ساعت ۱۴:۳۵ این اتفاق هولناک رخ میدهد و مردم محلی نیروهای جمعیت هلالاحمر استان البرز را در جریان میگذارند و طلب امدادرسانی سریع میکنند، شاید کورسوی امیدی روشن باشد و سیلاب خروشان با طعمههای خود مهربانتر رفتار کند.
ظهر به سرعت سپری میشود، در حالی که برای اهالی و خانواده مفقودشدگان ثانیهها از حرکت ایستاده است، خبر به سرعت مخابره و کمکهای بیشتری درخواست میشود، خبری از پدر و دختری که تا لحظاتی پیش شاد و خندان دست در دست هم به گفتوشنود مشغول بودند و دختر برای پدر دلبری میکرد، نیست.
در میان تلاشها و اظهار امیدواری کردنهای مردم محلی و دلداری بخشی به خانواده نگران، تیم جستوجوی نجات هلالاحمر مجدانه در حال انجام عملیات جستوجو است و لحظهای از حرکت نمیایستد، مادر در حال مرور خاطرات چند دقیقه پیش فرزند دلبند است و از نقشههای او برای تعطیلات تابستان امسال میگوید، لحظهای ناله میکند و لحظهای دیگر دست به دعا برمیدارد و زیر لب با خدای خود حرف میزند.
هر چیزی که به قلاب نجات گران کوهستان و سیلاب جمعیت هلالاحمر گیر میکند، صدای محلیها و آه از نهاد افراد خانواده گمشدگان بلند میکند، سرانجام با تلاش بسیار پیکر یکی از مفقودین پیدا شده و انتظار و نجوا جای خود را به شیون و زاری میدهد.
پیکر پدر در میان کاور نیروهای امدادی آرام میگیرد، در حالی که دستانش هنوز برای گرفتن دست دخترک دردانه دراز است و او را جستجو میکند.