راهی محله نعمت آباد از محلات منطقه 19 تهران میشویم، محلهای که در روزهای جمعه مرکز خرید و فروش خودروها است.
از کوچه پس کوچهها که رد میشویم به خانهای قدیمی میرسیم،خانهای که وارد شدن در آن همراه با ترس است چرا که هر لحظه ممکن است سقف خانه بریزد.
درون خانه، خانواده 5 نفری از کشور افغانستان زندگی میکنند، مادر خانواده به همراه 4 فرزند پسرش، فیروز 17 ساله، وکیل 13 ساله ،عنایت 10 ساله و محمد 7 ساله در این خانه زندگی می کنند.
با مادر خانواده هم صحبت میشویم از او میخواهیم راجع به زندگیش بگوید..
وی بیان می کند: حدود 6 سال پیش به همراه همسر و فرزندانم به صورت غیر قانونی به ایران آمدیم. و از همان زمان برای تامین معاش ، فرزندانم دست فروشی و فال فروشی میکردند.
همسرم از سالها پیش معتاد بود و شیشه مصرف میکرد و بارها من و فرزندانم را با میخ طویله و اجناس فلزی مورد آزار و اذیت قرار می داد.
این در حالی بود که کتفهای من و فرزندانم آثار میخ طویله دارد و چون غیر قانونی در ایران زندگی می کنیم، هیچوقت شکایت قانونی نکردیم چون رد مرز می شدیم .
پس از سالها ضرب و شتم از سوی همسرم، در نهایت از وی جدا شدم و مدتی از وی بی اطلاع بودم .
پس از جدایی از همسرم، خرج زندگی بر دوش فرزندانم افتاد و آنها تلاش میکردند با افزایش ساعت کاریشان هزینههای زندگی را تامین کنند.
مریم عابدینی مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهر آفرین با اشاره به مشکلات مطرح شده از سوی مادر خانواده، بیان کرد: با پیگیری موسسه توانستیم اسم دو نفر از بچه ها ( عنایت و محمد) را برای درس خواندن در مدرسه ثبت نام کنیم.
وی تصریح کرد: پس از این مرحله، اقدامات مددکاری برای بازگشت آرامش به خانواده انجام گرفت و علاوه بر حمایت های مالی ،حمایتهای معنوی ، روانشناسی و آموزشی خانواده آغاز شد .
عابدینی بیان کرد: پس از این اقدامات، متاسفانه خبری نگران کننده به خانواده رسید مبنی بر بازگشت پدر معتاد..
مددکار اجتماعی ادامه داد: پس از بازگشت پدر خانواده، ضرب و شتم بچه ها از سر گرفته شد به طوری که به گفته مادر خانواده ، در بسیاری از مواقع وی اقدام به بردن بچهها برای تکدی گری کرده و حتی آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و آنها را با سر و صورت خونی روانه خانه میکند...
این در حالی است که با توجه به شرایط خانواده که اتباع هستند و غیرقانونی در ایران زندگی می کنند اقدام قانونی برای رهایی فرزندان به همراه مادرشان وجود ندارد و هر لحظه خطرات جانی این خانواده را تهدید میکند. حال ای پرسش پیش می آید از نگاه انسانی تکلیف این کودکان آواره چیست ؟ این در حالی است که بسیاری از کودکان کار وضعیت مشابه دارند .