دکتر حسین بانکیپور، عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان و متخصص خانواده و ازدواج در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری دانشجو، به معضلات ازدواج دانشجویی از تصور تا واقعیت پرداخت. مشروح این گفتگو تقدیم خوانندگان میشود.
پاسخ دانشجویان متاهل به مراتب از پاسخ دانشجویان مجرد به سوال بزرگترین معضل ازدواج دانشجویی چیست؟ واقعیتر است. پاسخ دانشجویان مجرد به این سوال براساس ابهام، تخیل ذهنی و جو روانی حاکم بر جامعه است، ولی دانشجویان متاهل بزرگترین مشکل ازدواج دانشجویی را عدم تطابق فرهنگی عنوان کردند.
اگر مبنای کل نگری را در شناخت نسبت به افراد در نظر بگیریم در مییابیم که هر یک از ما نسبت به خود هویتهای متفاوتی داریم یعنی هر کدام از ما تنها یک شخصیت نداریم و متعلق به چند کل میباشیم و نسبت به هر کل وجهه متفاوتی داریم. مثلا اگر متعلق به جامعه دانشگاهی باشیم نسبت به آن شخصیتی پیدا کردهایم که شبیه شخصیت دیگر دانشجویان در محیط دانشگاه است.
یک کل دیگر شهروند بودن یک شهر است اگر شما فرهنگ اصفهانیها را بشناسید یک فرد اصفهانی را به عنوان یک شهروند اصفهانی خواهید شناخت، اما معلوم نیست که حتما هویت اصفهانی بودن فرد با هویت دانشگاهی بودنش منطبق باشد؛ بنابراین ما نسبت به هر کلی وجههای از فرد را میشناسیم که چه بسا با کل دیگر و وجهه دیگر متفاوت باشد.
اما چرا دانشجویان متاهل بزرگترین معضل ازدواج دانشجویی را عدم تطابق فرهنگی عنوان کردند؟ ببینید دو دانشجویی که با هم ازدواج کردند هر کدام در محیط یک دانشگاه و تحت یک کل مشترک بودند و با ورود به دانشگاه هویت جدید مشترکی یافتهاند که در آن هویت احساس وحدت میکنند ممکن است در یک تشکل نظریات هم را بپسندند و یا در شب شعری از ذوق شعری هم خوششان بیاید و احساس کنند که به هم میخورند و روحیهشان مثل هم است، اما همه اینها به هویت دانشگاهی آنها مربوط میشود تا اینکه به ازدواج با هم علاقه مند میشوند.
اما زمانی که زندگی شکل گرفت این دو دانشجو با هویت شهروندی و خانوادگی خودشان وارد زندگی مشترک میشوند نه هویت دانشگاهی و آن موقع است که متوجه میشوند از نظر فرهنگی با هم تطابق ندارند یعنی تا قبل از ازدواج همدیگر را از یک بعد مینگریستند و خود را مناسب یکدیگر تشخیص میدادند و ازدواجشان با هم صورت میگرفت، اما بدیهی است که هویت خانوادگی آنها با هویت دانشگاهی شان همخوانی و مطابقت نداشته باشد و لذا منجر به اختلاف شود چرا که در محیطی خواستگاری صورت گرفته که محیط زندگی شان نبوده است.
خواستگاری در منزل خانم و با حضور خانوادهها صورت گیرد
لذا توصیه به دانشجویان این است که خواستگاریها باید حتما در خانه و با حضور خانواده دختر صورت گیرد تا با دیدن فضای خانواده همسر مقداری از فضای حاکم بر ذهن که در دانشگاه شکل گرفته خارج شود حتی خواستگاری در واحد مشاورهای دانشگاه و تحت نظارت مشاور نیز مطلوب نیست و دو طرف نمیتوانند در این محیط فرهنگی یکدیگر را شناسایی کنند.
