رفتگر هم با آن لباس فسفری سبز رنگش چون هر روز است، چون هر روز با سکوت بیرونی و اما فریاد و غوغای درونیاش از کنار ما خار و خاشاک را جارو میکند، چون سالهاست که صدای خش خش جاروی او برایمان عادی شده، هر روز کم رنگ و کم رنگ تر میشود.
شاید با کمی تامل، کمی انصاف بتوان واژهها و جملههای فراوانی را در لغت نامهها برای معنا و توصیف رفتگر به ثبت رساند ...
رفتگران انسانهای بیادعایی هستند که سوژه و تیتر کمتر روزنامه و رسانهای شدهاند.کسانی که در سخت ترین شرایط درست همان زمان که همه برای استراحت رفتهاند اوج کارشان آغاز میشود همانهایی که در برخی از کشورها به مهندسین بهداشت معروفن اما اینجا گویا...
دیگر انگار زمان ساعت 9 هم به سر رسیده است با این سطلهای بزرگ زباله هرکسی هر وقت دلش خواست زباله خود را در این سطلها خالی میکند! حال اگر تا شب پر شود ایرادی ندارد مردم خوب بلد هستند که سطلها را سرریز کنند. خیالت راحت کسی به فکر تو نیست.
باید بگویم که بعضی مسائل برایمان به نوستالژی تبدیل شدهاند، یادم آمد "ماهیانه" همان نوستالژی است که اگر امروز یکی از شماها به بهانهاش زنگ در خانهای را بزنید با 1888 مواجه میشوید و یا اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم جوابت را نمیدهند. راستی لباسهای نارنجی هم به سبز تغییر رنگ داده است.
یکی از سوژههای همیشگی انشای مدرسهها این است که "در آینده میخواهی چه کاره شوی" ، هیچ کدام از ما حتی خود رفتگران هم انشای خود را با این عنوان که "من میخواهم رفتگر شوم" آغاز نکردند اما چه میشود دیگر سرنوشت، دست روزگار و بسیاری از مسائل باعث شده عدهای مهندس،دکتر،معلم، خبرنگار و عدهای دیگر هم رفتگر شوند.
اصلا رفتگر بودن چه ایرادی دارد زمانی که قدر و جایگاهشان حفظ شود، مسئله این است که افراد بیادعایی که بدون آنها و فعالیتشان یکی از پایههای مدیریت شهری میلنگد، حرمتشان حفظ شود به خواسته هایشان نه در قالب شعار، واقعی رسیدگی شود.
انسانهای بی ادعای تمیز! راستی وضع کار و بار چگونه است؟ شما هم از مزایای حقوقی، عیدی، تسهیلات وام و بازنشستگی برخوردارید؟ وقتی شنیدید بعضی از مدیران حقوقهای چند ده میلیونی میگیرند و حقوق تو مقابلش هیچ است چه کردی؟ با دیدن ماشینهای لوکس و مغازههای آنچنانی چه فکری به سرت میزند؟ آری رفتگر عزیز شهرم تو قانعی به همان روزی حلالی که از خدا میرسد.
اینکه قانعی نشانهاش این است که وقتی کیف پولی را پیدا میکنی تا آن را به دست صاحبش با آنکه خود نیازمندی و شیطان در کمین است، نرسانی خواب و خوراک نداری.
رفتگر محل ما نامش مصطفی است؛ ساعت از یک بامداد گذشته است با سطل چرخ دار نارنجی رنگ و یک چارو در دست کوچهها را تمیز میکند. هیچ صدای به غیر از صدای چارویش در کوچه نمیآید.
مصطفی حدودا 55 ساله کمی قدش خمیده شده است و زیر لب داشت ترانهای را با ریتم جارو زدنش و با لحجه زمزمه میکرد،وقتی به سمتش رفتم و سلام دادم؛ علیک سلام گفت و به کارش ادامه داد؛ تو حال خودش بود. احوالپرسی کردم که گفت خدا را شکر همه چی خوبه.
همینطور که داشت کوچه را جارو میزد سر صحبت رو با این سوال که تا به حال شده کیف پولی پر از اسکناس پیدا کنی؟ باز کردم، مصطفی که کمی لکنت زبان داشت هم با لبخند گفت: نه، ولی 2 هزاری و 5 هزار تومانی پیدا کردم که انداختم صندوق صدقات. پرسیدم، اگر پیدا کنی با آن کیف پول چه میکنی؟ گفت بذار اول پیدا کنم، بعدش بهت میگم.
همینطور قدم زنان از مصطفی پرسیدم چقدر حقوق میگیری؟ چندتا بچه داری؟ چطور کار میکنی؟ و در پاسخ به سوالهای من گفت:زیر کارگری حدود 900 هزار تومان، حقوق میگیرم، مستاجرم و 4 تا بچه دارم. 32 سال سابقه بیمه دارم هنوزم بازنشسته نشدهام تازه میگویند سال بعد بازنشسته میشوم.
پای در دلش باز شد، مصطفی از نبود عدالت در پرداخت حقوقها حرف زد اینکه چرا باید با تمام تلاشهای که میکند هشتش گرو نُه باشد و همش درگیر ولی از آن سو یک مدیر پشت میز نشین ماهیانه چند صد میلیون دریافت کند البته نمیگفت کسی که درس خوانده اندازه او بگیرد ولی این همه فاصله هم برایش ناعادلانه بود.
مصطفی زیاد اهل صحبت نبود آنچه که برای این فرد زحمت کش مهم بود تمام کردن کارش به نحواحسن بود که البته اشتغال و ازدواج جوانان را آرزو میکرد و از نبود شغل برای جوانان گله مند بود جالب بود آقا مصطفی تا حالا به مشهد مقدس اعزام نشده است.
برای برداشتن هر آشغال از خیابان کمر یک نفر خم میشود
باید آشغال نریختن در معابر و خیابانها به آحاد جامعه آموزش داده شود و دستگاههای فرهنگی موظف به انجام چنین اقدامی هستند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس،16 هزار کارگر در سطح شهر تهران برای پاکیزگی فعالیت میکنند که از این تعداد 13 هزار نفر آنها رفتگر هستند و 3 هزار نفر نیز با ماشین آلات نسبت به جمعآوری زباله اقدام میکنند.