به گزارش ايسنا،موسي نونهال که قرآن خوان بود جهت انتخاب اسم فرزندش متوسل به قرآن شد و نام فرزندش را جعفر گذاشت. او در روستا به شغل کشاورزي و دامداري مشغول بود. آن زمان در روستاي سرو آغاجي، شيخي بود که به بچهها قرآن خواندن ياد ميداد و همان معلم قرآن بود که به دليل نبوغ و استعداد جعفر، او را هميشه به پدرش سفارش ميکرد.
جعفر نونهال دوران تحصیلی ابتدایی را در مدرسه روستای «سروآغاجی» شروع کرد و با موفقیت به اتمام رساند. ادب و رفتار خوبش او را محبوب همه دوستان و فامیل و همکلاسیها کرده بود.
دوران راهنمایی تحصیلی را در روستای «تازه کند» درس میخواند و فاصله زیاد محل سکونت و مدرسه را با موتورسیکلت طی میکرد.
در خانوادهای هشت نفره زندگی میکرد اما با تمام ارادتی که به خانوادهاش داشت از سستی در قبال ادای فریضه نماز از کسی گذشت نداشت.
با آغاز مبارزات انقلاب اسلامی به همراه دوستانش در روستای محل زندگیشان یک گروه تشکیل داده و بر روی بازوهایشان نوشته بودند: «لااله الا الله». در روستا راهپیمایی میکردند و برای تبلیغ انقلاب به روستاهای دیگر هم میرفتند.
جعفر در جمع اهالی روستاها صحبت میکرد. این محصل زرنگ و انقلابی پرشور روستای سروآغاجی در امر به معروف و نهی از منکر و ترویج نماز و روزه در منطقه یک فرد نمونه و یک انقلابی مؤثر بود. او که بعد از اتمام تحصیلات به خدمت سربازی رفته بود بعد از سپری کردن ١٢ ماه از خدمت سربازی با عفو بقیه خدمت سربازیاش، برگه پایان خدمت گرفت.
بعد از پایان خدمت سربازی جعفر، خانواده نونهال به اردبیل نقل مکان کرده و در «محله میراشرف» ساکن شدند. در اردبیل با دوستی و رفاقت با نیروهای انقلابی و اعضای پایگاه بسیج محله از جمله علی محمدی، حسین فروزان، حمدالله باهنر ومیریدالله علوی به فعالیتهای انقلابی خود سازمان داد و به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. تمامی وقت خود را صرف سپاه کرده بود و آرزو میکرد که در راه انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) هزاران بار جانفشانی کند.
علاقه خاصی به اطاعت از رهبری و مبارزه با دشمنان اسلام داشت. با منحرفین و مروجین فساد و فحشا و قمار در محلات به شدت برخورد و تأکید میکرد که میبایست اندیشههای امام خمینی در جامعه، ساری و جاری شود.
با واسطه قراردادن خواهر کوچکش، با خانم «مینا سعادتی» که هم ولایتیشان بود ازدواج و ضمن تهیه اسباب و اثاثزندگی و با برگزاری در یک مراسم ساده، زندگی مشترک خود را آغاز کرد. همراه با شریک زندگی خود در خانه پدریاش زندگی میکرد. احترام خاصی به همسرش قائل بود و او را از صمیم قلب دوست میداشت.
با وجود حضور جعفر در جبهه، پدرش نیز به جبهه اعزام شد. جعفر که شهادت در راه ایران و انقلاب اسلامی آن را برگزیده بود یک روز قرآن به دست گرفت و رو به درگاه خداوند چنین گفته بود: «خداوندا به لطف و کرم حضرت فاطمه زهرا(س) مرا اسیر دشمن نکن و مجروح و جانباز نگردان. خداوند شهادت را نصیب من کن….»
او که معتقد بود ایستادگی در مقابل دشمن، تنها راه پاسداری از اسلام، ناموس، شرف و خون شهیدان انقلاب اسلامی است لحظهای میدان جنگ را خالی نمیگذاشت و آشنایان و فامیل و اهالی محله را به حضور در جبهه ترغیب و سفارش میکرد که همه پایبند اسلام و مقام رهبری باشند.
از سپاه حقوق میگرفت و با اجازه پدرش کلیه حقوق خود را بین فقرا و مستضعفین تقسیم میکرد و به پدرش میگفت حال که خداوند به ما توانایی داده است باید به فقرا کمک کنیم. او با خرید لوازم خانگی و دیگر مایحتاج زندگی افراد بیبضاعت، از آنها دستگیری میکرد.
صبر و توکل همیشگی او به خداوند متعال و تعریف و تمجیدش از افرادی که حسن اخلاق و ایمان واعتقاد داشتند باعثشده بود که محبوب همه باشد.
او که بزرگترین آرزویش شهادت در راه خدا بود، بعد از حدود شش سال حضور در سپاه و عملیاتهای مختلف جنگ، در تاریخ ٢۶ / ١ / ١٣۶٥ عملیات کربلای ٥ و در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینهاش رسید.
پيکر پاك اين شهيد در گلزار شهداري محله ميراشرف به خاک سپرده شده است.
شناسه خبر:
۷۰۸۶۱
شهیدی که حقوقش را به فقرا می داد
وقتی در روستای «سرو آغاجی» مشگین شهر استان اردبیل سومین فرزند «موسی نونهال» و «اصطفا بدیرزاده» متولد شد کسی باور نمیکرد سالها بعد، این فرزند پسر به یکی از مفاخر روستای سروآغاجی تبدیل خواهد شد و نام خود را در صف یاران امام حسین(ع) ثبت خواهد کرد.
۰