چندی قبل مرد میانسالی به نام اکبر به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کرد و از دستبرد افراد ناشناس به دفترش خبر داد. او در تشریح ماجرا گفت: آن روز بعدازظهر من در دفترم نشسته بودم که دو نفر ناشناس وارد شدند. آنها بعد از بستن دست و پای من هرچه سند و مدرک و سفته و چک در دفتر و گاوصندوقم داشتم، برداشتند و رفتند.
شاکی در ادامه گفت: اسناد و مدارک سرقتشده همه پیش من امانت بودند. من به مردم پول قرض میدادم و در ازای آن اموالی را به امانت میگرفتم که بعد از پسگرفتن پولم اموالشان را به آنها برگردانم.
در تحقیقات انجامشده مرد شاکی نگهبان دفترش را بهعنوان مظنون معرفی کرد. بهاینترتیب سوابق مرد نگهبان که سعید نام دارد، بررسی و مشخص شد او سرقت را در سوابق خود دارد. با بهدستآمدن این نتایج سعید بیشتر از قبل در مظان اتهام قرار گرفت و برای تحقیق به پایگاه سوم اداره آگاهی تهران احضار شد. سعید در آغاز گفت: من در محل کارم نشسته بودم که دو نفر آمدند و پس از حمله به من و کتکزدنم دست و پایم را بستند، بعد هم سراغ اکبر رفتند و چیز دیگری درباره این سرقت نمیدانم. باوجوداین مأموران به تحقیق درباره سعید و ارتباطات او ادامه دادند؛ تاجاییکه او دچار ضدونقیضگویی شد و در نهایت لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل از این سرقت دو پسر سراغ من آمدند و ماجرای اختلافی را که مادرشان با اکبر داشت، تعریف کردند. به گفته سعید دو مرد جوان مدعی بودند که ۱۰ سال قبل مادرشان برای تهیه کادوی عروسی پسر خواهرش آپارتمانی ۱۵۰متری را در اقدسیه به نام اکبر زده و مبلغ ۸۰ میلیون تومان از او گرفته است و قرار بود که اکبر هم پس از پرداخت اقساط و تسویهحساب ملک را دوباره به نام مادر آنها بزند. مدتی قبل که آنها همه پول را داده بودند، برای پسگرفتن ملکشان به اکبر مراجعه کردند؛ اما اکبر بنا به دلایلی حاضر به تغییر مالکیت ملک مدنظر نشده است. سعید ادامه داد ظاهرا پس از مدتی با بالاگرفتن اختلاف آن خانم با اکبر کار به دادگاه هم کشید؛ اما، چون سند به اسم اکبر بود، آن خانم نتوانست کاری از پیش ببرد و دادگاه هم رأی به نفع اکبر داد. برای همین دو پسر جوان که به من مراجعه کرده بودند، پس از توضیح ماجرا از من پرسیدند کسی را میشناسم که اکبر از او حرفشنوی داشته باشد؟ آنها پیشنهاد دادند اگر بتوانم بیدردسر کارشان را حل کنم، ۸۰ میلیون به من میدهند.
سعید در ادامه گفت: من تصور کردم میتوانم کسی را پیدا کنم؛ اما نتوانستم کاری بکنم. بعد موضوع را با دو نفر از دوستان خلافکارم مطرح کردم و قرار شد آنها بهعنوان سارق وارد دفتر شوند و من را هم برای صحنهسازی کتک بزنند. با این اعترافات سعید تقریبا همه ماجرا افشا شد و بار دیگر از طرفین ماجرا بازجویی شد و هر دو تمام ماجرا را تعریف کردند و گفتند سارقان از هر دو اخاذی کردهاند. فرزندان زن گفتند دو سارق پس از مدتی با ما تماس گرفتند و تهدید کردند که موضوع را به پلیس اطلاع میدهند و میگویند ما سفارش این سرقت را دادهایم؛ برای همین ما مجبور شدیم بدون اینکه چیزی به ما بدهند، ۴۰ میلیون تومان به آنها بپردازیم. همچنین اکبر گفت: پس از سرقت چند بار سارقان به من زنگ زدند و در ازای پسدادن بخشی از مدارک مبالغ مختلفی بین پنج تا ۱۰ میلیون تومان از من گرفتند؛ برای همین دیدم این شیوه فایده ندارد؛ چون آنها مدارک زیادی از من دزدیده بودند. در نتیجه شکایت کردم. با کشف ابعاد مختلف ماجرا مأموران موفق به شناسایی دو فرد مهاجم شدند و دستگیری آنها در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت.