به گزارش مهر، ساعت ۶ عصر پنجشنبه پنجم اسفند۸۹ دختر جوانی با مأموران پلیس تماس گرفت و با صدای لرزان از قتل پدرش خبر داد.

دقایقی بعد تیمی از کارآگاهان پلیس جنایی همراه حسینی - بازپرس جنایی کرج - راهی محل حادثه در محله عظیمیه شدند. آنها پس از ورود به خانه با پیکر مرد ۷۵ ساله روبه‌رو شدند که بر اثر اصابت ضربه‌های مرگبار به سرش از پا درآمده بود.

همزمان با طرح دو فرضیه قتل با انگیزه سرقت و انتقامجویی، تحقیقات در این دو شاخه تمرکز یافت، اما وقتی مشخص شد مقداری طلا از خانه سرقت شده، فرضیه قتل با هدف سرقت قوت گرفت. از سوی دیگر با توجه به اینکه شواهد نشان می‌داد قاتل به راحتی وارد خانه شده و قربانی جنایت نیز لباس خانه به تن داشته است احتمال قتل به دست یک آشنا قوت گرفت.

پس از بررسی‌های مقدماتی، جسد برای تعیین علت اصلی و زمان مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی در جریان تحقیق از اهالی دریافتند زنی به‌طور مشکوک و پنهانی به این خانه رفت‌و‌آمد داشته است.

کارآگاهان وقتی مطمئن شدند روز حادثه نیز زن جوان وارد خانه شده به تحقیق در این‌باره پرداختند. در ادامه هویت ناهید مظنون اصلی شناسایی شد و کارآگاهان در عملیاتی ضربتی او را در خانه‌اش دستگیر کردند.

وی در بازجویی‌ها لب به اعتراف گشود و گفت: مقتول تا چندی قبل دفتر کاری داشت و یکی از دوستان من هم کارمندش بود. یکبار که برای دیدن دوستم رفته بودم با مقتول آشنا شدم. بعد از جلب اعتمادش و ریختن طرح دوستی، چندین‌بار به خانه‌اش رفتم. از آنجا که می‌دانستم او با دخترش تنها زندگی می‌کند و طلا و جواهرات زیادی هم دارد، سرانجام نقشه سرقت از خانه‌اش را طراحی کردم. اوایل اسفند وقتی با مشکل شدید مالی روبه‌رو شدم، در اجرای نقشه‌ام مصمم‌تر شدم. روز حادثه با اطمینان از تنها بودن صاحبخانه به دیدنش رفتم. زمانی که در حال استراحت بود، چکشی از کنار جاکفشی برداشتم و چند ضربه به سرش زدم. وقتی از مرگش مطمئن شدم، مقداری طلا از خانه‌اش برداشته و فرار کردم. طلاها را نیز سه میلیون و ۵۰۰ هزار تومان فروختم.

متهم در ادامه صحنه قتل را بازسازی کرد که با تکمیل تحقیقات پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز فرستاده شد. قرار است قاضی رنجبر - رئیس دادگاه - و چهار قاضی مستشار بزودی به اتهام زن جنایتکار رسیدگی کنند.