سه روایت از زنان قاجار؛ از مشهورترین عقدنامه‌ها تا دیپلم قابلگی

حضور زنان در تاریخ‌نگاری ایرانی، در اسناد و مدارک معتبرِ به جای‌مانده از گذشته، پیچیده و تا اندازه‌ای زیاد رازآلوده است. این مسأله از برداشت جامعه ایرانی نسبت به زنان برآمده است. از همین‌رو است که تصویر و شناختی بسیار کمرنگ از زنان در تاریخ نسبت‌ به مردان داریم. عکس‌های تاریخی، دریچه‌ای مناسب به شمار می‌آیند که حضور زنان را در تاریخ ایران بازمی‌تابانند. این بازتابش هستی و حضور زنان در تاریخ ایران، همراه با روایت‌هایی نوشتاری که پاره‌ای تاریخ‌نگاری‌ها و خاطره‌نویسی‌ها برجای گذارده‌اند، واقعیت‌هایی از حضور زنان ایرانی در روزگاران گذشته ارایه می‌کند.

مشهورترین عقدنامه تاریخی ایران؛ اثاثیه صدارت!

اثاثیه صدارت نامی است که تاریخ‌نگاران قاجار بر این شاهزاده پرآوازه گذارده‌اند؛ عزت‌الدوله ملک‌زاده خانم، خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار و همسر میرزا تقی‌خان فراهانی «امیرکبیر»! چرا این لقب بر شاهزاده خانم گذاشته شده است، داستانی دراز دارد که عبدالله مستوفی، کارگزار خوشنام حکومتی در اواخر قاجار در کتاب «شرح زندگانی من» برایمان روایت می‌کند:
 
«ازدواج دختر شاه با پسر وزیر و خواهر شاه با خود وزیر، در ایران سابقه تاریخی دارد به‌حدی که بِرمان‌های قدیم ایرانی هم رسیده و حکایات فارسی از این داستان‌ها پر است. حاجی میرزا آقاسی، آخوند ایروانی، در سن پیری، عمه شاه را گرفت، عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین‌شاه را دیدیم که جزو اثاثه صدارت شده بود، ابتدا زن امیر نظام [امیرکبیر] و بعد از او زن پسر میرزا آقاخان و بعد از او زن عین‌الملک که اگر عمرش وفا می‌کرد به‌ صدارت هم می‌رسید و بعد از او زن یحیی‌خان معتمدالملک برادر میرزا حسین‌خان مشیرالدوله شد.»
 
اشاره ظریف مستوفی به ازدواج‌های پیاپی عزت‌الدوله با کسانی است که یا صدراعظم بوده یا به این جایگاه رسیده یا دست‌کم اگر عمرشان وفا می‌کرده است، به این جایگاه رفیع در دربار قاجار می‌رسیده‌اند. مشهورترین ازدواج عزت‌الدوله که به تعبیر عبدالله مستوفی «خواهر پشت و کالبدی و عزیزکرده شاه» بوده، اما نخستینِ آنها است؛ آن‌جا که در نوجوانی به عقد امیرکبیر درمی‌آید. سند این ازدواج عقدنامه‌ای نفیس است که مشهورترین سند ازدواج به جای‌مانده از تاریخ ایران است. این عقدنامه نفیس که نزدیک یک متر ارتفاع دارد، اکنون در کتابخانه و موزه ملی ملک نگهداری می‌شود.
 
عقدنامه میرزا محمدتقی خان امیرکبیر و عزت‌الدوله، خواهر تنی ناصرالدین شاه قاجار از دو جنبه دارای اهمیت است؛ یکی ویژگی تاریخی و دیگر مضمون‌های هنری به کاررفته در آن. این سند از نوع عقدنامه‌های توماری و در اندازه ٥/١٣١ در ٥/٩٣ سانتی‌متر است. بالا و سمت چپ این عقدنامه مهر ناصرالدین شاه قاجار به چشم می‌خورد که با خطی خوش نوشته شده است «حمدالله ملکه السلطان بن سلطان بن سلطان». این موضوع نشان می‌دهد عقد امیرکبیر و خواهر ناصرالدین‌شاه یک ازدواج معمولی نبوده، بلکه یک فرمان و حکم به شمار می‌آمده است.
 
اطلاعات تاریخی را زیر و رو می‌کنیم تا قصه این ازدواج را به یاد آوریم. میرزا محمدتقی‌خان امیرکبیر در تأمین هزینه‌های سفر ناصرالدین میرزای ولیعهد از تبریز به تهران و نشستن او بر تخت سلطنت قاجار نقشی مهم داشت. ناصرالدین‌شاه جوان برای قدردانی از زحمات امیر، او را به مقام صدارت عظما برگزید. آن زمان رسم بود که صدراعظم یا سران حکومتی باید با خاندان سلطنتی یا خانواده اشراف نسبتی داشته باشند.
 
