی به رفتارهای تلخ و ناخوشایند می انجامد.
نتیجه بگیریم در جامعه شناسی مکالمات درونی مهم هستند و در خور توجه و بررسی می باشند، زیرا زندگی عینی و ملموس را تحت تأثیر قرار می دهند و منشأ رفتارهای اجتماعی هستند.
این که خانواده گروهی مهربان است و در میان اعضای یک شرکت به اندازه خانواده محبت جریان ندارد، یکی از دلایل آن تفاوت مکالمات درونی است که بین اعضای خانواده با اعضای شرکت وجود دارد.
مکتب کنش متقابل به ابعاد مختلف «خود» و مکالمات درونی پرداخته است و نحوه شکل گیری آن را مورد توجه قرار داده است. اما جای نقش مکالمات در بازیگری اجتماعی در محیط مختلف (شهر، مسجد، بیمارستان …)، در این مکتب خالی است.
مثال: تفاوت دو استاد در نوع ارتباط با دانشجو، تفاوت دو پزشک در برخورد با بیمار، تفاوت دو فروشنده در رابطه با مشتری … اگر مهربانانه رفتار می کنند یا خشن، اگر منصفانه عمل می کنند، اگر محترم، اگر پرانرژی، اگر خسته … یکی از دلایل اصلی نوع مکالمات درونی آنها با خویشتن است.
مکالمات درونی مثبت، خوش بینانه، همدلانه، منعطف … رفتاری را شکل می دهند که از مکالمات درونی منفی، بدبینانه، خصمانه، رقابتی … کاملاً متفاوت و جداست.
همان طور که روشن است مکالمات درونی در خلأ شکل نمی گیرند و پیچیدگی در صورت بندی آنان وجود دارد، ولی آنچه مهم است این که به افراد این آگاهی و هشدار داده شود که بسیاری از مواقع آنان تحت امور عینی و حال حاضر در جریان، رفتار و عمل نمی کنند. بلکه بر مبنای مکالمات درونی که آنان را به چه نتیجه ای ـ مثبت – منفی، منفعت فردی- جمعی، دل انگیز- خشن، شادی – غم، نشاط- کلافگی … ـ رسانده باشد، در رویارویی با امور جاری عمل و اقدام می کنند.