به بهانه اینکه خانواده دو طرف در شهرستان دیگر هستند مسئله ازدواج را نباید سرسری بگیرند پسر باید به منزل خانم دانشجو برود و هر دوی با محل رشد و نمو و تربیت همدیگر و فضای شکل گرفتن هویت همسر احتمالی آیندهشان آشنا شوند چرا که مسئله ازدواج و ۵۰، ۶۰ سال زندگی مشترک بازیچه نیست.
دختر خانمها هم باید در جلسات سوم و چهارم با خانواده همسر آینده خود آشنایی پیدا کنند، زیرا محیط خانواده معرف فرهنگ یک خانواده است. حتی برادران و خواهران کوچکتر که در حیاط منزل مشغول بازی هستند و در جلسه خواستگاری شما در دانشگاه حضور ندارند معرف فرهنگ خانوادهاند.
تحقیقات را منحصر به محیط دانشجویی و دانشگاه نکنید
بنابراین تحقیقات منحصر به محیط دانشجویی و دانشگاه نکنید، زیرا بنا نیست تا آخر عمر شما در دانشگاه به سر ببرید از شهر و دیار و محیط زندگی فرد در گذشته نیز اطلاعات کسب کنید تا در مسئله کفویت و تطابق به نتیجه صحیحی برسید.
هویت خانوادگی و محل افراد قطعا با هویت دانشگاهی متفاوت است و نکته مهم این است که قرار است شما با هویت محلی و خانوادگی وی زندگی مشترک خود را آغاز کنید و هویت دانشگاهی هویتی گذراست.
تاثیر اساسی هویت فرهنگی
ما شدیدا تحت تاثیر هویت فرهنگیمان هستیم هر چند فرهنگ جامعه ما جنبههای دینی قوی دارد، اما متاسفانه آن قدر که تحت تاثیر فرهنگ عام جامعه هستیم از دین خود تاثیر نمیگیریم. مثلا ممکن است کسی شراب بخورد یا فکر شراب نوشیدن را در اندیشه و فکر خود خطور دهد شما بلافاصله از اینکه من چنین مثالی میزنم نفرت پیدا میکنید علتش این نیست که شراب در دین شما حرام شده بلکه علتش این است که این عنصر دینی خیلی خوب در فرهنگ شما جذب شده است و شما بیشتر از هر گروهی به دلیل اینکه افرادی فرهنگی و تحصیلکرده هستید و در فرهنگتان شراب یک امر فوقالعاده نابههنجار است حتی ذکر مثالش را هم بد میدانید، اما در مورد غیبت کردن با اینکه در دین شما حرام است، ولی از آنجا که در بخشی از فرهنگ جامعه امری صد در صد نابههنجار به شمار نمیآید و مثل نقل و نبات در برخی محافل رواج دارد.
فرهنگهای خاص
گاه وقتی ریشه برخی اختلافات عروس و دامادها را بررسی میکنیم علتش این است که با فرهنگ قومیت، یا منطقهای یا شغلی همسر خود آشنایی نداشتهاند و سخنی را گفتهاند که هر چند از نظر شرعی خلاف بیّنی مرتکب نشدند، اما در آداب و رسوم خانواده طرف مقابل توهین تلقی میشده است.
گاهی آداب و رسومها همه اعتقادات طرفین را تحتالشعاع قرار میدهد به طوری که فرد تمام اعتقادات خود را به فراموشی میسپارد و هر یک دیگری را به مسئلهای متهم میکند. مثلا در برخی خانوادهها خانمهای خانه رسم ندارند به سر خیابان بروند و سوار تاکسی شوند در حالیکه این هیچ منع شرعی ندارد لذا اگر مثلا داماد عروس خانم را با تاکسی سر خیابان به محل مورد نظر ببرد خانواده خانم این را نوعی اهانت فرض میکنند لذا وقتی رفتارها تطابق فرهنگی ندارد شرایط را برای تداوم یک زندگی موفق سلب میکند.
