روزنامه شرق نوشت: در ابتدای جلسه محاکمه ذبیحزاده نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و گفت: رحمت متهم ۱۷ساله، سال گذشته در یک زمین کشاورزی پسرعمویش را به قتل رساندهاست. متهم چند ساعت بعد از قتل بازداشت شد و اعتراف کرد. هرچند پدر مقتول اعلام رضایت کرده است، به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست دارم متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه و مجازات شود.

بعد از نماینده دادستان، متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: «من و پسرعمویم با هم روی یک زمین کشاورزی کار می‌کردیم، هر دو کارگر بودیم. از صبح زود کارمان را شروع می‌کردیم و با غروب آفتاب کار تمام می‌شد. در مزرعه یک اتاقک وجود داشت که صاحب‌کارمان در آنجا اسلحه‌ای شکاری نگهداری می‌کرد. این سلاح برای محافظت از زمین و کسانی بود که در آنجا کار می‌کردند. به همین خاطر هم صاحب‌کارم اجازه داد در زمان لزوم از آن استفاده کنم. چون در آن منطقه حیوانات وحشی وجود داشت و گاهی هم سارقانی می‌آمدند من آن روز سلاح را با خودم بیرون برده‌بودم. پسرعمویم هم مخزن سم‌پاشی را پشتش گذاشته‌بود و دنبال من می‌آمد، چند متری را با هم رفتیم تا اینکه پسرعمویم من را صدا زد. من تفنگ را مثل بچه کوچک که در بغل می‌خوابد دستم گرفته‌بودم قنداقش پایین بود و لولش بالا، همین‌که پسرعمویم صدایم کرد با همان حالت برگشتم و نمی‌دانم چطور شد که شلیک کردم. اصلا تفنگ در ضامن نبود و متوجه نشدم چطور شلیک کرد.»

در این هنگام یکی از قضات از متهم پرسید پسرعمویت می‌خواست چه چیزی به تو بگوید، متهم جواب داد: اصلا فرصت نشد با هم صحبت کنیم و به محض اینکه برگشتم تفنگ شلیک کرد و او در جا جانش را از دست داد. تیر دقیقا به قلبش برخورد کرد. او در مورد اینکه چه تضمینی وجود دارد که او دیگر دست به چنین عملی نزند گفت: قسم می‌خورم دیگر سمت تفنگ نمی‌روم، من اصلا نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد و چرا تفنگ شلیک کرد. من و پسرعمویم هیچ مشکلی با هم نداشتیم، خیلی با هم دوست بودیم و با هم زندگی می‌کردیم. هیچ عمدی در این کار نداشتم و عمویم هم متوجه این موضوع شد و بلافاصله رضایت داد. حدود یک‌سال و چندماه است که در کانون و خیلی دچار اضطراب و ناراحتی هستم. درخواست دارم دادگاه هم در مجازاتی که برای من در نظر گرفته می‌شود، تخفیف دهد.

در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و درخواست تخفیف مجازات برای متهم را کرد. بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شورشدند.