روز حادثه هم التماسش کردم، میدانستم اگر همسرم با کسی ازدواج کند به بچه هایم پولی نمیرسد. برای همین به او گفتم حاضرم طلاقت بدهم به شرطی که حداقل ۵ تا از واحدها را به من برگردانی. پول خودم بود و نگران بچه هایم بودم. بزرگترین اشتباه زندگی من این بود که اموالم را به نام همسرم کردم.
متهم پس از اعتراف به قتل و بیان جزئیات جنایت به دستور بازپرس سجاد منافی آذر در اختیار آگاهی قرار داده شد و بررسیها در این رابطه ادامه دارد.
گفتگو با متهم
کی نقشه قتل را کشیدی؟
صبح روز حادثه چاقو را خریدم و تصمیم گرفتم دو رو به سراغ همسرم بروم.
دو رو یعنی چی؟
هدفم این بود یا او را راضی کنم آپارتمانهایش را به نام من کند یا بکشمش.
بعد از خرید چاقو کجا رفتی؟
میدانستم که همسرم ساعت یک و نیم از بازار خارج میشود و در همانجا به کمین همسرم نشستم. وقتی او از بازار خارج شد به سراغش رفتم و از او خواستم سوار ماشینم شود. ۵ دقیقه تا پارک ارغوان راه بود، مقابل پارک نگه داشتم و باهم داخل پارک شدیم. چاقو را مقابل پایم گذاشتم و با او شروع به صحبت کردم.
همسرم گفت: درخواست طلاق غیابی داده است. به او گفتم به این کار نیازی نیست طلاقت میدهم به شرطی که ۵ واحد از ۷ واحد آپارتمانی را که متعلق به ۳ فرزندم بود به نام من کند. اما او مخالفت کرد. بیش از نیم ساعت التماسش کردم، اما فایدهای نداشتم و او با پررویی جوابم را میداد. عصبانی شدم و با چاقو به او حمله کردم و او را با چاقو زدم.
چرا باید ۵ واحد آپارتمانش را به نام تو میکرد؟
برای اینکه متعلق به خودم بود. بزرگترین اشتباه من در زندگی این بود که خانهام را به نام همسرم کردم. سال ۷۲ بود که در غرب تهران خانهای ۴۲۲ متری را به نام همسرم زدم و بعد هم مشارکتی آن خانه را ساختیم. ۷ واحد به همسرم رسید و از طرفی مقداری هم ارثیه از پدر همسرم به او رسید و وضع مالیاش خیلی خوب شد. او از ۷ آپارتمان فقط ماهی ۱۲ میلیون تومان اجاره میگرفت.
چرا همسرت میخواست طلاق بگیرد؟
تصور میکردم او با پسری ۲۵ ساله آشنا شده و قصد ازدواج دارد. البته من از این موضوع چیزی نمیدانستم و اوایل سال خواهرش به من زنگ زد و ماجرا را گفت. خیلی ناراحت شدم؛ همسرم ۴ سالی بود که مرا از خانه بیرون کرده بود.
۴ سال جدا از همسرت زندگی میکردی؟
من نمیخواستم، همسرم اینطور میخواست. یکبار به مسافرت رفتم و زمانی که برگشتم دیگر به خانه راهم نداد.
در این ۴ سال کجا زندگی میکردی؟
هر چند وقت یکبار از شمال به تهران میآمدم و یک ماهی مسافرکشی میکردم و پولی در میآوردم و دوباره به شهرستان میرفتم و خرج میکردم.
از ابتدا مسافرکشی میکردی؟
نه، پارچه فروش بودم که از بد روزگار ورشکسته شدم.
با همسرت سر چه موضوعی اختلاف داشتی که به قول خودت تو را از خانه بیرون کرد؟
چند سال قبل یک خانه را با پدرم شریکی خریدم، اما موقع فروش پدرم پولم را نداد. از آن به بعد مدام او مرا سرکوفت میزد که خانوادهات پولت را خوردهاند. سر ساخت خانه هم به من توهین کرد و گفت: نمیخواهم تو در جریان ماجرا باشی. همه این موارد باعث کینه در دل من شده بود و اختلاف ما روز به روز بیشتر میشد.
روز حادثه هم التماسش کردم، میدانستم اگر همسرم با کسی ازدواج کند به بچه هایم پولی نمیرسد. برای همین به او گفتم حاضرم طلاقت بدهم به شرطی که حداقل ۵ تا از واحدها را به من برگردانی. پول خودم بود و نگران بچه هایم بودم. بزرگترین اشتباه زندگی من این بود که اموالم را به نام همسرم کردم.
بعد از جنایت چه کردی؟
به مردم گفتم زنگ بزنید و به پلیس خبر دهید.