فاصله از فرهنگ دینی
بسیار کم اتفاق میافتد که کسی بگوید در ازدواج به هیچ فرهنگ و قومیتی کار ندارد و تنها ملاک و معیار من در ازدواج فرهنگ ناب اسلامی است. مثلا اگر در بحث مهریه مطرح میشود که مهریه کم را باید به مهرالسنه برسانیم باید لوازم و فرهنگ پذیرش چنین سخنی هم در جامعه فراهم شده باشد و صرفا نباید براساس احساسات و شور تصمیمگیری کنیم.
ترجیح تطابق فرهنگی بر احساسات
احساسات آدم مانند شعلههای آتش است که تا روشن است اطرافش را روشن میکند و دیدهها را به سمت خود جلب میکند، اما وقتی فروکش کرد دیگر جلوهای ندارد. لازم است که کفویت و تطابق فرهنگی را بر احساسات ارجح بدانیم به افرادی که میخواهند دو نفر را به هم معرفی کنند سفارش میکنیم فقط به خوب بودن دختر و پسر توجه نکنند و ببینند آیا خانوادههای آن دو جوان هم با هم تطابق فرهنگی دارند یا نه و از نظر اعتقادی و فرهنگ اجتماعی و اقتصادی دو خانواده را ارزیابی و سپس به هم معرفی نمایند.
فرهنگ خانوادهها
توصیهام به دختران و پسران جوانم این است که از خواستگاری مستقیم اجتناب کنند. خواستگاری سنتی روش مطمئنتری است، اما باید ایرادهای آن با توجه به شرایط زمانه برطرف شود. علت موفقیت در خواستگاری سنتی این است که قبل از اینکه با فرد روبرو شوند با خانواده و فضای کلی آن آشنا میشوند و خانوادهها وقتی با هم گفتگو کردند تشخیص میدهند که تطابق فرهنگی با هم دارند یا نه؛ لذا خود را فریب ندهند و نگویند ما میخواهیم با هم زندگی کنیم و کاری به خانوادههایمان نداریم.
پاسخ دانشجویان متاهل به مراتب از پاسخ دانشجویان مجرد به سوال بزرگترین معضل ازدواج دانشجویی چیست؟ واقعیتر است. پاسخ دانشجویان مجرد به این سوال براساس ابهام، تخیل ذهنی و جو روانی حاکم بر جامعه است، ولی دانشجویان متاهل بزرگترین مشکل ازدواج دانشجویی را عدم تطابق فرهنگی عنوان کردند.
اگر مبنای کل نگری را در شناخت نسبت به افراد در نظر بگیریم در مییابیم که هر یک از ما نسبت به خود هویتهای متفاوتی داریم یعنی هر کدام از ما تنها یک شخصیت نداریم و متعلق به چند کل میباشیم و نسبت به هر کل وجهه متفاوتی داریم. مثلا اگر متعلق به جامعه دانشگاهی باشیم نسبت به آن شخصیتی پیدا کردهایم که شبیه شخصیت دیگر دانشجویان در محیط دانشگاه است.
یک کل دیگر شهروند بودن یک شهر است اگر شما فرهنگ اصفهانیها را بشناسید یک فرد اصفهانی را به عنوان یک شهروند اصفهانی خواهید شناخت، اما معلوم نیست که حتما هویت اصفهانی بودن فرد با هویت دانشگاهی بودنش منطبق باشد؛ بنابراین ما نسبت به هر کلی وجههای از فرد را میشناسیم که چه بسا با کل دیگر و وجهه دیگر متفاوت باشد.