میرزا تقی‌خان فرزند آشپز مخصوص قائم‌مقام فراهانی بود و هیچ نسبتی با این طبقه‌ها نداشت. برای همین هم ناصرالدین‌شاه یگانه خواهر تنی خود را که تنها ١٦‌سال داشت، به عقد امیرکبیر ٦٤ساله درآورد. قصه ازدواج امیرکبیر با عزت‌الدوله ملک‌زاده خانم یک روی خوش دارد و در پسِ خود، ماجرایی غم‌انگیز را نهفته است. امیرکبیر برای این‌که بتواند با خواهر ناصرالدین‌شاه ازدواج کند باید از همسر خود جدا می‌شد؛ جان‌جان خانم دختر شهبازخان، دختر عموی امیرکبیر بود که از او صاحب ٣ فرزند، یک پسر و دو دختر شد.
 
بنا به گفته دکتر پولاک، پزشک ویژه ناصرالدین‌شاه، امیر در زمان صدارت از این زن جدا شد. عزت‌الدوله در روز جمعه ٢٢ ربیع‌الاول ١٢٦٥ قمری با تشریفاتی جالب و باشکوه با هشت‌هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی ١٨ نخودی و یک جلد کلام‌الله مجید به رسم کابین به ازدواج امیر درآمد.

اکیدا اخطار می‌شود دیپلم قابلگی بگیرید!

سه روایت از زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بام
موضوع طب در تاریخ ایران دست‌کم در دوره معاصر با دگرگونی‌هایی بسیار روبه‌رو شده است. آنچه از اسناد و مدارک تاریخی برمی‌آید، گذار از طب سنتی به پزشکی نوین در سده‌های ١٣ و ١٤هجری با کشاکش‌هایی همراه بوده است. حوزه زایمان و قابلگی، گوشه‌ای از گستره طبابت ایران است که از این دگرگونی‌ها برکنار نبوده است.
 
جعفر شهری در جلد سوم کتاب «طهران قدیم» در بخش زایمان، به گرفتاری‌هایی اشاره می‌کند که کمبود قابله‌ها و ماماها و نبود تشکیلات منظم در این زمینه برای زنان باردار پدید می‌آورده است «... تا آن‌که علایم زایش ظاهر شده دل و کمر زائو به درد آمده... نزدیکی وضع حمل را معین نماید که ماما برایش پیغام فرستاده تا اگر بی‌خبر درد (چارخشت [درد زائیدن])اش رسیده بود به احضارش بشتابند و اِشکال و دردسر وقتی بود که ماما سر زائوی دیگر رفته زائوهای پیش نوبت داشته باشد و فرستادگان معطل و مجبور به صبر زایاندن زائو، یا زائوهایش بشوند که (وامصیبتا) می‌گردید و جمله (خوب بود ترا عقب ماما بفرستند) برایشان صدق کرده، که گاهی بچه آمده زائو کنار نشسته هنوز آنها در آنجایی که بودند التماس به ماما می‌کردند.»
 
 
دولت در سال‌های پایانی دوره قاجار کوشید مسائل مربوط به حوزه زایمان و مامایی را به سامان درآورد. آنگونه که اسناد روایت می‌کنند، مدرسه قابلگی در‌ سال ١٢٩٨ خورشیدی بنیان گذارده شد. در سال‌های بعد، دولت با صدور اعلان‌هایی در مطبوعات شرایط ورود به این مدرسه را به آگاهی داوطلبان می‌رساند. به ‌عنوان نمونه در روزنامه اطلاعات به تاریخ ٢٧ شهریور ١٣٠٥ خورشیدی به یک آگهی برمی‌خوریم که رئیس‌کل صحیه شرایط داوطلبان مدرسه قابلگی را اعلام کرده است.
 
کوشش‌های دولت در زمینه ساماندهی امور قابلگی و مامایی به این‌جا منحصر نشد. نظام‌نامه مدرسه قابلگی در‌ سال ١٣٠٧ به تصویب رسید. همزمان با این اقدامات که برای محدودکردن فعالیت‌های قابله‌های سنتی و تشویق دختران و زنان جوان برای فراگیری علوم مربوط به این حوزه انجام می‌گرفت، دولت همچنین برآن شده بود جلوی مداخله‌های ماماها را در امور تخصصی طب بگیرد. وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه با انتشار اطلاعیه‌ای در روزنامه ایران به تاریخ ٢٧مرداد ١٣٠٣خورشیدی، به قابله‌هایی که از حدود وظایف خود بیرون رفته بودند، اخطار داد «...کسانی که اجازه قابلگی دارند حق دخالت در عملیات جراحی نداشته در مواقع لزوم بایستی به اطبا و جراحان متخصص رجوع نمایند.»

