ابعاد پنهان ماجرای قتل ستایش

 یکی از این جامعه‌شناسان دکتر «سید کمیل حسینی» است. این جامعه‌شناس که حدود یک ماه پیش هم با قاتل این پرونده گفت‌و‌گوی مفصلی انجام داده بود، نکات جالبی از این پرونده را بازگو کرد. این گفت‌وگو را بخوانید:

گفت‌وگوی شما با امیرحسین چگونه و با چه شرایطی انجام شد؟
ما در حال ساخت مستندی در زمینه الکلیسم در ایران بودیم. به‌هرحال مانند هر پژوهشگر و مستند‌سازی به دنبال یافتن افراد درگیر با ماجرا که به شکلی یا بیماری صعب‌العلاجی پیدا کرده یا جرم و جنایتی مرتکب شده‌اند می‌گشتیم. گفت‌وگو با قاتل ستایش هم به خاطر انجام جنایت در حالت مستی، یکی از گزینه‌های قابل توجه برای ساخت این مستند بود. هماهنگی این گفت‌و‌گو کار سختی بود؛ اما به لطف خدا و با حدود 6ماه پیگیری محقق شد و تقریباً در حدود یک ماه پیش موفق شدیم مصاحبه‌ای با قاتل ستایش در زندان رجایی شهر ترتیب بدهیم. البته ما تا الان برون‌دادی از این مصاحبه بیرون ندادیم و قصد نداشتیم تا بعد از اجرای حکم اعدام نیز چیزی منتشر کنیم. چون این ترس را داشتیم تا بر اجرا یا عدم اجرای حکم مؤثر باشد.

با توجه به گفت‌وگویتان با امیر حسین، عامل اصلی وقوع چنین جنایتی را چه می‌دانید؟
می‌توان این عوامل را به چند دسته تقسیم کرد که من سعی می‌کنم با توجه به آنچه از زندگی قاتل فهمیدم به آنها اشاره کنم. یکی بعد فردی، دیگری خانوادگی و سپس اجتماعی‌. البته اینها برداشت و شناخت من از این آدم‌ و فضای پیرامونش است و ممکن است اشتباه باشد.


در بعد اجتماعی فضای پیرامون قاتل جرم‌خیز است‌. متاسفانه ما این را در بسیاری از محله‌های پیرامونی شهرهای بزرگ می‌توانیم ببینیم، فقر فرهنگی و اقتصادی در این فضاها دست به دست هم می‌دهد تا این مناطق زمینه ساز جنایت شوند دسترسی آسان به مواد و مشروب و آغاز زودهنگام این مواد توسط برخی نوجوانان، گروه‌های همسالان ناباب‌، افتخار به جنایت و کژ رفتاری‌، عدم وجود امکانات سالم برای پر کردن اوقات فراغت ، مدارس مشکل‌دار و ...


همین قاتل از سن پایین مصرف مواد مخدر و مشروب را شروع کرده بوده و به هر دوی اینها وابسته شده بود. او در همین سن کم با افراد گوناگون رابطه جنسی داشته است. او از حدود 11 سالگی رابطه جنسی را شروع کرده بود و حتی ساعت‌های قبل از جنایت هم به تماشای فیلم‌های غیر اخلاقی نشسته بود. انسانی که این‌قدر تحت تحریک جنسی قرار می‌گیرد و این تحریکات این‌قدر در دسترس اوست، احتمال بسیار زیادی برای بروز چنین رفتاری در او شکل می‌گیرد.

خانواده‌اش چطور؟ آیا می‌توان نقشی را برای خانواده نیز در ایجاد این فاجعه در نظر گرفت؟
درباره خانواده قاتل اطلاع خاصی ندارم و با آنان مصاحبه نکردم؛ اما به نظرم مشکل این خانواده رها کردن فرزندشان بوده است. در واقع می‌توان گفت که خانواده قاتل نسبت به آن محیط هم از نظر اقتصادی و هم اجتماعی خانواده بهتری بوده و پدر ایشان و خانواده‌شان مورد احترام محل بودند.