اما چرا دانشجویان متاهل بزرگترین معضل ازدواج دانشجویی را عدم تطابق فرهنگی عنوان کردند؟ ببینید دو دانشجویی که با هم ازدواج کردند هر کدام در محیط یک دانشگاه و تحت یک کل مشترک بودند و با ورود به دانشگاه هویت جدید مشترکی یافتهاند که در آن هویت احساس وحدت میکنند ممکن است در یک تشکل نظریات هم را بپسندند و یا در شب شعری از ذوق شعری هم خوششان بیاید و احساس کنند که به هم میخورند و روحیهشان مثل هم است، اما همه اینها به هویت دانشگاهی آنها مربوط میشود تا اینکه به ازدواج با هم علاقه مند میشوند.
اما زمانی که زندگی شکل گرفت این دو دانشجو با هویت شهروندی و خانوادگی خودشان وارد زندگی مشترک میشوند نه هویت دانشگاهی و آن موقع است که متوجه میشوند از نظر فرهنگی با هم تطابق ندارند یعنی تا قبل از ازدواج همدیگر را از یک بعد مینگریستند و خود را مناسب یکدیگر تشخیص میدادند و ازدواجشان با هم صورت میگرفت، اما بدیهی است که هویت خانوادگی آنها با هویت دانشگاهی شان همخوانی و مطابقت نداشته باشد و لذا منجر به اختلاف شود چرا که در محیطی خواستگاری صورت گرفته که محیط زندگی شان نبوده است.
خواستگاری در منزل خانم و با حضور خانوادهها صورت گیرد
لذا توصیه به دانشجویان این است که خواستگاریها باید حتما در خانه و با حضور خانواده دختر صورت گیرد تا با دیدن فضای خانواده همسر مقداری از فضای حاکم بر ذهن که در دانشگاه شکل گرفته خارج شود حتی خواستگاری در واحد مشاورهای دانشگاه و تحت نظارت مشاور نیز مطلوب نیست و دو طرف نمیتوانند در این محیط فرهنگی یکدیگر را شناسایی کنند.
به بهانه اینکه خانواده دو طرف در شهرستان دیگر هستند مسئله ازدواج را نباید سرسری بگیرند پسر باید به منزل خانم دانشجو برود و هر دوی با محل رشد و نمو و تربیت همدیگر و فضای شکل گرفتن هویت همسر احتمالی آیندهشان آشنا شوند چرا که مسئله ازدواج و ۵۰، ۶۰ سال زندگی مشترک بازیچه نیست.
دختر خانمها هم باید در جلسات سوم و چهارم با خانواده همسر آینده خود آشنایی پیدا کنند، زیرا محیط خانواده معرف فرهنگ یک خانواده است. حتی برادران و خواهران کوچکتر که در حیاط منزل مشغول بازی هستند و در جلسه خواستگاری شما در دانشگاه حضور ندارند معرف فرهنگ خانوادهاند.
تحقیقات را منحصر به محیط دانشجویی و دانشگاه نکنید
بنابراین تحقیقات منحصر به محیط دانشجویی و دانشگاه نکنید، زیرا بنا نیست تا آخر عمر شما در دانشگاه به سر ببرید از شهر و دیار و محیط زندگی فرد در گذشته نیز اطلاعات کسب کنید تا در مسئله کفویت و تطابق به نتیجه صحیحی برسید.
هویت خانوادگی و محل افراد قطعا با هویت دانشگاهی متفاوت است و نکته مهم این است که قرار است شما با هویت محلی و خانوادگی وی زندگی مشترک خود را آغاز کنید و هویت دانشگاهی هویتی گذراست.