ولوله ای در اهالی پشت بام

یک تصویر تاریخی گاه می‌تواند دنیایی پیش روی بیننده بگشاید. شبیه همین عکس که گردهمایی زنان یک روستا بر پشت‌بام را در جشن عروسی در گذشته نشان می‌دهد. این عکس ما را به دنیایی می‌برد که در آن زنان در دوره‌هایی از تاریخ ایران، ساکن منطقه پشت‌بام بوده‌اند.
 
کارلاسرنا، جهانگرد ایتالیایی دوره ناصرالدین‌شاه، در سفرنامه‌اش «مردم و دیدنی‌های ایران» در کنار اشاره به آتش‌بازی به‌ عنوان یکی از تفریحات ایرانیان، از یک پدیده جالب مربوط به دنیای زنان پرده سه روایت از زنان قاجار؛ ساکنان منطقه پشت‌بام
برمی‌دارد «شرقی‌ها از هر نوع تفریح چشم‌نواز لذت می‌برند، چنانکه برای ایرانیان هیچ تفریحی لذت‌بخش‌تر از آتش‌بازی نیست و هیچ حادثه‌ای شاد به حساب نمی‌آید مگر آن‌که با آتش‌بازی توأم باشد.
 
در همه اعیاد و جشن‌ها ازجمله سه جشن بزرگ ملی - نوروز، تولد و یا جلوس شاه بر تخت سلطنت- و همچنین اعیاد مذهبی و جشن‌های خانوادگی، آتش‌بازی تفریحی الزامی است و همه مردم از زن و مرد و توانگر و بینوا و جوان و پیر در این تفریح شرکت می‌کنند. کثیر زنان چادری که در پشت‌بام‌ها برای تماشا گرد آمده‌اند، بیش از پیش منظره این پرده نقاشی شرقی را تکمیل می‌کند.» اشاره به عبارت «ساکنان منطقه پشت‌بام» درواقع توصیف وضعیتی است که زنان در گذشته به‌ویژه دوره قاجار با آن روبه‌رو بوده‌اند.
 
بسیاری از تفریحات زنان تا اواخر دوره قاجار به اندرونی خانه‌ها و مکان‌هایی مشخص همچون زیارت‌گاه‌ها، بازارها، روضه‌خوانی‌ها، تماشای تعزیه، حضور در طبیعت همزمان با برخی سنت‌های ایرانی همچون نوروز و سیزده‌به‌در محدود می‌شد. جنبش مشروطیت ایران در اواخر دوره قاجار بسیاری از ساختارهای کهن و البته کهنه سیاسی و اجتماعی ایران را بر هم زد. تکان‌های این حرکت بزرگ، دگرگونی‌هایی جدی در باورهای ایرانیان پدید آورد.
 
زنان ایرانی در زمره کسانی بودند که از این جنبش در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی تأثیر پذیرفتند. مشروطیت و سپس آغاز جریان نوسازی اجتماعی در اواخر قاجار و پهلوی اول، دنیایی تازه را پیش روی زنان پستونشین گذاشت. زنانی که تفریح خود را به حمام‌رفتن و دورهمی‌های خاطره‌انگیز اما ملال‌آور، گشت‌وگذار در بازارها و تماشای شکوه و عظمت! لشکریان و کشوریان از بالای پشت‌بام‌های خانه‌ها منحصر می‌دانستند، با شرایطی تازه روبه‌رو شدند و تغییرات تازه در جهان، ولوله‌هایی در سرشان انداخت.
 
بنیانگذاری و اداره انجمن‌های سیاسی و اجتماعی و مدرسه‌های نوین؟ آن هم برای زنان و با حضور و مدیریت آنان؟ رفتن به سینما و حضور در کنسرت‌های موسیقی؟ دوچرخه‌سواری؟ رفتن به کافه و رستوران؟ زن ایرانی با باورهای متعلق به سده‌های پیش آیا می‌توانست چنین تغییری را دریابد؟ جامعه زنان هر چند در برابر این دگرگونی‌ها ایستاد اما «چینی نازک تنهایی» او سست‌تر از آن بود که در برابر دگرگونی‌های تازه ترک برندارد. زنان با این دگرگونی‌ها از اندرونی‌ها و پشت‌بام‌ها پایین آمدند و با روی باز به دنیای جدید وارد شدند.