اما مشکل از نظر من مدل تربیت ایشان است که فرزندشان را رها کرده و طبقه و امکانات مختلفی را بدون هیچ‌گونه نظارتی در اختیار او گذاشته بودند. البته از برخی مصاحبه‌ها بر می‌آید که رابطه‌ای عاطفی و قوی بین امیرحسین و پدرش برقرار نبوده است. شما تصور کنید این آدم از حدود هفت سال قبل از این ماجرا درگیر مشروب و مواد و سیگار و دیگر چیزها شده است. مثلاً حدود 9 سالگی حشیش می‌کشیده و حدود 10 سالگی نوشیدن مشروب را شروع کرده. آن هم در یک عروسی خانوادگی و اینجا این سؤال جدی مطرح می‌شود که آیا خانواده متوجه این موارد نشده و اگر شده چرا همچنان این مسیر ادامه پیدا کرده تا به این فاجعه ختم شود؟

درباره ویژگی‌های شخصیتی امیرحسین پس از گفت‌وگو با او نیز به نکته جالبی برخوردید؟
در نگاه من امیرحسین، نوجوان باهوش و با استعدادی بود. کما اینکه کارهای فنی انجام می‌داده و کلاس موسیقی هم می‌رفته و موسیقی هم می‌نواخته؛ اما متاسفانه بسیار زود تن به مواد و مشروب و روابط جنسی و.... داده. هر قدر این مواجهه با این‌طور چیزها زودتر اتفاق بیفتد خطرناک‌تر و ماندگارتر است. این نکته، جنبه زیستی هم دارد. یعنی مثلاً کسی که در گیر مشروب می‌شود هرقدر نوجوان‌تر باشد حتی آسیب‌های زیستی و جنسی بدتری می‌خورد.

گویا قاتل از تجاوز در کودکی به خودش هم صحبت کرده بود؟
بله، من هم قبل از مصاحبه خودمان در مصاحبه‌ای خوانده بودم و از او این موضوع را پرسیدم و او گفت که در کودکی در محله‌شان مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته بود. مقداری دقیق‌تر شدیم که ببینیم راست می‌گوید یا نه و برداشت من از حرف‌هایش این بود که این عمل واقعاً اتفاق افتاده و مقداری برای ما توصیف کرد. چه بسا این ماجرا هم زمینه‌ساز این موضوع شده باشد.

مجازات امیرحسین تا چه حد می‌تواند بر فضای جامعه تأثیر بگذارد و در پیشگیری از وقوع جرم‌هایی اینچنین مؤثر باشد؟
متاسفانه الان مد روشنفکری در این است که گویا باید جلوی همه اعدام‌ها را گرفت. قطعاً هیچ انسان سالمی از اعدام شخصی دیگر خوشحال نمی‌شود و این را در سیره معصومان ؟عهم؟ هم داریم که حتی در جنگ رو در رو از کشتن دشمن مستقیم شمشیر به دست، ابراز دردمندی و اندوه کردند، چه برسد به اعدام؛ اما واقعیت این است که در برخی موارد و در اجتماع برای نجات انسان‌های بی‌گناه بالاخره لازم است که این حکم درباره عده‌ای اجرا شود و به مجازات عمل‌شان برسند. نکته این جاست که این مجازات هم گاهی متوقف به پشیمانی از عمل نیست چون اولاً این پشیمانی چون امری درونی است قابل اثبات نیست ثانیاً معمولاً مجرمان بعد از ارتکاب با کمی آرامش و تفکر از عمل خود پشیمان می‌شوند و اگر قرار باشد اجرای حکم با ابراز پشیمانی متوقف شود جنبه بازدارندگی خود را از دست می‌دهد.


متاسفانه ما در بسیاری از مسائل راه تعادل و تعقل را رها می‌کنیم و موضوع را سیاسی می‌بینیم و این بحث جلوگیری از اعدام نیز در جامعه ما اینطور شده و متوجه عواقب اجتماعی این سیاسی‌بازی‌ها نیستیم.