برخی از جمع ها و محیط هایی که افراد در آن قرار می گیرد بنا ه جو و شرایط آن نیاز به حرف و صحبت کردن دارد. برای شما اتفاق افتاده که در کلاس های دوره دانشگاه، جلسات اداری شغلی تان، مهمانی ها، برخی از افراد توانایی حرف زدن در مقابل دیگران و ارتباط گرفتن با آنها را ندارند و اگر بخواهند چیری بگویند سیستم جسمی آنها با هیجاناتی مواجه می شود.
اغلب این افراد کم رو قلمداد می شوند. کسانی که حتی در جلسات دفاع پایان نامه خود قدرت صحبت کردن از رساله خود را در برابر سایر دانشجویان ندارند. کمرویی یعنی دستپاچه شدن در مقابل افراد و احساس ناراحتی کردن در حضور دیگران، نکته مهم در مورد کمرویی این است که بیشتر افراد این تجربه را به صورت مشترک دارند.
وقتی افراد یاد بگیرند تعاملات اجتماعی شان را تحت کنترل خود درآورند می توانند بر کمرویی غلبه کنند.
افراد کمرو می گویند: که در برقراری مکالمات و حفظ تماس چشمی مشکل دارند و زمانی که می کوشند با فردی ارتباط برقرار کنند احساس ناراحتی می کنند.
نشانههای کمرویی
1- ناراحتی جسمی: معده درد، تپش قلب، تعرق، سرخ شدن هنگام برخورد با شخص غریبه یا انجام کاری در حضور دیگران.
2- خودآگاهی: افکار خود تحقیر کننده، نگرانی درباره ارزیابی منفی دیگران از خود. خود کمبینی و به کارهای خود اعتماد نداشتن.
3- مهارت اجتماعی ضعیف: بازداری اجتماعی، دست و پا چلفتی، گریز از جمع.
4- فرد کمرو با صدای آرام صحبت می کند و هنگام صحبت کردن عرق کرده و تغییر چهره می دهد.
5- بیشتر اوقات آرام و ساکت می نشیند و اگر یا چیزی نظر مخالف داشته باشد جرأت اظهار نظر ندارد.
6- در مقابل مشکلات عقب نشینی می کند و تصمیم گیری برایش خیلی مشکل است.
7- دوستان کمی دارد و از تماس با مردم حتی الامکان اجتناب می کند و یا به تک دوست خود وابسته است.
8- برای اثبات عقیده اش (حتی به حق) پا فشاری نمی کند.
9- گوشه گیر است و بدین وسیله قصد جلب حمایت دیگران را دارد و بیشتر تنهایی را ترجیح می دهد.
10- احساس بی کفایتی کرده و پیشقدم برای کاری نمی شود.
11- گاهی از شدت خجالت، ناخن خود را می جود.
افراد کمرو احتمالاً با این عبارات موافق هستند:
- در حضور افراد غریبه احساس ناراحتی می کنم.
- از نظر اجتماعی دست و پا چلفتی هستم.
- هنگام ملاقات با افراد جدید طبیعی بودن برایم سخت است.
- به توانایی های اجتماعی خود تردید دارم.
- در تعاملات اجتماعی احساس کمرویی می کنم.
- صحبت کردن با غریبهها برایم دشوار است.
- وقتی با افرادی از جنس مخالف، افراد غریبه و صاحب قدرت ملاقات دارم بیشتر احساس کمرویی میکنم.
یک شیوه انطباقی برای توجیه کمرویی، گفتن چیزی مثل این عبارت است:
«گاهی اوقات احساس کمرویی طبیعی است ولی من می توانم یاد بگیرم که علیرغم این احساس خود را اجتماعیتر کنم.» تبیین کمرویی با این نوع عبارت سازگارانه نیست: «کمرویی بخشی از شخصیت من است، ممکن نیست تغییر بکنم.»، «علت کمرویی من این است که دیگران مرا درک نمی کنند.» افراد کمرو با پذیرفتن این که همیشه کمرو خواهند ماند و زندگی اجتماعی آنها به ابتکار دیگران وابسته است، نگرش بدبینانهای را اتخاذ می کنند. وقتی افراد یاد بگیرند تعاملات اجتماعی شان را تحت کنترل خود درآورند می توانند بر کمرویی غلبه کنند.
علت پیدایش اختلال کمرویی
1- وراثت
2- یادگیری از بزرگترها، بهخصوص والدین
3- انتقاد زیاد از کودک و کاهش جرأتورزی او
4- کمال طلبی والدین، ممکن است از کودک توقع بیش از توان داشته باشند. در نتیجه او شکست بخورد و شکستهای مکرر موجب احساس حقارت او شود.
5- ممکن است در داخل خانواده همواره بر انجام کارهای خوب، پیروزی و برتری تأکید شده باشد.
6- ممکن است فرد در کودکی از محبت والدین محروم شده باشد.
راههای عمومی مقابله با کمرویی
- از پرداختن به این فکر که آیا دیگران من را تحسین یا تأیید خواهند کرد، دوری کنید و به جای آن فکرتان را به افرادی که با آنها ارتباط دارید متمرکز کنید و از خود بپرسید که برای کمک به احساس راحتی و آرامش آنها چه کاری می توانید انجام دهید.
- سعی کنید حالتهای اضطراب و تشویق و خود تردیدی را در وجود خود بشناسید و از آنها به عنوان نشانههایی برای خود آرام سازی استفاده کنید.
- دیگران را هم مثل خود پندارید: بسیاری از افراد حتی شخصیتهای معروف سینما و تلویزیون، ممکن است در موقعیتهای اجتماعی احساس خجالت و ناراحتی نمایند.
- یاد بگیرید که عملگرا باشید، شما می توانید با اجرای نقش در موقعیت اجتماعی خاص، همانند بازیگری که نقش خود را بازی می کند، مهارت های اجتماعی جدیدی را بیاموزید و احساس اطمینان و اعتماد بیشتری کسب نمایید.
- از موقعیت های کوچک و راحت شروع کرده و به تدریج خود را در شرایط دشوارتری قرار دهید.
- از ملاقات با افراد جدید هراس نداشته باشید.
سعی کنید که با افراد زیادی ملاقات کنید و هر کجا که توانستید (برای مثال در صفت اتوبوس، قصابی، بانک، مدرسه، یا ورزشگاهها) با مردم در مورد مسائل مشترکی که بین شما وجود دارد گفتوگو نمایید. باز هم تأکید می شود که سوال کردن در چنین موقعیت هایی روش موثری است.
به مثالهای زیر توجه کنید:
چه صف بلندی است! حتماً باید فیلم خوبی باشد! آیا در مورد آن چیزی می دانید؟
آیا کتاب خوبی است؟ موضوع آن چیست؟
پیراهن قشنگی پوشیدهای، از کجا خریدهای؟
دیشب مسابقه فوتبال را دیدی؟ کدام تیم برنده شد؟
چه هوای خوبی است، این طور نیست؟
- تعریف کردن از دیگران و تحسین آنها (راحتترین روش برای شروع یک مکالمه و ایجاد احساسی خوب در دیگران، تعریف و تحسین آنهاست.)
برای مثال:
در مورد آن چه که پوشیده اند (چه پیراهن قشنگی! من از آن خوشم آمد).
در مورد ظاهر افراد (موهایت چقدر خوب کوتاه شده است).
آنچه که خوب انجام می دهند (فوتبال بازی کردنت خیلی عالیه.)
در مورد شخصیتشان (آدم با مزهای هستی).
سایر ویژگی های افراد (چه قد بلندی داری؟)