تاثیر اساسی هویت فرهنگی
ما شدیدا تحت تاثیر هویت فرهنگیمان هستیم هر چند فرهنگ جامعه ما جنبههای دینی قوی دارد، اما متاسفانه آن قدر که تحت تاثیر فرهنگ عام جامعه هستیم از دین خود تاثیر نمیگیریم. مثلا ممکن است کسی شراب بخورد یا فکر شراب نوشیدن را در اندیشه و فکر خود خطور دهد شما بلافاصله از اینکه من چنین مثالی میزنم نفرت پیدا میکنید علتش این نیست که شراب در دین شما حرام شده بلکه علتش این است که این عنصر دینی خیلی خوب در فرهنگ شما جذب شده است و شما بیشتر از هر گروهی به دلیل اینکه افرادی فرهنگی و تحصیلکرده هستید و در فرهنگتان شراب یک امر فوقالعاده نابههنجار است حتی ذکر مثالش را هم بد میدانید، اما در مورد غیبت کردن با اینکه در دین شما حرام است، ولی از آنجا که در بخشی از فرهنگ جامعه امری صد در صد نابههنجار به شمار نمیآید و مثل نقل و نبات در برخی محافل رواج دارد.
فرهنگهای خاص
گاه وقتی ریشه برخی اختلافات عروس و دامادها را بررسی میکنیم علتش این است که با فرهنگ قومیت، یا منطقهای یا شغلی همسر خود آشنایی نداشتهاند و سخنی را گفتهاند که هر چند از نظر شرعی خلاف بیّنی مرتکب نشدند، اما در آداب و رسوم خانواده طرف مقابل توهین تلقی میشده است.
گاهی آداب و رسومها همه اعتقادات طرفین را تحتالشعاع قرار میدهد به طوری که فرد تمام اعتقادات خود را به فراموشی میسپارد و هر یک دیگری را به مسئلهای متهم میکند. مثلا در برخی خانوادهها خانمهای خانه رسم ندارند به سر خیابان بروند و سوار تاکسی شوند در حالیکه این هیچ منع شرعی ندارد لذا اگر مثلا داماد عروس خانم را با تاکسی سر خیابان به محل مورد نظر ببرد خانواده خانم این را نوعی اهانت فرض میکنند لذا وقتی رفتارها تطابق فرهنگی ندارد شرایط را برای تداوم یک زندگی موفق سلب میکند.
فاصله از فرهنگ دینی
بسیار کم اتفاق میافتد که کسی بگوید در ازدواج به هیچ فرهنگ و قومیتی کار ندارد و تنها ملاک و معیار من در ازدواج فرهنگ ناب اسلامی است. مثلا اگر در بحث مهریه مطرح میشود که مهریه کم را باید به مهرالسنه برسانیم باید لوازم و فرهنگ پذیرش چنین سخنی هم در جامعه فراهم شده باشد و صرفا نباید براساس احساسات و شور تصمیمگیری کنیم.
ترجیح تطابق فرهنگی بر احساسات
احساسات آدم مانند شعلههای آتش است که تا روشن است اطرافش را روشن میکند و دیدهها را به سمت خود جلب میکند، اما وقتی فروکش کرد دیگر جلوهای ندارد. لازم است که کفویت و تطابق فرهنگی را بر احساسات ارجح بدانیم به افرادی که میخواهند دو نفر را به هم معرفی کنند سفارش میکنیم فقط به خوب بودن دختر و پسر توجه نکنند و ببینند آیا خانوادههای آن دو جوان هم با هم تطابق فرهنگی دارند یا نه و از نظر اعتقادی و فرهنگ اجتماعی و اقتصادی دو خانواده را ارزیابی و سپس به هم معرفی نمایند.
فرهنگ خانوادهها
توصیهام به دختران و پسران جوانم این است که از خواستگاری مستقیم اجتناب کنند. خواستگاری سنتی روش مطمئنتری است، اما باید ایرادهای آن با توجه به شرایط زمانه برطرف شود. علت موفقیت در خواستگاری سنتی این است که قبل از اینکه با فرد روبرو شوند با خانواده و فضای کلی آن آشنا میشوند و خانوادهها وقتی با هم گفتگو کردند تشخیص میدهند که تطابق فرهنگی با هم دارند یا نه؛ لذا خود را فریب ندهند و نگویند ما میخواهیم با هم زندگی کنیم و کاری به خانوادههایمان نداریم.